واقعیتها نشان میدهد که قدرت سیاسی حزبالله در لبنان نسبت به سالهای گذشته رو به کاهش نهاده است. اما اگر حزبالله بخواهد برای تغییر این وضعیت، به زورگویی و کاربرد نیروی نظامی توسل جوید، دولت و مردم لبنان را با خطراتی مواجه خواهد کرد. در این مقاله میکوشیم فشردهای از رویدادهای سه سال اخیر را که بیانگر این رویکرد است، بررسی کنیم.
در اکتبر ۲۰۱۹ قیام مردمی علیه طبقه حاکم در لبنان پا گرفت و اندک اندک به یک انقلاب گسترده خیابانی تبدیل شد که عمدهترین شعار آن سرنگونی همه سیاستمداران فاسد در لبنان بود و در همه رسانههای معتبر محلی، عربی، و بینالمللی بازتاب یافت. حزبالله کوشید خود را از طبقه سیاسی حاکم مستثنی قرار دهد و اذهان را به سوی سایر زمامداران فاسد منحرف کند، اما پس از گذشت چند ماه دایره شعارهای انقلاب وسعت یافت و حزبالله را نیز در برگرفت، و فریادها برای سرنگونی حزبالله و توقف پشتیبانیاش از فاسدین، جزو شعارهای انقلاب شد. حزبالله به این نتیجه رسید که اگر زمامداران فاسد از قدرت رانده شوند، حزبالله نیز وزن سیاسی خود را از دست خواهد داد، از اینرو بر اساس یک معامله خائنانه، شبهنظامیان حزبالله به پشتیبانی از زمامداران فاسد پرداختند و در مقابل، زمامداران فاسد، برای شبهنظامیان حزبالله پوشش سیاسی فراهم کردند. اما سرانجام همه تلاشها به شکست انجامید و نتوانست جلو نارضایتی و خشم انقلابیون را بگیرد، چون با گذشت زمان، علاوه بر شعار سرنگونی حزبالله، شعار دیگری نیز بر آن افزوده شد که خواستار پایان یافتن مداخله جمهوری اسلامی ایران در لبنان بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در چهارم ماه اوت ۲۰۲۰، انفجار بزرگی در بندرگاه بیروت رخ داد و پایتخت را به لرزه درآورد. مردم لبنان انگشت اتهام را به سوی طبقه حاکم، از جمله حزبالله، دراز کردند، زیرا میدانستند که حزبالله بندرگاه را در اختیار دارد و مدتها پیش در انبار شماره ۱۲ آن مقادیر زیادی نیترات آمونیوم انبار کرده که باعث آن انفجار مهیب شده است. پس از آن، تحقیقات در این باره آغاز شد تا عاملان اصلی این جنایت شناسایی و به محاکمه سپرده شوند، اما زمانی که تحقیقات پیش میرفت تا به نتیجه نهایی برسد، حزبالله از روند تحقیق جلوگیری کرد و تشکیل حکومت جدید را به برکنار شدن قاضی تحقیق (آقای بیطار) مشروط کرد.
با توجه به این پیشینه، اکنون لبنانیها دریافتهاند که هرگاه مشکلات اقتصادی و سیاسی در لبنان اوج میگیرد، این حزبالله است که همیشه بر سر راهحل بحران و تشکیل حکومت، مانع ایجاد میکند و جلو کمکهای عربی و بینالمللی به لبنان را میگیرد. زیرا هر وقت که فرصتی برای کمک به لبنان فراهم میشود، حزبالله به کشورهای دوست و برادر حمله میکند و نمیگذارد که شروط بینالمللی برای کمک به لبنان متحقق شود. از اینرو، هر روز که میگذرد، نفرت و خشم مردم لبنان در برابر حزبالله و متحدانش افزایش مییابد.
یک مثال زنده در این مورد، واکنشی است که چندی پیش مردم محله طیونه در حومه شهر بیروت در برابر حزبالله نشان دادند؛ زمانی که حزبالله تصمیم گرفت حمله سیاسی علیه قاضی بیطار را به یک جنبش میدانی تبدیل کند، از این رو هواداران خود را گماشت تا در محله طیونه که ساکنان آن از متحدان حزبالله به حساب میآیند، علیه قاضی یادشده تظاهراتی برپا شود. سپس، در جریان تظاهرات، افراد وابسته به حزبالله به روی شهروندان آتش گشودند، و مردم غیرنظامی و بیدفاع طیونه تهاجم شبهنظامیان حزبالله را با زور سلاح و حمله متقابل نظامی پاسخ دادند. این واکنش مردم برای حزبالله که سلاح و نیروی نظامی در اختیار دارد و نیرومندترین گروه در لبنان به شمار میرود، کاملا غافلگیرانه و دور از انتظار بود.
