تصحیح متون قدیمی سابقه دیربازی در ادبیات فارسی دارد، زیرا در متون قدیمی که با قلم نوشته میشد و خطاطان حرفهای نسخههای متعدد را مینوشتند، گاه نادرستیهای ایجاد میشد و این نادرستی در نسخههای بعدی که از روی نسخه اولیه نوشته شده بود، ادامه مییافت؛ به ویژه در مورد شاعرانی مانند حافظ که در زمان خودشان دیوانی از آنها منتشر نشده است. اما برخی از کتابهای چاپ سنگی هم نیاز به تصحیح و بازنشر دارند؛ هم به دلیل مسئله تاریخی آنها و هم گاه به دلیل این که هنوز خواندنیاند و از خواندنشان در مترو و اتوبوس و قطار، در سفر و حضر، میتوان لذت برد و از اوضاع و احوال صد - صدوپنجاه سال پیش هم آگاهی یافت. یکی از کارهای خوب مهدی گنجوی و مهرناز منصوری، همین است که نخستین رمان پلیسی ایران را ویراستاری کردند و انتشارات «مانیاهنر» آن را منتشر کرده است. نام این رمان «صادق ممقلی، داروغه اصفهان یا شرلوک هلمس ایران» است که در ۱۳۰۴، همزمان با به تخت نشستن رضاشاه پهلوی منتشر شده است، اما داستان آن به دوران ناصرالدینشاه قاجار در اصفهان و زمان حکمرانی شازده ظلالسلطان (۱۲۹۷-۱۲۲۸ شمسی) برمیگردد.
آنگونه که مهدی گنجوی در پیشگفتار رمان تحت عنوان «در جستوجوی میرزاکاظمخان مستعانالسلطان» مینویسد، بنا به گفته حسن میرعابدینی در کتاب «سیر تحول ادبیات داستانی و نمایشی (از آغاز تا ۱۳۲۰)، یعقوب آژند در مقاله «پا به پای پاورقینویسان ایران: مستعان، حسینقلی»، این کتاب را به مستعان نسبت میدهد. اما این درست نیست و حسینقلی مستعان هرچند مترجم مشهوری بود و واگردان فارسی او از «بینوایان» ویکتور هوگو شهره خاص و عام است و دخترش، گلاب آدینه، هم از بازیگران مشهور سینما و تئاتر ایران است، اما نویسنده این رمان نیست.
مهدی گنجوی یک سال پس از انتشار نسخه ویراستاری شده این کتاب، مقالهای در «خبرگزاری کتاب ایران» (ایبنا) مینویسد و اطلاعات جدیدی را که در مورد نویسنده کتاب، کاظمخان مستعانالسلطان «هوشیدریان» به دست آورده است، بیان میکند. به حکم «آب در کوزه و ما تشنهلب میگردیم»، او میتواند دختر سالخورده «هوشیدریان» را در تورنتو بیابد.
گنجوی در آن مقاله مینویسد: «در پی برگزاری یک جلسه برای نقد و بررسی کتاب «صادق ممقلی» به میزبانی دپارتمان کلکسیون «کانن دویل» (جزو دپارتمان کلسیونهای خاص) در کتابخانه مرجع تورنتو (در اکتبر ۲۰۱۸) در اتفاقی فرخنده و وجدآور، خانواده کاظم مستعانالسلطان که از برگزاری جلسه اخیر مطلع شدند، با من به شکل مکتوب تماس گرفتند. در ادامه من و مهرناز منصوری (همکار من در ویراستاری این کتاب) بعد از دو سال از شروع جستوجو برای یافتن اطلاعات درباره کاظم مستعانالسلطان، در پنج دسامبر سال ۲۰۱۸ به دیدار «خجسته هوشیدریان»، دختر ۹۴ ساله کاظم مستعانالسلطان، نوهها، و یکی از نتیجههای این نویسنده، در منزل نوه محترم مستعانالسلطان، آقای ایرج مهدی در تورنتو رفتیم.» مهدی گنجوی در این مقاله صحبتهای خجسته هوشی دریان، دختر مستعانالسلطان را میآورد.
در مقاله عکس سنگ قبر هوشیدریان (که حسن حسینینیکو حین ثبت تصویری گورستان امامزاده عبدالله مییابد) هم چاپ شده است که تاریخ مرگ او را ۱۳۲۱ هجری شمسی نشان میدهد. خواندن این مقاله موجب میشود دید بهتری نسبت به «هوشی دریان» به دست آوریم.
