رخدادها و دگرگونیهایی که این اواخر در ایران بهوقوع میپیوندند، آنچنان بهسرعت دستخوش تغییر و تحول میشود که هر ناظری را که دنبال درک واقعیت رخدادهای این کشور باشد، پیش از آنکه به سرنخی از ماهیت اوضاع دست یابد، در دام حدس و گمان و خیالپردازی میاندازد و بهشدت سردرگم میکند؛ حتی دیدگاهی که چنین فردی ارائه کند، مبتنی بر تعصبها خواهد بود یا اینکه به خوانش کلیشهای از صحنه تحولات ایران تبدیل میشود.
این چالش آنچنان گسترده است که اغلب تحلیلگران سیاسی، چه حامیان و چه مخالفان رژیم جمهوری اسلامی، نمیتوانند خود را از قید آن رها کنند؛ زیرا آنها به بخشی از یک صفبندی سیاسی تبدیل شدهاند و مواضعشان مبتنیبر طرفداری مطلق یا مخالفت محض با رژیم است. این افراد تحلیلگرانی نیستند که تحولات را براساس واقعیت و اصل بیطرفی تحلیل و واکاوی کنند و آنچه مینویسند، تحت تاثیر احساسات شخصی آنها قرار نگیرد.
امروز مردم ایران با گام بلندی که برداشتهاند، از اندیشه کلاسیک رژیم جمهوری اسلامی و طرحهای محدود جنبشهای اپوزیسیون خارج از کشور پا را فراتر گذاشته و درحالیکه دنبال دستیابی به منافع ملیاند، سعی میکنند ارزشها را تغییر دهند و دیدگاهی جدید و متفاوت از ایران ارائه کنند که با دیدگاه سنتی رژیم جمهوری اسلامی و گروههای تنگنظر دیگری مانند مجاهدین خلق در تضاد است.
به گفته کریم سجادپور، تحلیلگر مسائل سیاسی، دلیل تفاوت دیدگاه، در این امر نهفته است که خیزش سراسری ایران جنبشی مردمی است که به بحثهای سیاسی حرفهای اهمیتی نمیدهد، بلکه هدف اساسی آن تحکیم مفاهیمی مانند دولت مدنی، آزادیهای فردی، احترام به حقوق بشر و ارائه هویت جدید ایرانی-سکولار مبتنیبر وطنپرستی و تکثرگرایی است.
خیزش سراسری ایران با انقلاب ۱۳۵۷ بسیار تفاوت دارد و میتوان آن را نوعی انقلاب نرم یا انقلاب مخملی علیه انقلاب خمینی دانست. اگر برخی از اعمال خشونتآمیز و خرابکاریها را که اکثر ایرانیان حامی اصلاحات و تغییر هم آنها را محکوم میکنند کنار بگذاریم، متوجه خواهیم شد که جوانان ایران با شجاعت بیسابقهای که از خود نشان دادهاند، توانستهاند دیوار ترس را بشکنند و به مقاومت در برابر رژیم ادامه دهند، البته نه با تفنگ، بلکه با اصرار بر لزوم دستیابی به حقوق شهروندی.
با نگاهی کوتاه به ویدیوهایی که اخیرا از ایران پخش میشود، میتوان دریافت هر روز بر شمار زنان و دختران ایرانی که بدون روسری و مانتو در خیابانها و مراکز تجاری حضور مییابند، افزوده میشود و این خود بزرگترین نماد «مقاومت مدنی» و تحول عمیق فرهنگی علیه حاکمیت روحانیان در ایران است. البته این مقاومت مدنی با اقدام مسلحانه احزاب تجزیهطلب در کردستان و بلوچستان و دیگر تشکلهایی که از گرایشهای قومی تغذیه و موضوع محرومیت و قربانیشدن را مطرح میکنند و جداییطلبی را تنها راهحل بحران میدانند، به هیچ صورتی سازگاری ندارد.
