با ورود به چهاردهمین روز اعتراضها در ایران، حالا دیگر این حضور تجمعی چندروزه و موقت نیست و به جنبشی فراگیر تبدیل شده و اگرچه شلیک ماموران امنیتی و انتظامی، بسیاری از معترضان را غرق خون کرده است، صدای فریاد مردم همچنان هر روز در خیابانهای سراسر ایران، میپیچد.
تداوم دوهفتهای خیزش شهریور و مهر ۱۴۰۱ برای بسیاری این پرسش را پیش آورد که دلیل استمرار حضور مردم در خیابان چیست؟ جمهوری اسلامی هم در تلاش است در کنار سرکوب و دستگیریهای خشونتبار، با برگزاری برنامهها و نشستهای مختلف، برای این سوال پاسخی قانعکننده پیدا کند.
ایدهها و نظرهای متفاوت تحلیلگران مختلف درباره دلایل استمرار اعتراضها در بخشهایی، مشترکاند.
اول آنکه برخلاف تجربههای پیشین، جنبش اعتراضی فعلی هم در جامعه هدفی فراگیر دارد و هم برای اقشار مختلف با گرایشها و دغدغههای گوناگون امکان ایجاد نماد مشترک و همدلی و همزمانی گسترده را پدید آورده است.
مسئله حقوق شهروندی با تکیه بر ظلم ۴۰ ساله بر زنان مسئلهای مثل مشکلات معیشتی نیست که بخشی از جامعه را درگیر کرده باشد. همه مردم ایران مسئله محدودیت برای زنان را از نزدیک لمس کردهاند و همین مسئله سبب شده است در این اعتراضها، آنچه نیاز هر خیزش است، یعنی منافع و تعریف جمعی، شکل بگیرد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بحث دیگر، باور به ناکارآمدی جمهوری اسلامی است. طی ۴۰ سال گذشته، حتی مسئولان عالی رژیم هم بارها از دست نیافتن به خواستهها و دورنماهای تبیینشده برای نظام سخن گفتهاند. جامعه نیز طی چهار دهه اخیر، سیستمی درگیر فساد و ناکارآمدی را شاهد است که برای حل مشکلات شهروندان ارادهای ندارد؛ بنابراین اینکه این بار معترضان بر حذف نظام اشتراک نظر دارند، به دلیل همین باور مشترک است.
امر دیگری که به نظر میرسد باید از آن بهعنوان یکی از عناصر تداوم اعتراضها در ایران یاد کرد، مسئله پایان یافتن رویای اصلاحپذیری امور و تغییر از درون است. اگر روزگاری، بخشی از جامعه بر این باور بود که میتوان بدون اعتراض کف خیابان و از طریق صندوق رای این سیستم را اصلاح کرد، جمهوری اسلامی در یک دهه اخیر، با تلاش برای یکدست کردن ساختار نظام و خارج کردن حتی خودیها از چرخه سیاست به دلیل کوچکترین انتقادها، باور به اصلاح از درون را کلا ناکام گذاشت.
در کنار این مسائل، آنچه در اعتراضهای شهریور و مهرماه ۱۴۰۱ بیش از هر چیز به چشم آمد، قدرت و جسارتی بود که نسل جوان از خود نشان داد. در دو هفته گذشته، متولدان دهه ۷۰ و ۸۰ تمامی پیشبینیها را به هم زدند و با شجاعتی تصورناپذیر نهتنها برای اعتراض، سازوکاری تازه ایجاد کردند، بلکه به نظر میرسد برخلاف نسلهای قبل، با وجود گسترش موج سرکوبها، مایوس و سرخورده هم نمیشوند.
طی چهار دهه گذشته، هر بار تحلیلگران دلایل شکست جنبشهای اعتراضی در ایران را مطرح میکردند، فقدان ساختار رهبری میان مخالفان را از اصلیترین عوامل میدانستند؛ اما این بار نسل جوان ایران نشان داد برای شکل دادن به جنبش خود بهجای الگوی رهبری واحد، از ساختار حلقههای شکلدهنده متکثر استفاده میکند. مسئلهای که اصلیترین عامل شکل گرفتنش فاصله گرفتن از اختلاف نظرها و تاکید بر اشتراک نظرها است.