ادبیات مدرن از جایی شروع شد که شخصیتهای شناسنامهدار در داستانها شکل گرفتند و تشخص پیدا کردند و از حالت «تیپ»های کلی بیرون آمدند. و کتاب مستعان نیز چنین است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نام «شرلوک هولمز» که به صورت «هلمس» در عنوان کتاب نوشته شده است، نشان میدهد که این شخصیتی که به قلم آرتور کانن دویل، نخستین بار در ۱۸۸۷ میلادی (۱۲۵۷ خورشیدی) خلق شد، خیلی سریع جهان را در نوردیده و به ایران رسیده است. «شرلوک هلمز» در داستان «اتود در قرمز لاکی» (کریم امامی) یا «مشاهده سرخ» (A Study in Scarlet) متولد شد و چند دهه بعد، اولین بار در ۱۲۸۳ هجری شمسی، شاهزادهای از قاجار به نام عبدالحسین میرزا مویدالدوله، آن را به نام «پلیس لندن» از عربی (بولیس لندن، ۱۲۶۹ شمسی) به فارسی ترجمه کرد. در این کتاب به تاسی از متن عربی، «هولمز»، «هلمس» نوشته شده است و قریب به یقین، هوشیدریان با خواندن این کتاب تشویق میشود که شخصیت یک کارگاه ایرانی را که آن زمان «داروغه» نامیده میشد، خلق کند و نام او را «صادق ممقلی» بگذارد.
رمان «صادق ممقلی، داروغه اصفهان یا شرلوک هلمس ایران»، امروز هم مانند صد سال پیش که نوشته شد، خواندنی است و افسوس که این مسیر طی نشد و «صادق ممقلی» جدیدی به نگارش در نیامد.
هرچند تلاش مهدی گنجوی و مهرناز منصوری مجدانه بوده است، اما بیایراد نیست. مثلا بسیاری از واژههای دشوار که البته تعدادش زیاد نیست، اعرابگذاری نشدهاند و دستکم یک مورد که اعراب گذاشتهاند، نادرست است. در صفحه ۲۶ نوشته شده «آن پیادهی مُلکی به پا هم با حرکت اسب حرکت نموده و دور گشته» و در پاورقی توضیح دادهاند: «مُلکی: کلول، دانهای بزرگتر از ماش» اما درواقع این واژه مَلِکی یا منسوب به مَلِک و پادشاه است و به نوعی کفش و پاپوش و گیوه اشرافی میگفتند.
برای مطالعه بیشتر توصیه میکنم این مقالهها را بخوانید: «پلیس لندن»، به قلم زهرا اسماعیلی در فصلنامه علمی-فرهنگی، مترجم، «سرنخهای تازه از خالق اولین رمان پلیسی تاریخ ادبیات فارسی»، نوشته مهدی گنجوی، و مقاله بسیار فنی و دقیق «نخستین داستان کارآگاهی در ادبیات فارسی»، به قلم رضا فرخفال در «آسو».
گفتوگوی کوتاهی با مهدی گنجوی، ویراستار این کتاب، داشتم و او به چند سوال من پاسخ داد.
- از کی و چطور به ویراستاری و باز نشر کتاب «صادق ممقلی، داروغه اصفهان یا شرلوک هلمس ایران» علاقهمند شدید؟
من هم مثل بسیاری از نوجوانی علاقهمند دنیای داستانی شرلوک هولمز بودم. نام رمان کاظم مستعانالسلطان به قدری گیرا بود که از اول باری که آن را جزو لیست کتب منتشر شده در تاریخ ادبیات داستانی دیدم، در ذهن داشتم. در چند سال اخیر و در پی شک به ارزیابیهای ادبی پیشینیان و خاصه وقتی متوجه شدم که خلاف تصور رایج، خیلی از رمانهای ناشناس و کمشناسمانده اواخر قاجار و پهلوی اول بسیار گیرا و جذابند، دوباره به یاد این رمان افتادم. نسخهای از آن را در کتابخانهای در آلمان یافتم، و در کتابخانه کتب نایاب فیشر در دانشگاه تورنتو برای اولین بار خواندم. به سرعت جذبش شدم. در هم آمیختن دنیای هزارویک شبی شهرزاد با دنیای ماجرایی هولمز خارقالعاده بود. ماجراهای رمان را نفسگیر و نثرش را بسیار خواندنی یافتم. از آن روز پروسه یافتن نسخ چاپی دیگر آن، معرفی اهمیت این رمان، و تلاش برای شناسایی نویسندهاش را آغاز کردم و با همکاری مهرناز، این کتاب را بعد از قریب هفت دهه که به فراموشی رفته بود، به مخاطبان عرضه کردیم. پیگیری هویت نویسنده این رمان پلیسی، یکی از مهیجترین جستوجوهای تحقیقاتی من در زمینه تاریخ ادبیات شد.
