گذشت سالها ثابت کرده که برای حزبالله حفظ پایگاههای اجتماعی و مذهبیاش بیشترین اهمیت را دارد و از دست دادن آن را بزرگترین چالش برای خود میداند؛ از این جهت زمانی که در جامعه شیعیان لبنان صداهایی علیه این سازمان بلند میشود، واکنشی سخت و خشونتآمیز نشان میدهد و به شیوههای ارعاب، سرکوب و حتی حذف فیزیکی مخالفانش متوسل میشود. ترور لقمان سلیم، فعال سیاسی، یکی از این موارد است که بر اساس ادعای خانواده و دوستانش، در قتل او حزبالله متهم اصلی است. از این جهت مخالفان برای حزبالله لقب «جلاد» را به کار میبرند.
یکی از شیوههای دیگر حزبالله در این راستا، پروندهسازی علیه شیعیان مخالف است. این سازمان به هر کس از جامعه اهل تشیع لبنان که ضد سیاستها و اقدامهای آن باشد یا اعتراض و انتقادی کند، بلافاصله برچسب «مزدور» بیگانگان بودن میزند و او را هدف حملات تبلیغاتی و پیگرد قانونی قرار میدهد.
اکنون که لبنان در آستانه انتخابات مجلس است و همه گروههای سیاسی و طوایف مذهبی به شکل جدی برای آن آماده میشوند، حزبالله نیز با تمام توان تلاش میکند میزان محبوبیتش در جامعه را بالا ببرد و چهره سیاسی آسیبدیده خود را تا حد ممکن ترمیم کند؛ بهویژه در میان جامعه اهل تشیع که هرگز مخالفت آن را برنمیتابد.
حزبالله اخیرا این حقیقت را درک کرده آن هاله محبوبیتی که طی چندین دهه بر گرد خود ساخته بود، اکنون تا حدود زیادی از دست رفته است. چنانچه جریانی قابلتوجه از مخالفان علیه آن در جنوب لبنان (صور – الزهرانی) شکل گرفته است. همین چند روز پیش، کاروانهایی از مردم جنوب برای مشارکت در یک همایش سیاسی مخالف، در حرکت بودند که حزبالله به عوامل خود دستور داد مانع از رسیدن آنها به محل همایش شوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شیعیان لبنان اکنون به این باور رسیدهاند که علت این وضعیت اسفناک اقتصادی و سیاسی در کشورشان، تسلط حزبالله است. آنها میدانند و میبینند که حزبالله از سیاستمداران و مقامهای دولتی فاسد که داراییهای مردم را میدزدند، حمایت میکند و در تبانی با رژیم سوریه و سپاه پاسداران، قاچاق اموال و کالاهای اولیه و ضروری به سوریه را مدیریت میکند؛ همچنان که در تولید و قاچاق قرصهای روانگردان کپتاگون به خارج از لبنان و سوریه نقشی اساسی دارد.
بنابر تاکید منابع آگاه از داخل لبنان، اکنون جامعه شیعه در لبنان در مقابل حزبالله دو پاره شده و بخشی از آن پرچم مخالفت علیه این سازمان را برافراشته است. این حالت به جنوب لبنان محدود نمیشود بلکه حومه جنوبی بیروت را که پایگاه اصلی حزبالله به شمار میرود، نیز در بر میگیرد.
منابعی از حومه جنوبی بیروت به ایندیپندنت فارسی گفتند که «میزان علاقهمندی به مشارکت در انتخابات در این منطقه پایین آمده؛ زیرا مردم به دلیل ناامنی گستردهای که در نتیجه رفتار عوامل و نمایندگان حزبالله و اقدامهای تبهکارانه شبکه امنیتی آن به وجود آمده است، بهشدت خشمگیناند. از نگاه سیاسی هم مردم از حزبالله دل پردردی دارند؛ چون به خواستههای آنها مبنی بر تغییر سیاستمداران سنتی بهویژه افراد فاسد و جنایتکار وقعی نگذاشته و اقدامی نکرده است.» به گفته این منابع، «تغییر به وجود آمده در دیدگاه شیعیان بر نتایج انتخابات در مناطق بعبدا و شهرستان جبیل تاثیر منفی خواهد گذاشت». (یکی از دلایل دلخوری شیعیان از حزبالله متحد بودن آن با جریان رئیسجمهوری و پشتیبانی از آن است)
در مقابل، چون حزبالله صدای مخالف در داخل پایگاههای اجتماعی و مذهبی خود را برنمیتابد، با توسل به سیاستها و تاکتیکهای ضدمردمی، میکوشد هر حرکتی را در نطفه خفه کند. ایندیپندنت فارسی با شماری از شیعیان مخالف حزبالله که به دلایل امنیتی نمیتوانیم نامشان را ذکر کنیم، گفتوگو کرده است؛ از جمله م.ش. که میگوید: «حزبالله خانوادهام را علیه من تحریک کرد و عوامل آن به من برچسب مزدور بودن زدند و اخطار دادند که اگر دست از مخالفت بر ندارید، فروشگاههایتان را آتش میزنیم».
ح.م. بر این باور است که «عامل اصلی همه مشکلات و ناهنجاریها در مناطق بعلبک و هرمل، حزبالله و جنبش املاند». اما ع.ی تاکید میکند: «حزبالله به عمد مردم را محروم نگه میدارد تا آنها را به یک ملت بیاراده تبدیل کند». او میافزاید: «حزبالله با راهاندازی پروژههای ضددولتی، پایگاه اجتماعی و مذهبی خود را از دولت دور کرده است.»
اینها برخی از صداهایاند که موضع شیعیان در برابر حزبالله را روشن میکنند. صداهایی که حزبالله از آنها وحشت دارد و تلاش میکند به هر وسیله ممکن آنها را خفه کند. چنانکه دیده شد شماری از شیعیان مخالف حزبالله که خود را برای انتخابات پیشرو نامزد کرده بودند، از نامزدی انصراف دادند؛ زیرا به گفته منابع معتبر نزدیک به آنان، «حزبالله افراد یادشده را تهدید و سرکوب کرد».