التون جان میگوید که در یک مهمانی شاهد بوده که ملکه به شوخی به صورت ویسکانت لینلی، خواهرزاده خود، سیلی زده است.
این خواننده ادعا میکند که ملکه به پسر شاهدخت مارگارت گفته است: «با من بحث نکن، من ملکه هستم!»
التون جان در گزیدهای از زندگینامه خود، «من» (Me)، که در میل آنلاین منتشر شده است: «میدانم که تصویر عمومی از ملکه دقیقا تصویری از شخصی شدیدا سبکسر و شوخ نیست، ولی ... در محافل خصوصی او میتواند فردی شوخ و مضحک باشد. من او را دیدم که به سمت ویسکانت لینلی رفت و از او خواست به خواهرش که مریض شده بود و در اتاقش استراحت میکرد، سر بزند».
«وقتی او مکررا سعی کرد ملکه را فریب دهد، ملکه به آرامی بر صورتش سیلی زد و گفت: «با -سیلی- من - سیلی- بحث - سیلی- نکن - سیلی- من - سیلی- ملکه - سیلی- هستم!»
او افزود: «و ظاهرا این حربه ملکه کار خود را کرد. وقتی پسرک رفت، ملکه مرا دید که به او خیره شدهام، به من چشمکی زد و راه خود را گرفت و رفت».
در این کتاب، التون جان همچنین ادعا میکند که در یک مهمانی شام، شاهد دعوای ریچارد گیر و سیلوستر استالونه بر سر شاهدخت دایانا بوده است.
او مینویسد: «صحنه عجیبی در جریان بود. از همان اول معلوم بود که ریچارد گیر و دایانا از هم خیلی خوشششان میآید».
التون جان توضیح داد که شاهدخت دایانا در آن زمان از چارلز جدا شده بود و «رابطه جدید و درحال شکوفایی» او با ریچارد گیر «اصلا به مذاق سیلوستر استالونه خوش نیامد».
او ادعا میکند که کمی بعدتر، شوهرش، دیوید فورنیش، استالونه و گیر را «در راهرو میبینید که مقابل هم ایستاده بودند و ظاهرا میخواستند برای حل اختلاف خود بر سر دایانا، با مشت و لگد با یکدیگر دعوا کنند».
التون جان مینویسد: «بعد از شام، دایانا و ریچارد گیر به نشستن کنار یکدیگر در جلو آتش ادامه داند و سیلوستر هم خشمگین به خانه رفت. وقتی من و دیوید او را تا در خروجی بدرقه کردیم، با عصبانیت گفت: «اگر میدانستم این شاهدخت دلربای لعنتی قرار است اینجا باشد اصلا نمیآمدم». و بعد اضافه کرد: «من اگر شاهدخت را میخواستم الان با او بودم».
این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.
© The Independent