علی خامنهای که ولایت مطلقه را در جمهوری اسلامی ایران بر عهده دارد، در آخرین «سخنان خود در دیدار جمعی از زنان»، نکات متعددی را در مورد زن و نقش زن ایرانی و همچنین مقایسه آن با نقش زنان در جوامع غربی مطرح کرد که پاسخ به آنها در حد و حدود این یادداشت نیست. اما ایشان در اواخر صحبتهایش کمی شتابزده و کوتاه – شاید هم برای فرار از ورود به اصل قضیه – در مورد حجاب صحبت کرد و گفت: «حجاب یک ضرورت شریعتی است؛ شریعت است؛ ضرورت شرعی است؛ یعنی هیچ تردیدی در وجوب حجاب وجود ندارد؛ این را همه باید بدانند. اینکه حالا خَدشه کنند، شُبهه کنند که آیا حجاب هست، لازم است، ضروری است، نه، جای خَدشه و شُبهه ندارد؛ یک واجب شرعی است که باید رعایت بشود.» (انصاف نیوز - ۱۵ دیماه)
تا همین جای قضیه بدون اینکه بخواهیم به جزئیات و ارتباط این حرفها با آنچه در چهار ماه اخیر در ایران گذشته وارد شویم، میتوانیم یک نتیجه بگیریم که به زعم ولی فقیه «حجاب یک واجب شرعی است و بدون هیچ گونه جر و بحثی باید رعایت بشود».
به باور نگارنده، ارتباط دادن بحث واجب یا غیرواجب بودن حجاب به خیزش سرتاسری «زن، زندگی، آزادی»، اصلا امر بیهودهای است، چون تاریخ مصرف بحث حجاب و ارتباط آن با خواسته جامعه امروز ایران کاملا منقضی شده است. خامنهای در ادامه میگوید: «منتها آن کسانی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، اینها را نباید متهم کرد به بیدینی و ضدانقلابی». اما ایشان از این حد فراتر نمیرود و همانجا باقی میماند. آیا بعد از چهار ماه ناآرامی و طغیان اینها تنها حرفی است که خامنهای میتواند به مخاطبان زن که برای حضور در جلسه انتخاب شدهاند، بگوید؟
حرفهای خامنهای حتی معلوم نمیکند مثلا چرا با وجود تایید نشدن ارتباط حجاب با بیدینی و ضدانقلابی بودن، چرا ایشان ضرب و شتم، کشتار یا زندانی کردن همه مردان و زنانی را که در همین رابطه (به مفهوم وسیع آن)، هدف حمله نیروهای سرکوب قرار گرفتهاند، غلط و اشتباه ندانسته و بر مبنای آن نخواسته است جامعه را ساکت کند؟ البته علت روشن است، او نمیتواند به عقب برگردد و ۴۴ سال سرکوب وتبعیض جنسیتی را تقبیح کند. این کاری است که ایشان نمیتواند بکند، چرا که انجام آن نیازمند تغییر در ساختار حاکمیت اقتدارگرای جمهوری اسلامی است. او حتی قادر نیست کشته شدن مهسا امینی را در بازداشتگاه پلیس به اصطلاح «امنیت اخلاقی» یا گشت ارشاد تقبیح بکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
خامنهای فقط زمینهای برای سخنرانی فراهم کرد تا در محدوده آن، داستانهای تخیلی در مورد آزادیها و برابریها در غرب بسازد و برای جمعی که در برابرش نشسته بودند، داستانپردازی کند. او آنچنان شیفته ساختار سیاسی–اجتماعی جمهوری اسلامی است که فقط به یاد میآورد در سفرهایش به سایر شهرها، زنان در برابر او بهدلیل شدت شوق و باور مذهبی، «اشک» میریختند.
جنبش زن زندگی آزادی ربطی به حجاب ندارد. اگرچه جرقه جنبش زن زندگی آزادی با قضیه حجاب زده شد، ولی زمان برای اینکه کارهای کوچک نمایشی بتواند مانع از تبدیل این جنبش به یک تغییر رژیم بشود، کاملا منقضی شده و سخنرانی خامنهای هم آخرین راه را برای اصلاح سیستم مسدود کرده است. اما به نظر میرسد هنوز برای اینکه جنبش تبدیل به یک انقلاب اجتماعی بشود راه درازی در پیش است، راهی که در مسیر آن، نیروهای متعددی در داخل و خارج باید بر سر تجمیع و همگرایی و یافتن هدف مشترک، استراتژی قابل اجرا و راههای اجرای آن به توافق برسند.
گرچه هنوز نمیتوان بهطور قاطع، نام فرد یا افرادی را بهعنوان رهبران داخلی جنبش ذکر کرد، اما نحوه اداره اعتراضها چه در تهران و سایر شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچکتر و استانهایی مانند بلوچستان، کردستان، لرستان و خوزستان، نشان میدهد که هم برنامهریزی و هم رهبری از درون وجود دارد. شاید به نفع جنبش باشد که تا زمان رسیدن به نوعی توافق علنی در درون اپوزیسیون خارج، اقدامی برای علنی کردن رهبری داخل صورت نگیرد.