رکورد تاریخی تعداد هشتگ مهسا_امینی هم بهخوبی روشن کرد که نسل جدید معترضان ایرانی با پافشاری بر نقاط اشتراک خود، فریب بازیهای سایبری و رسانهای حاکمیت را نمیخورند و اجازه نمیدهد آنچه نماد خیزش عمومی شده است، به حاشیه فرستاده شود.
همه اینها در کنار انباشت دردها و مشکلات جامعه ایران، راه را برای متوقف نشدن و تداوم اعتراضها باز کرد. محمد فاضلی، از استادان اخراجی، در مناظرهای تلویزیونی در این مورد میگوید: «چالشها و مسائل حلنشده جامعه ایرانی طی ۴۰ سال انباشته شده است؛ بدون آنکه از سوی حاکمیت پاسخی دریافت کرده باشد.»
سعید شریعتی نیز در یک مناظره تلویزیونی، دخالت حکومت در زندگی مردم را از عوامل خشم شکلگرفته دانست و گفت: «حکومت مطلقه به خودش اجازه میدهد یک سبک زندگی واحد را به تمام مردم تحمیل کند. حتی اتاقخواب مردم را هم حیطه خود میدانند و میگویند ما تعیین میکنیم چند بچه داشته باشید.»
در این میان، نباید فراموش کرد که یک دهه بحران اقتصادی فزاینده هم در رنگ باختن «امید به آینده» نسل جوان ایران بسیار تاثیرگذار بوده است. این نسل با درک شرایط اقتصادی ایران دریافت که این روند فاسد و رانتخوار ظرفیت بهبود ندارد. از سویی، عبور این نسل از باورهای ایدئولوژیک کمک کرد تا به جای آرمانهای انتزاعی، بر مسائلی که هرکدام جزو بدیهیات زندگی انسانیاند، تکیه کند و با ترکیب این دو، دریابد که تنها راه یافتن کورسوی امید به آینده مطالبه تغییر اساسی است.
نسل جدید قوانین وضعشده را نمیپذیرد. در صحبت بیشتر تحلیلگران شرایط موجود، این تاکید وجود دارد که حکومت نمیتواند بر اجرای قوانینی اصرار داشته باشد که اکثریت جامعه بهویژه نسل جوان جامعه اساسا حاضر نیستند زیر بار آنها بروند؛ هرچند به نظر میرسد هنوز نخبگان نظام این حقیقت را درک نکردهاند که جنبش اخیر دیگر از خواسته حذف گشت ارشاد فراتر رفته و، بهجای اصلاح قانون گشت ارشاد، هوشمندانه کل حقوق شهروندی پایمالشده خود را مطالبه میکند.
جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته، با درک نکردن نیازهای اجتماعی این نسل تلاش کرد باورهای عقیدتی خود را به آنها بقبولاند. اینکه جوانان حاضر در خیابان همگی در سالهای حکومت همین نظام متولد شدهاند، نشان میدهد پروژه ولایتباور کردن جوانان و سوءاستفاده از اعتقادات دینی آنان طی ۴۰ سال تبلیغ و آموزش جمهوری اسلامی با صرف هزاران میلیارد تومان بودجه، دستاوردی نداشته است. جوانانی که نه به باورهای نظام اعتقاد دارند و نه حاضرند بر فساد و ظلم گسترده چشم ببندند، در شعارهایشان بهروشنی نشان دادند علیه حکومتی به خیابان آمدهاند که برای نسل آنها، جز نابرابری و بیعدالتی چیزی نداشته است.
جوانانی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» به خیابان آمدهاند، نه طمع قدرت دارند، نه دنبال دستاوردهای کوتاهمدت اقتصادیاند که بتوان با وعدهووعید آنها را به خانه بازگرداند. انتخاب شعارهایشان نشان میدهد آنها ایرانی متفاوت از نظر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی میخواهند؛ از طرفی این سه واژه هر کدام نقاطی طلاییاند که هیچ انسان آزادهای نمیتواند با آنها مخالف باشد.
خیابانهای ایران این روزها حوادثی تاریخی را شاهدند که نهتنها حاکمان و تحلیلگران که مردم جهان را متحیر کرده؛ جنبشی که به گفته جامعهشناسان، نه فقط برای ایران که برای دیگر جوامع نیز الهامبخش شده است.