در رسانهها، تهاجم سربازان پوتین به اوکراین، نبرد دموکراسی اروپایی و اقتدارگرایی روسی تصویر شده است. همبستگی بینالمللی در حمایت از اوکراین و بیزاری از رئیسجمهوری روسیه، این تقابل را پررنگ ساخته است. شهریار شر دارد کشوری را میبلعد که آروزی پیوستن به اتحادیه اروپا و فاصله گرفتن از میراث دردناک اتحاد شوروی سابق را دارد، اما پوتین با توپ و تانک میخواهد جلو آن را بگیرد.
شان واکر، خبرنگار روزنامه گاردین که نزدیک به ۱۰ سال در روسیه خبرنگار بوده است، در کتاب خود نشان میدهد که جدال ناسیونالیستهای اوکراینی در کییف با کرملین فراتر از مسئله دموکراسی است. زخمهای خونین قحطی دستپرورده سیاستهای استالین در دهه ۳۰ میلادی که دستکم جان نزدیک به سه میلیون نفر، یا به گفته ناسیونالیستهای اوکراینی، بیش از ۱۰ میلیون روستایی اوکراینی را گرفت، آتش اختلاف و ضدیت با کرملین را شعلهور نگه داشته است. مسکو نه تنها به رنج و مصایب تاریخی اوکراین که در آن نقش داشته است، اعتراف نمیکند، بلکه در عوض کوشیده است که اوکراین را در مدار خود نگه دارد.
به گفته واکر، دستهای از ناسیونالیستهای اوکراینی، مانند استپن بندرا و رومان شوخوویچ که یهودستیز هم بودند، در جریان جنگ جهانی دوم به این امید با هیتلر همکاری کردند که با شکست اتحاد شوروی، صاحب کشور مستقل شوند و اوکراین را از شر مسکو خلاص کنند. فاشیستهای آلمانی علاقهای به ملیگرایی اوکراینی نداشتند و آرزوی ناسیونالیست های اوکراینی محقق نشد، اما بندرا و همرزمانش به سمبولهای ملیگرایی اوکراینی بدل شدند که پس از استقلال اوکراین در سال ۱۹۹۱، در جایگاه قهرمانان ملی آن کشور نشستند.
واکر توضیح میدهد که حکومتهای بعد از استقلال در کییف، به «روسیزدایی» و تجلیل از قهرمانانی که روسیه آنان را همدست فاشیستهای آلمانی میخواند، روی آوردند. این در حالی است که مردم شرق اوکراین، منطقه دونباس، به علت جمعیت روس خود، همچنان پیوندهای خود را با روسیه حفظ کردهاند. نویسنده میگوید که پوتین برای اعمال فشار بر اوکراین، از این اختلافات استفاده کرد و گروههای جداییطلب را در شرق اوکراین به وجود آورد و با تبلیغات فراوان، حس طغیان علیه کییف را در میان آن مردم تقویت کرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
برای اوکراینیها پرونده اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بسته شد و به آرشیو تاریخ پیوست، اما برای ناسیونالیستهای روس، چون پوتین، اتحاد شوروی فصل گشوده تاریخ است. پوتین و همفکرانش عمیقاً اعتقاد دارند که سقوط روسیه و «تحقیر ملت روس»، حاصل توطئه غرب بود. آنان روسیهستیزی ناسیونالیستهای اوکراینی را در راستای همان توطئه بزرگ میپندارند.
آنان هرگز حقارت روسها در دهه ۹۰ میلادی را فراموش نکردند و برای احیای اقتدار و نفوذ روسیه در کشورهای سابق اتحاد شوروی تلاش زیادی بهخرج دادهاند. از این نظر، روسیه پوتین، یک قدرت توسعهطلب و تجدیدنظرطلب است که نظم سیاسی پس از پایان جنگ سرد در اروپای شرقی را به رسمیت نمیشناسد و عملاً سعی در برهم زدنش دارد.
واکر شرح میدهد که قوی شدن نوستالوژی اتحاد شوروی در میان ساکنان روستبار شرق اوکراین، رابطه نزدیکی با وضعیت پرمشقت اقتصادی منطقه دنباس دارد. رژیم پوتین نیز با استفاده از این فرصت، روی آن نوستالوژی سرمایهگذاری کرده است و برای اعمال فشار و چانهزنی با کییف و اتحادیه اروپا، وابستگی آنان به روسیه را بیشتر کرده است.
این نکته در این کتاب جالب است که روسیه یک قدرت نظامی بزرگ، اما فقیر است. ۱۵ درصد مردم آن زیر خط فقر زندگی میکنند و ۳۵ درصد جمعیت آن به سختی از پس تهیه نان و غذا برمیآیند. اما پوتین و همفکرانش کوشیدهاند که عقبماندگی و شکستهای اقتصادی و سیاسی روسیه را با بزرگ کردن گذشتهاش، بهخصوص نقش شوروی در شکست ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم، جبران کنند.
به گفته نویسنده، «موضوع گذشته شکوهمند روسیه به فکر وذکر عمومی بدل شده است، اما روسیه برای رسیدن به آینده پر از رفاه، راه درازی در پیش دارد.»
پوتین موفق شده است که همبستگی و میهنپرستی میلیتاریستی را بر بنیاد روایت گزینشی از تاریخ اتحاد شوروی در میان روسها پدید آورد که از نظر نویسنده، مصرف داخلی دارد. به گفته او، رژیم پوتین با «سوءاستفاده از ترس و خاطره هرج ومرج سیاسی پس از فروپاشی نظام شوروی، مخالفان خود را سرکوب میکند، میهنپرستی معادل حمایت از پوتین شده است،... [و] همه باید علیه تهدید خارجی متحد باشند.»
به این ترتیب، ماجراجویی نظامی پوتین در اوکراین و رجزخوانی علیه غرب با اتکا به قدرت نظامی روسیه، ابزارهای سیاسی پوتین برای جبران فقدان مشروعیت دموکراتیک و پوشاندن خلاءهای اقتصادی و مدیریت کشور نیز هست. بار پیش، پس از الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، حمایت از پوتین به بالاترین حد خود رسیده بود، چنانچه یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۷ نشان داد که روسها از میان فهرست افتخارات ملی، بیش از هر چیزی به پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم و الحاق کریمه به روسیه افتخار میکردند.
پوتین برای بسیج عمومی و توجیه مداخلات در اوکراین، روی اخبار جعلی و روایتهای دستکاری شده از رویدادهای جاری و تاریخی حساب زیادی باز کرده است. این روزها، سفیر روسیه در سازمان ملل بهکرّات میگوید که جامعه جهانی در هشت سال گذشته «ستم و رنج مردم دنباس» را نادیده گرفته است و از «فاشیستهای کییف» حمایت میکند.
با اتکا به گزارشهای دست اول این کتاب از دنباس، میتوان گفت که اگر مداخلات روسیه و تحریک حس استقلالطلبانه به کمک شبهنظامیان و بمباران تبلیغاتی رسانههای روسی در میان اهالی روستبار دنباس نمیبود، شاید بحرانی در دنباس وجود نمیداشت. رسانههای روسی یکی از پس دیگری با خلق داستانهای جعلی، مردم دنباس را از قتلعام به دست «فاشیستهای مستقر در کییف» ترساندهاند و آنها را علیه دولت اوکراین بسیج کردهاند.
مشخصات کتاب:
شان واکر/بامداد خمار: روسیه جدید پوتین و اشباح گذشته/انتشارات دانشگاه آکسفورد/۲۸۸ ص.