حال که لبنان به زمان برگزاری انتخابات مجلس نزدیک میشود، متحدان حزبالله این واقعیت را درک کردهاند که کسانی که از یک دهه پیش به این سو پوشش سیاسی برای حزبالله فراهم کردهاند، اکنون به این نتیجه رسیدهاند که به دلیل نزدیکی و همسوییشان با حزبالله، محبوبیت و نفوذشان در میان مردم لبنان رو به کاهش است. از اینرو شماری از آنها با حمله به حزبالله در رسانهها، تلاش دارند نفوذ آسیبدیده خود را در میان مردم ترمیم کنند. اظهارات اخیر جبران باسیل، رئیس جریان میهنی آزاد لبنان، علیه حزبالله، و پیش از آن، سخنرانی میشل عون، رئیس جمهوری لبنان، در همین راستا قرار میگیرند.
کمتر از یک ماه پیش ویدیویی به دست رسانهها رسید که در آن جبران باسیل میگوید که «حزبالله باید ما را به حال خودمان بگذارد». همه آگاهان و ناظران به اتفاق باور دارند که آن ویدیو به خواست خود باسیل افشا شده بود تا از آن طریق جایگاه خود را در میان جامعه مسیحی تقویت کند و شانس پیروزیاش را در انتخابات آینده بالا ببرد. باسیل بعد از آن نیز اظهاراتی علنی داشت که سخنان قبلی وی را تأیید میکند و ناخوشنودی او را نسبت به متحدش حزبالله، نشان میدهد.
پیش از او، رئیس جمهوری لبنان نیز در یک سخنرانی تلویزیونی اظهار داشت که خواهان بازگشت حاکمیت ملی کشور است. میشل عون همچنین افزود که باید در باره منحصر شدن سلاح در دست دولت و گنجاندن نیروی نظامی در چارچوب ارتش، بحث شود و یک سیاست دفاعی راهبردی در این مورد تدوین شود. اینها همه این نکته مهم را به اثبات میرسانند که با نزدیک شدن زمان انتخابات، متحدان حزبالله میکوشند با حمله به آن سازمان، به زبان مردم سخن بگویند و خشنودی آنها را جلب کنند.
هر چند تحلیلگران این کوششها را مقطعی و برای رسیدن به اهداف سیاسی موقت میدانند، اما باز هم نشان از این واقعیت دارد که امروز در لبنان و در آستانه برگزاری انتخابات، هر کس بخواهد خشنودی مردم را جلب کند، باید برائت خود را از نزدیکی با حزبالله اعلام کند؛ هرچند سالها متحد آن بوده باشد. به این معنی که نقش حزبالله در بحرانهای بیپیشینه لبنان افشا شده و اکنون این سازمان به نقطه بیبازگشتی رسیده است.
با توجه به آنچه مطرح شد، چند پرسش مهم در پیوند با وضعیتهای احتمالی آینده مطرح میشود:
آیا انتخابات برگزار خواهد شد، یا حزبالله با راهاندازی یک عملیات نظامی بزرگ از اجرای آن جلوگیری خواهد کرد؟ با درنظر داشتن این که نفوذ متحدان حزبالله در میان مردم به گونه بیپیشینهای کاهش یافته است، اگر انتخابات برگزار شود و حزبالله اکثریت کرسیها را در مجلس از دست بدهد، در رابطه با سیاست داخلی لبنان چه تعاملی خواهد داشت؟ آیا به شکست خود اعتراف خواهد کرد، یا به زور نظامی متوسل خواهد شد و حوادثی مشابه به حادثه طیونه را رقم خواهد زد؟
پاسخ این پرسشها در چند ماه آینده روشن خواهد شد. اما آنچه اکنون مسلم است، این است که حزبالله محبوبیت خود را در میان مردم لبنان از دست داده است، زیرا محبوبیت خود را از طریق متحدانش به دست آورده بود و در حال حاضر متحدانش هیچ محبوبیتی ندارند.