در کشورهای مردمسالار و دموکراتیک کارها با نظر کلی و عمومی مردم جهت میگیرد و بهکندی تغییر میکند؛ گاهی چند گام جلو میرود و گاهی گامی به عقب برمیدارد، اما در مجموع رو به جلو حرکت میکند؛ ولی در نظامهای ایدئولوژیک و دیکتاتوری، نظرات شخص دیکتاتور و ایدئولوگهای حاکم تعیینکننده حوادث و پیشرویها و پسرویها است، این امر همیشه سرانجامی تلخ و ویرانگر دارد؛ حتی اگر نظام دیکتاتوری بر پایه توسعه و پیشرفت باشد، چون تایید مردمی ندارد و آموزش لازم صورت نمیگیرد، مانند سنگی روی یخ است که هر چقدر استوار باشد، با کمی گرم شدن هوا سقوط میکند و به اعماق میرود و همه رشتهها پنبه میشود.
در کشور ایران که اکنون تحت نظام اشغالگر جمهوری اسلامی اداره میشود، اوضاع چنین است. یعنی نظرات مردم نه موجب تداوم چیزی میشود و نه تغییر و تحولی را سامان میدهد و هرچقدر حاکمیت یکدستتر میشود، این موضوع بیشتر خود را نشان میدهد. در این جستار مروری سریع داریم بر آنچه بر «کلاهقرمزی و پسرخاله» رفت؛ اینکه چگونه به جای اصلاح و رشد، عقبنشینی کرد تا به «مهمونی» ۱۴۰۱ رسید.
وقتی در سال ۱۳۷۱، برنامه تلویزیونی «صندوق پست» که بعدها به نامهای «جغجغه و فرفره» و «کلاهقرمزی و جغجغه و فرفره» خوانده شد، از شبکه ۲ سیما پخش شد، بهسرعت موردپسند کودکان و نوجوانان و پدر و مادرها قرار گرفت و محبوب شد. این محبوبیت اتفاقی نبود. همکاری ایرج طهماسب و حمید جبلی به عنوان نویسنده با طهماسب که ضمن کارگردانی، نقش آقای مجری را هم بازی میکرد و جبلی که صدای چند عروسک از جمله دو عروسک کلاهقرمزی و پسرخاله را صداپیشگی میکرد با همکاری مرضیه محبوب به عنوان طراح عروسک و دنیا فنی زاده، دختر پرویز فنی زاده، به عنوان عروسکگردان، باید کار خوبی میشد. همه هم تخصص این کار را داشتند و هم با هم آشنا بودند و زندگی کرده بودند.
وقتی در سال ۱۳۷۳، فیلم سینمای «کلاهقرمزی و پسرخاله» (ایرج طهماسب) ساخته شد و فاطمه (سیمین) معتمدآریا و حمید خیرآبادی و مرتضی احمدی و چند بازیگر دیگر هم به جمع اضافه شدند، یکی از پربینندهترین و پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران رقم خورد. شهر و شهرستانی نبود که خانوادها گروهی به دیدن این فیلم نروند. موفقیت این فیلم، فیلمهای بعدی را هم در پی داشت: کلاهقرمزی و سروناز (۱۳۸۱) و کلاهقرمزی و بچهننه (۱۳۹۱) و زمانی که شبکه نمایش خانگی راه افتاد، یک مجموعه چهار قسمتی با نام کلاه قرمزی در فرنگ (۱۳۸۵).
نوروز ۱۳۸۸ دوباره کلاهقرمزی و پسرخاله از شبکه ۲ صداوسیما سر درآوردند؛ اینبار با کلی عروسک جدید و همچنان با محوریت مجری و با حضور باران کوثری به عنوان مهمان با نام «خاله باران» توانستند توجهها را به خود جلب و دل خانوادهها را شاد کنند و خاطره خوشی از نوروز به جا بگذارند؛ خاطرهای شیرینی که خیلی زود تلخ شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در خرداد همان سال، تعداد زیادی از مردم به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری اعتراض کردند و فقط در تهران، طبق گفته مسئولان حکومتی، حدود ۳.۵ میلیون نفر به خیابانها آمدند؛ اما به دستور مستقیم علی خامنهای، مردم را به گلوله بستند و دستگیر کردند و تا ۲۵ بهمن سال بعد، درگیریهای جسته گریخته ادامه پیدا کرد.