نسل جوان ایران هرگز این باور را نمیپذیرد که تجزیه ایران به کشورهای کوچک راهحل برونرفت از بحران کنونی باشد؛ بلکه همواره بر وحدت و یکپارچگی ایران اصرار میورزند. آنها میخواهند که ایران تحت حاکمیت روحانیت و ولایت فقیه که از همان اختیارات مطلق شاه برخوردارند، نباشد؛ بهویژه اینکه به باور نسل امروز، در میزان اختیارات فرد حاکم از زمان شاه تاکنون تغییر دیگری بهوجود نیامده، جز اینکه عمامه جایگزین تاج شده است.
حسن فحص، نویسنده و کارشناس امور ایران، در مقالهای با عنوان «نگرشی در مسیر دورودراز تحولات ایران» که در ایندیپندنت عربی منتشر شد، نوشت: «شاید این نخستین باری باشد که معترضان ایران رهبر جمهوری اسلامی را بهرغم جایگاه و اختیارات ویژهاش بهعنوان ولی فقیه و مقام و منزلتی که رژیم به او اعطا کرده است، وادار کردهاند به انتقادهای معترضان و کنشگران سیاسی و اجتماعی بهطور مستقیم گوش فرا دهد. این درحالی است که در گذشته، کنشگران سیاسی و اجتماعی همواره از انتقاد مستقیم به رژیم یا مطرحکردن هرگونه سوالی درباره مسائل مربوط به اختیارات رهبر خودداری میکردند.»
مهمتر اینکه این انتقاد صریح و مستقیم از اقتدار ولی فقیه را شخصیتهای سیاسی و مذهبی که بخواهند با رهبر جمهوری اسلامی به رقابت بپردازند یا قدرت را با او تقسیم کنند، مطرح نکردهاند، بلکه شهروندانی بیانش کردهاند که معتقدند فرمول حاکم بر کشور در حال حاضر نمیتواند پاسخگوی نیازهای ملت باشد. افزون بر اینکه این روش حکمرانی دارای مشروعیت دینی و قداست الهی نیست تا آن را واجد چنان شرایطی کند که برداشت و قرائت خاصش از دین را بر میلیونها شهروند ایران تحمیل کند. به همین دلیل، اقشار مختلف ملت ایران علیه رژیم جمهوری اسلامی به اعتراض برخاستهاند.
به باور حسن فحص، خیزش سراسری اخیر چالشی واقعی برای رژیم جمهوری اسلامی و هویت مذهبی-فرهنگی آن است؛ زیرا خواستههای معترضان دارای هویت فرهنگی متفاوتی است که با ایدئولوژی رژیم همخوانی ندارد. بنابراین انتظار میرود رژیم در برابر اعتراضهای مردمی واکنش خشنتری نشان دهد؛ چراکه ادامه اعتراضهای مردمی برای ساختار اعتقادی و انقلابی که پایههای رژیم جمهوری اسلامی بر آن بنا شده است، تهدیدی وجودی بهشمار میرود.
بنابراین دشوار میتوان پیشبینی کرد که آینده خیزش سراسری جوانان ایران چگونه خواهد بود و این جنبش تا کجا پیش میرود و تا چه زمان قادر است فشارها و ضربات نیروهای سرکوبگر را تحمل کند یا چه دستاوردهایی کسب خواهد کرد؟ اما مسلم است که در ایران تحول بزرگی درحال رخ دادن است که «نیروهای انقلابی» حامی ولی فقیه هرگز تسلیم آن نخواهند شد و برای فرونشاندن خشم ملت، گاه به زندانیکردن معترضان و گاه به اعدام آنها متوسل خواهند شد و گاه نیز با حیلهگری، برخی محدودیتها را کاهش خواهند داد. بیتردید هر دو طرف برای دستیابی به اهداف موردنظر از شگردهای سیاسی مختلفی استفاده میکنند و در این میان، طرفی که صبر و تحمل بیشتری داشته باشد، میتواند امتیازهای بیشتری کسب کند.