دومین رمان نوا ابراهیمی با عنوان «بهشت همسایه من» با معرفی علی نجار آغاز میشود، شخصیت نامطلوبی که به محض رئیسشدن در یک دفتر تبلیغاتی، هر کارمندی که سلیقه و مرام او را زیر سوال ببرد، اخراج میکند. شعار علی در زندگی و کار: از تجربههایت بیاموز و هرگز برای دومین بار قربانی نشو. اما این امر از نظر او تنها هنگامی امکانپذیر است که صاحب قدرت و نفوذ باشد؛ آقای نجار اکنون به این مرحله رسیده است.
نوا ابراهیمی در ۲۰ صفحه اول کتاب خود، به شفافکردن شخصیت علی نجار بهعنوان یکی از خلاقترین و پرکارترین طراحان صنعتی آلمان میپردازد که در یک تکگویی طولانی، همه کارمندان زیر دست خود را تحقیر میکند و آنان را با فحش و توهین از کار برکنار میکند. او در ۱۴ سالگی برای فرار از سربازی و نرفتن به جبهه جنگ ایران و عراق در سالهای دهه ۱۹۸۰، از زادگاهش به آلمان گریخته و توانسته است با تلاش و کوشش بر مسند مدیریت ارشد موفقترین دفتر تبلیغاتی اروپا تکیه بزند. علی در نگاه اول شخصیتی مغرور و متکبر به نظر میآید که در مصاحبه با رسانهها، همچنین در شوهای تلویزیونی از چگونگی زندگیکردن در جنگ بهعنوان «کودک سرباز» حرف میزند و آلمانیها را به ریاکاری و «فروختن سلاح شیمیایی به صدام حسین» متهم میکند.
شخصیتهای دیگر
نقطه مقابل علی نجار، سینا خوشبین، ۳۸ ساله است که بهعنوان طراح ارشد در آژانس تبلیغاتی او کار میکند و با همسرش کاترینا و دخترشان آناهیتا در یکی از محلههای لوکس شهر مونیخ در رفاه روزگار میگذراند. ولی سینا در ابتدای داستان پس از ۱۵ سال کارِ خلاقانه اما یکنواختِ طراحی، دچار بحران روحی شده است و از جمله به همسرش، پژوهشگری که در باره پیامدهای مقاومت جسمی و روحی «Resilienz» تحقیق میکند، میگوید: «من این حرفه رو انتخاب نکردم که بشینم فلاکس چای طراحی کنم».
ولی علی نجار از کارِ خوشبین که نیمه ایرانیِ متولد مونیخ است، راضی است. به همین دلیل، وقتی پیامی از برادر ناتنی خود علیرضا دریافت میکند، از سینا میخواهد در سفری برای دیدار با او در هتلی مجلل در دُبی همراهیاش کند. علیرضا که در جنگ آسیب دیده است، زندگی منزوی و محقرانهای را با مقرری اندکِ «معلولان جنگ» در تهران میگذراند. انگیزه علی نجار برای دیدار با برادر ناتنی خود که سالها است از او بیخبر است، پیبردن به مفاد نامهای است که مادر مرحومش از خود بهجا گذاشته است. ایمیل مختصر او، آغاز سفری است که علی نجار را بهگذشتهاش پرتاب میکند: «سلام، من علیرضام. مادرت رو خوب میشناختم. نامهای ازش دارم که باید بهت برسونم. مهمه. هم برای تو، هم برای من.»
ایرانیت مذموم
نوا ابراهیمی با چیدمان زیگزاکی این شخصیتها، میکوشد رمان چندلایه و چند سطحی خود را در باره اخلاق، دوستی دو مرد، مسئولیت فردی و ملی، نژادپرستی، خودی و ناخودی و دیگریبودن در آلمان، ماشین تبلیغاتی جمهوری اسلامی در ستایش جنگ، سوءاستفاده از کودکسرباز، بحران هویت، مسائل خانوادگی و رابطه شخصیتها با گذشته خود به سرانجام برساند. هر چه ساختار رمان بیدلیل پیچیده و تودرتو است، زبان آن ساده، توصیفی و محاورهای است.
راوی و مشاهدهگر
نوا ابراهیمی برای آن که موضوع رمان و رابطه شخصیتهای آن را با یکدیگر بازگو کند، به زمان و صفحههای زیادی نیاز دارد. بهنظر میرسد که ابتدا علی نجارِ ماچو و خودشیفته که حجم عظیمی از فضای داستان را به خود اختصاص داده، نویسنده را بر آن داشته است گوشههایی از «بهشت همسایه»اش را به خواننده نشان دهد. شاید تسلط این شخصیت و جَذَبه مقاومتناپذیر او است که باعث میشود ابراهیمی گاهی نقش «راوی» و «مشاهدهگر» را در زاویه دید جابهجا و «آن که میگوید» و «آن که میبیند» را در هم ادغام کند. به همین دلیل هم است که گاه ناآگاهانه به دام نگرش زنستیزانه علی نجار میافتد. بهعنوان مثال، هنگامی که علی و کارمندش سینا در دُبی، پیش از دیدار با علیرضا برای خوشگذرانی به کلوب شبانه میروند، نویسنده پس از توصیف مفصل فضا و نمای اروتیک کلوب، به سراغ معرفی زنانی میرود که در آن محیط کار میکنند، از جمله سراغ زنی که هنگام ورود از علی نجار و سینا خوشبین، استقبال میکند: «زن بلوندی با لباسِ سرِهمِ سبزِ زمردی، آنها را به سمت میز کنار پنجره هدایت» میکند. علی نجار در آن شب، پس از نوشیدن چند گیلاس جین تونیک و در معیّت دو زن بلوند، داستان فرار خود را «در صندوق عقب یک ماشین آبیرنگ قراضه» برای سینا تعریف میکند.
دوستی علی و سینا
دومین رمان نوا ابراهیمی با عنوان «بهشت همسایه من» با معرفی علی نجار آغاز میشود و با بازگشت سینا به خانهاش، پس از سفر پرماجرای آن دو به دبُی که به پیوند دوستی میان آنها میانجامد، پایان میگیرد. رمان یادشده در سال ۲۰۲۰، در فهرست «بهترین کتابهای اتریش» قرار داشت. این نویسنده ۴۵ ساله نزدیک به ۱۰ سال است که در شهر گراتس، واقع در جنوب شرقی اتریش زندگی میکند. رمان «شانزده کلمه» که در سال ۲۰۱۷ در آلمان منتشر شد، در اتریش جایزه «رماناولیها» این کشور را از آنِ خود کرد. داستان بلند «پسرعمو» از او، ۲۰۲۱ برنده جایزه ۲۵ هزار یورویی «اینگه بورگ باخمن» برای ادبیات آلمانیزبان شد.