در سال ۱۳۸۹ برنامه نوروزی خاصی در کار نبود. بعد، از سال ۱۳۹۰ دوباره کلاهقرمزی به تلویزیون بازگشت و تا ۱۳۹۴ هر سال پخش شد و در بین مردمی که سرخورده شده بودند، محبوبیتی دوباره پیدا کرد. این مجموعه به دلیل باجخواهیهای تلویزیون در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶ پخش نشد تا اینکه در سال ۱۳۹۷ تلویزیون کوتاه آمد و کلاهقرمزی دوباره در نوروز سر سفره هفتسین مردم ایران نشست.
پس از کشتار آبان ۹۸ و شلیک عمدی سپاه به هواپیمای مسافربری و بیکفایتی حکومت در مهار کرونا و سلطه کامل سپاه پاسداران بر صداوسیما، همکاری با تلویزیون سالبه به انتفاء موضوع (پایان یافته با نابودی زمینه کاربرد آن) شد؛ پس وارد مذاکره با نماوا شدند اما صداوسیما اعلام کرد که این نهاد مالک تمام عروسکها است و اجازه نداد هیچکدام از عروسکهای قبلی استفاده شوند.
اینکه حمید جبلی به چه دلیل در «مهمونی» حضور ندارد، شاید بهخودیخود اهمیت چندانی نداشته باشد؛ اما واقعیت این است که بدون او یک پای کار میلنگد. تا زمان تنظیم این مطلب، سه قسمت از مهمانی پخش شده است و از همان قسمت اول معلوم بود که این «مهمونی» مهمانی بشو نیست و برنامه کسلکنندهای میشود که حداکثر خوشامد بزرگسالان است و برای کودکان چیزی ندارد. اینکه هم کودکان برنامه را ببینند و هم مورد توجه بزرگسالان باشد، فرق میکند که برنامه محبوب بچهها را آنهم در روزهای نوروز، به برنامه بزرگسالان تبدیل کنیم. خود طهماسب هم آنچنان بیرمق و واداده است که برای زمین خوردن برنامه کافی است.
اینکه عروسکهایی که ستون برنامهاند باشند و شخصیتهای جدید اضافه شود، یک چیز است و اینکه همه شخصیتها جدید باشند، چیز دیگری است. پسرخاله وقتی در سال ۱۳۷۱ برای اولین بار در «جغجغه و فرفره» ظهور کرد، شخصیت قابللمس دوران جنگ و کوپن و نفت بود که مهربانانه میخواست به همه کمک کند. این شخصیت امروز هم دیدنی است و در کنار کلاهقرمزی که شخصیت کاملا متمایزی دارد، زوج مناسبی میشد؛ زوجی که حمید جبلی به جای هر دو حرف میزد، البته نه بهگونهای که معلوم باشد.
یکی از انتقادهای همیشگی مردم و برخی از منتقدان حساس به حقوق زنان به این مجموعه مسئله نقشهای جنسیتی بود؛ زنانی که سبزی پاک میکنند و غیبت میکنند و مردانی که تا دستشان به سبزی میخورد، شروع میکنند به غیبت کردن و دهها مورد ریز و درشت دیگر. در حالت عادی، این مشکل بزرگی نیست. یعنی در هر سریال یا مجموعه تلویزیونی ممکن است خطاهای این سبکی باشد که با انتقادهای منتقدان برطرف میشود؛ اما از آنجا که در جمهوری اسلامی حرف منتقد و انتقاد مردم شنیده نمیشود و فرمانهای ایدئولوژیک صادر میشود، «مهمونی» هم از این جهت نه تنها خود را اصلاح نکرد که با آوردن شخصیتی مثل «قیمه» که مادری مهربان و آشپزی توانا است، این جنسیتزدگی را پررنگتر کرد.
یخها دارد آب میشود؛ آقای طهماسب عزیز! مراقب باشید سنگی روی یخ نباشید که به اعماق سقوط میکند. شما در دل بچههایی که بسیاری اکنون خود پدر مادر شدهاند، جا دارید؛ جایی که با میلیاردها تومان قابل معاوضه نیست؛ قدر خود را بدانید و آن را به ثمن بخس نفروشید.