بیتردید، جمهوری اسلامی با پیشبینی این مسیر پرپیچوخم، کوشش خواهد کرد به ابزارهای مخرب و غیرقابل پیشبینی متوسل شود تا در هر دو بُعد داخلی و خارجی به جنبش آسیب برساند یا آن را از درون، به تفرقه و اختلاف بکشاند. از جمله این حرکتها، برچسبزنیها و منتصب کردن این یا آن فرد به گروهها و دستجاتی است که از نظر افکار عمومی برای رهبری جنبش نامطلوب یا غیرقابل پذیرشاند. اگر چنین ابزارهایی موثر نباشد، همچنان ممکن است جمهوری اسلامی با نقشآفرینی و خلق شرایطی در محیط بینالمللی عملا مانعتراشی کند تا جنبش را از اهداف خود دور کند. هر چند محیط منطقهای در حال حاضر، علائمی نشان نمیدهد که بتوان بر مبنای آن، نتیجه گرفت که ائتلاف قدرتمند و قابل اتکایی وجود دارد که از جمهوری اسلامی حمایت میکند، ولی گروههای نیابتی در خاورمیانه هنوز از جهاتی به جمهوری اسلامی متکیاند و میتوانند در نقاطی از خاورمیانه با پول و حمایت جمهوری اسلامی آتشافروزی کنند.
برخلاف آنچه جمهوری اسلامی ادعا میکند، هیچگونه رابطه استراتژیک و دراز مدتی بین ایران، روسیه، و چین وجود ندارد که بر مبنای آن دو قدرت چین و روسیه حاضر باشند به نفع جمهوری اسلامی وارد یک جنگ منطقهای بشوند. منافع هر دو کشور محدود است و ورود به یک جنگ حمایتی از ایران برایشان هزینههای بیشتری خواهد داشت. علاوه بر آن، منافع منطقهای و اتحادهای پنهان و علنی وجود دارد که نشان میدهد توافقهای اقتصادی درازمدت چین با کشورهای خلیج فارس، و روابط بسیار پیچیده اسرائیل با روسیه مانع از همگرایی آن دو کشور با ایران خواهد شد. برعکس، همانطور که در جنگ اوکراین دیدهایم، هر دو کشور از جمهوری اسلامی استفاده ابزاری خواهند کرد.
بنابراین، از نظر زمانی فوریتی ایجاد میشود که نشان میدهد جنبش از داخل و نیروهای همسو با اپوزیسیون از خارج، باید هرچه زودتر به فکر تدوین و اجرای یک استراتژی و تاکتیک حسابشده برای برداشتن گامهای نهایی باشند. در این میان، کار اپوزیسیون خارج از کشور مشکلتر است. تاکنون، فقط چند نام آشنا توانستهاند در مورد یک متن بسیار کلی آن هم در یک پیام توییتری با هم به توافق برسند. این نه توافق در نحوه عمل است، نه در استراتژی و نه در تاکتیک و نشان نمیدهد که اپوزیسیون توانسته است با جنبش به نوعی ارتباط ارگانیک دست یابد.
در کمتر از چهارماه، بر اساس تازهترین آمار سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ، دستکم ۴۷۶ شهروند، از جمله ۶۴ کودک و ۳۴ زن به دست نیروهای حکومتی کشته شدهاند. علاوه بر آن لیستی از افراد کم سن و سال به دلایل واهی با حکم اعدام مواجهاند یا حتی در انتظار اجرای حکم اعداماند. طبیعی است جمهوری اسلامی از چنین شیوههای غیرانسانی استفاده میکند تا با پاشیدن بذر ترس و خوف، حرکت ملی را متوقف کند. از طرف دیگر، حرکت ملی نگران اجماع میان اپوزیسیون است و به همین دلیل، آنچه قشر خاکستری نامیده میشود، هنوز برای پذیرش ریسک آمادگی ندارد و پای در مرحله انقلابی نگذاشته است.
اپوزیسیون در مسیر تاثیرگذاری بر دولتهای جهانی در مرحله آغاز کار، بسیار موفق عمل کرده و توانسته است با فشار افکار عمومی، اغلب دولتهای مترقی را وادار به موضعگیری در قبال اعمال ضدحقوق بشری جمهوری اسلامی بکند. اما حالا نوبت آن است که گروههای مختلف، مشروطهخواهان، طرفداران نظام پادشاهی، جمهوریخواهان، احزاب چپ ایدیولوژیک یا جناحهای چپ و راستی که در کلیات، نوعی «جمهوری» را دنبال میکنند، به جای جنگ و دعوا و گهگاه فحاشی در فضای مجازی، بین خواستههایشان پُلی بزنند و با جنبش داخلی به توافق برسند؛ وگرنه همانطور که در ۴۴ سال گذشته تغییری رخ نداده، ممکن است تحقق تغییرات اساسی در آینده نزدیک، چندان ساده نباشد.