مجموعههای نمایش خانگی که اکنون در بسترهای مجازی منتشر میشوند، هرچند همه از ساترا که از زیرمجموعههای صداوسیماست مجوز تولید و پخش گرفتهاند، اما همگی پیش از خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» با اسم رمز مهسا امینی، ساخته شدهاند؛ برای همین، خیلی نمیتوان به سازندگان آنها خرده گرفت. هرچند، تیغ سانسور ناسورشان کرده و بیننده چندانی هم ندارند و بعید است این بسترهای نمایشی بدون بودجههای حمایتی بتوانند به کار خود ادامه دهند، زیرا نه کسی، بهجز نیروهای خودی و امنیتی، حاضر است با آنها کار کند نه مشترکانشان قرارداد تمدید میکنند، گرفتن مشترک جدید که پیشکششان. بههرحال، این روزها یک مجموعه نمایش خانگی پخش میشود به نام «بیگناه» که اندکی ارزش گفتوگو دارد.
«بیگناه» ما را یاد مجموعه نمایش خانگی «همگناه» به کارگردانی مصطفی کیانی میاندازد، هم از حیث نام و بسیاری از بازیگران و هم از نظر مضمون؛ اما عامل اصلی این شباهت در یکسانی نویسندگان آنهاست. بههرحال محسن کیانی نویسنده آن و برادرش مصطفی که تهیهکنندگی کار و ویرایش نهایی فیلمنامه را انجام میدهد، بین هر دو مجموعه مشترکاند و شاید مهمترین عامل این شباهت، همین باشد و مهران احمدی، کارگردان بیگناه، نتوانسته است مُهر خود را پای این نمایش خانگی بزند؛ هرچند که «همگناه» هم از حیث تنوع بازیگران و هم از نظر فیلمنامه غنیتر است و شخصیتهای پختهتر و متفاوتتری دارد و تیغ تیز اَبرسانسور موجود کمتر به آن صدمه زده بود.
ضعف عمده «همگناه» در خط کلی داستانش بود که در فصل اول تقلید ناشیانهای بود از فیلمی هندی که در ایران به نام «قانون» منتشر شد و در واقع نامش در زبان هندی، بهمعنای «قدرت» است. این فیلم در چارچوب سینمای بالیوود فیلمی قوی محسوب میشد. این فیلم در ۱۹۸۲ به کارگردانی رامش سیپی و با بازیگری دیلیپ کومار و آمیتا باچان ساخته شد؛ نویسنده فیلمنامه آن سلیم جاوید بود و چون زمان پخشش بینندگان زیادی در ایران داشت، در حافظه جمعی ایرانیان ثبت شده و با هیچ ترفندی نمیتوان گفت این همسانی تصادفی است.
«همگناه» در فصل دوم هم با چرخشی عجیب، خط داستانیاش تغییر کرد و تبدیل شد به فیلم درخشان «روانی» ساخته نابغه سینما، آلفرد هیچکاک؛ بیشتر بازی برای فریب بیننده بود، نه مضمونی محتوایی. با تمام این اوصاف، «همگناه» توانسته بود در مرزهای سانسور انواع عشقهای مختلف را نشان دهد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما در «بیگناه» ضعفهای ساختاری زیادی میتوان پیدا کرد و البته نکتهای در آن وجود دارد که بسیار مهم است و آن عبور از خط قرمزها و عشق دو محرم به همدیگر است. بهمن مردانی (با بازی محسن کیانی) عاشق برادرزاده خود فروغ فرشباف (با بازی شبنم مقدمی) میشود. هر چند این دو نمیدانند که عمو و برادرزادهاند، اما کسانی که میدانند جلو عشق آنها را میگیرند و بهمن را بهدلایل واهی به خارج میفرستند و حالا بعد از سالها، بهمن بازگشته و همسر فروغ در تصادف رانندگی فوت کرده است و بهمن قصد ازدواج با فروغ را دارد. رشید فرشباف (با بازی مسعود رایگان) و همسرش ابریشم (با بازی مهرانه مهینترابی) تمام راهها را برای جلوگیری از ازدواج آن دو امتحان میکنند، اما به نتیجه نمیرسند و تنها راه این میماند که به بهمن ماجرا را بگویند و ابریشم مامور میشود که به بهمن بگوید و بهمن حالش دگرگون میشود و سلسله اتفاقات در پی آن میآید.
از همان آغاز که معلوم شد رشید هم ۲۵ سال پیش مخالف ازدواج «بهمن» و «فروغ» بوده است و هم حالا مخالف است، و دلیل محکمهپسندی هم ارائه نمیشد، نخستین حدسی که به ذهن میآمد، این بود که ازدواج این دو منع «شرعی» دارد، اما با وجود اَبرسانسور سفتوسخت ساترا و صداوسیما بعید بود چنین اتفاقی بیفتد، که در قسمتهای اخیر این مجموعه معلوم شد راز مگو همین است.
شاید بگویید چرا این مسئله اینقدر مهم است، خب نمیدانستند محرماند و حالا که دانستند، با هم ازدواج نمیکنند! دقیقا در دنیای سکولار همه میدانیم قوانین رابطه و ازدواج، قوانین مدنی برای برقراری اجتماع است و چون از کودکی در ذهن فرومیروند، غیرقابل شکستن بهنظر میرسند، اما «احکام الهی» قدسیت دارند. انگار در آسمان و هنگام خلقت انسان وضع شدهاند و غیرقابل تغییرند و پنداری صُلبیت فیزیکی دارند؛ یعنی همانطور که انسان از نظر فیزیکی به این شکل و شمایل «آفریده» شده است، قوانین ارتباط انسانها با یکدیگر هم همیناندازه صُلب است. بههرحال من سراغ ندارم تاکنون چنین چیزی در سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی ساخته و پخش شده باشد.
یک نکته دیگر هم وجود دارد که هنوز برای نتیجهگیری زود است و آن رابطه كثرتی (با بازی آتیلا پسیانی) و یلدا (با بازی هدیه بازوند) است. این رابطه بهشدت موضوع بحث است. کثرتی متهم به زنآزاری است و جنبش منهم ایرانی علیه اوست و یلدا هم بر آتش آن میدمد، اما بعد با چرخشی عجیب، رابطه این دو خوب میشود و کثرتی عشق خود را به یلدا ابراز میکند. اگر در نهایت دست کثرتی رو شود که زنآزار است، فیلم در مسیر خوبی پیش رفته است، اما اگر برعکس، این دو عاشق هم بشوند، درحالیکه یلدا بیشتر حکم دختر یا حتی نوه کثرتی را دارد، آنوقت یک موضعگیری علیه جنبش زنان در «منهم» محسوب میشود. این روزها که جنبش «زن، زندگی، آزادی» تمام ایران و جهان را درنوردیده است، دادن چنین پیام ضدزنی برازنده مجموعه نمایشی نیست که میخواهد خود را مستقل از آموزههای حکومتی نشان دهد.
بههرحال اگر توان ذهنی هیچ کار دیگری را نداشتید و سانسورهای مضحک و توهینکننده اذیتتان نمیکند، احتمالا دیدن این مجموعه تلویزیونی برایتان قابل تحمل خواهد بود.