- مقاله شما را که بعد از انتشار کتاب نوشتید و کنکاش بیشتری در مورد نویسنده کتاب «کاظم مستعانالسلطان هوشیدریان» و ملاقات با دختر او، خجسته هوشیدریان، کردید، خواندم. آیا پس از آن اطلاعات تازهای به دست آوردید؟
- بله. همانطور که در مقاله مورد اشاره شما نوشتهام تحقیق من با حدسیاتی براساس برخی مدارک در مرکز اسناد ملی ایران آغاز شد. فرض اولیهام غیرمنتظره بود، اما درست از کار درآمد. من حدس زده بودم که برخلاف ادعاهای اشتباهی که شده بود، این نویسنده باید در دوره ناصرالدین شاه متولد (شده) و زندگی کرده باشد. یعنی این فرضیه را مطرح کردم که نویسنده متولد حدود پنجاه سال قبل از گزارشهای پیشین است. مدتی بعد از طریق یک گورنگار، سنگ قبر هوشیدریان را یافتیم و بعدتر ردپای او را در برخی منابع تاریخی، منجمله در «تاریخ بیداری ایرانیان»، اثر ناظمالاسلام کرمانی. این موارد حدس مرا تایید کرد. خبر یکی از سخنرانیهای ما که در مرکز کلکسیون کانن دویل در تورنتو درباره این اثر انجام شد، به نظر یکی از اعضای خانواده هوشی دریان رسید و با ما در تماس شدند و به این وسیله چند سال پیش به دیدار دختر هوشیدریان رفتیم که دهه نهم زندگی خود را میگذرانند. من شرحی از این پروسه و نتایج تحقیقاتی آن در مقاله مورد اشاره شما نوشتهام. امروز میتوانم به آن تحقیقات یافته جدیدی را بیفزایم. چند ماه پیش موفق شدم یک نسخه از سجل (شناسنامه) مستعانالسلطان، و یک پرونده اداری حاوی امضای او، و برخی اسناد شغلیاش بیابم. طبق این سجل نویافته، حالا میدانیم که کاظم مستعانالسلطان هوشیدریان در تاریخ ۱۲۵۳ شمسی در اصفهان، و از حاجی باقرخان و گوهرتاج خانم به دنیا آمده است.
- از این که این سند مهم را در اختیار من قرار دادی بسیار سپاسگزارم. در «نمایشگاه کتاب تهران: بدون سانسور» که در تورنتو برگزار شد، دیدم ویراست جدیدی از «هزار و یک شب» دادهاید. اگر ممکن است، در مورد آن هم کمی صحبت کنید:
- در واقع ویراست جدید «هزارویک شب» نیست. یک ترجمه نویافته و حدودا دویستساله از هزارویک شب است. به طور خلاصه باید بگویم که این ترجمه قدیمیترین ترجمه فارسی موجود از هزارویک شب است که ۲۹ سال قبل از ترجمه معروف طسوجی در حیدرآباد دکن به اتمام رسیده. محمدباقر خراسانی بزنجردی پس از تولدش در خراسان، در حدود چهل سالگی وارد حیدرآباد شده است، در آنجا با اعیان انگلیسی آشنا شده و به کار نزد هنری راسل، نماینده کمپانی هند شرقی در آنجا مشغول گشته. هنری راسل از بزنجردی درخواست میکند که هزارویک شب را به فارسی برگرداند. من با همکاری دوستم، میثم علیپور، این ترجمه را برای اولینبار براساس دو نسخه خطی موجود از آن در کتابخانههای هاوتون دانشگاه هاروارد و کتابخانه بادلین دانشگاه آکسفورد ویرایش انتقادی کردیم، و حدود یک ماه پیش در تهران با انتشارات مانیاهنر به چاپ رسید.