هدف مایکل پمپئو – بگذارید از نام کاملش استفاده کنیم – در مخدوش کردن آخرین بخشهای قانون بینالملل که مورد پسند دونالد ترامپ و بنجامین نتانیاهو در خاورمیانه نبود، کاملا روشن بود. مستعمرههای یهودی در ساحل غربی خلاف قانون بینالمللی نبودند. مایکل پمپئو با افتخار گفت:«توصیف ایجاد آبادیهای غیرنظامی بهعنوان (اقدامی) مغایر با قانون بینالمللی، موثر واقع نشده است.» این، نه تنها حرکتی زننده، بلکه یک دروغ بود.
منظور پمپئو این بود که پیروی از یک قانون جهانی که در چارچوب چهارمین کنوانسیون ژنو میگوید قدرتهای اشغالگر نمیتوانند شهروندانشان را در اراضی اشغال شده یا سرقت شده اسکان دهند، دیگر با طبع ایالات متحده و اسرائیل جور در نمیآید. البته که «موثر» نبوده، چون فلسطینیان به جدیت به قوانینی اعتماد کردند که دنیا پس از جنگ جهانی دوم آن را پذیرفت.
اشغال (اراضی) موردی بسیار جدی است. اما به گفته پمپئو، «پس از مرور مباحثات قانونی کلیه طرفین، ایالات متحده به این نتیجه رسیده است که ایجاد آبادیهای غیرنظامی یهودینشین در ساحل غربی، به خودی خود، با قوانین بینالمللی مغایرت ندارد.» به عبارت دیگر، «به آرمان صلح کمکی نکرده است.»
آیا وزیران خارجه آمریکا همیشه اینگونه وقیحانه، وحشت آور، وحشیانه و بدون ذرهای وجدان دروغ میگفتهاند؟
درست است، «کولین پاول» (وزیر خارجه اسبق آمریکا) به سفارتخانههای ایالات متحده ابلاغ کرد که عبارت «سرزمینهای اشغالی» را از ادبیات خاورمیانه حذف کنند. این ژنرال سابق بی مایه در عوض اعلام کرد که در مورد این مناطق باید از عبارت «اراضی مورد اختلاف» استفاده شود. این یک دروغ بود – او سعی میکرد واقعیت طولانیترین اشغال نظامی در تاریخ معاصر را پاک کند – و این، درها را برای پمپئوها و ترامپها برای ازمیان بردن امید فلسطینیان برای خودمختاری، حیثیت و حقوق بشر، گشود.
اما موضع شرورانه پمپئو یک گام از این هم فراتر رفت. روشن بود که به سود آمریکا یا اسرائیل نبود که به موقعیت غیرقانونی پروژه استعمارگرایانه یهود در ساحل غربی حتی واکنش نشان دهند. برخلاف ادعای (پمپئو)، ایالات متحده «تمام جهات» قانون بینالملل را مطالعه نکرده است – بدون تردید جنبه قانونی آن را (و قطعا موقعیت فلسطینیان را) مطالعه نکرده است... و قانون، «تعامل» میان دو طرف نیست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
قانون به این منظور وضع نشده که توسط کسانی که آن را به سود خود نمیبینند یا برایشان «موثر» نیست نادیده گرفته شود. قانون بینالملل نمیتواند جایی که به سود آمریکا یا اسرائیل نیست، «به خودی خود» در اختلافات بینالمللی اعمال بشود یا اعمال نشود.
اما چنین گفت پمپئو (اشاره به عبارتی که در آغاز تعلیمات زردشت به کار میرود)؛ در همان راستا که ترامپ سفارتخانه آمریکا را به بیت المقدس منتقل کرد و اعلام کرد واشنگتن بیت المقدس – و در عمل تمام آن را - به عنوان پایتخت اسرائیل میشناسد. در مورد حق حاکمیت اسرائیل بر ساحل غربی (به ادعای پمپئو) بعدا تصمیم گرفته خواهد شد. مطمئن باشید آمریکا با هرگونه الحاق (اراضی) توسط اسرائیل موافقت خواهد کرد.
هرچه باشد، مگر پمپئو به اطلاع ما نرساند که قضاوت در مورد گسترش «آبادیهای یهودی نشین» در یک دادگاه اسرائیلی صورت خواهد گرفت؟ گویی دادگاههای اسرائیل مشروعیت بیشتری در تصمیم گیری در مورد سرنوشت فلسطینیان، تخریب خانههایشان، سرقت بیشتر املاکشان در ساحل غربی و بازداشتهای بی پایان جوانان و حبس بدون محاکمه آنها را دارند.
... و بعد پمپئو بهانه آورد که آن مرد سبیلو که نمیخواهم نامش را بیاورم احتمالا سخت از شنیدنش خشنود شده است. او گفت:«واقعیت ملموس آن است که هرگز یک راه حل قانونی به اختلافات وجود نخواهد داشت، و بحثها در مورد این که چه کسی از دید قانون بینالملل درست میگوید و چه کسی غلط، صلح را برقرار نخواهد کرد.» تا جائی که از تاریخ میدانیم – به جز پمپئو و ترامپ - تصمیم این که چه کسی درست میگوید و چه کسی غلط، تنها راه برقراری صلح هم برای اسرائیل و هم فلسطینیان است.
اما وقتی قانون را تخطئه میکنید، کشورهایی بی قانون بوجود میآورید. به همین دلیل هفته گذشته که اسرائیل در یک پیروزی تبلیغاتی دیگر اعلام کرد یک فرمانده جهاد اسلامی را کشته است، هیچ صدایی از ایالات متحده در نیامد. اسرائیل گفت این فرد در صدد آماده سازی برای حمله موشکی به این کشور بوده است. مشکل او در محل حمله اسرائیل نبود، اما کسانی که در آلونکشان تکه تکه شدند، هشت عضو خانواده الصوارکه از جمله پنج کودک دو تا دوازده ساله بودند. دوازده عضو دیگر این خانواده مجروح شدند.
گیدئون لِوی، گزارشگر شجاع نشریه هاآرتص اسرائیل با طنز نوشت که «آنها که در اخلاقیترین ارتش جهان و در پیشرفتهترین سرویسهای اطلاعاتی دنیا خدمت میکنند، نمیدانستند که این آلونک حلبی سست مدتها بود که دیگر بخشی از «ساختار جهاد اسلام» نبوده و در این که هرگز چنین مصرفی داشته هم نیز تردید وجود دارد. آنها نه میدانستند و نه علاقهای به تحقیق در این مورد داشتند – هرچه باشد، بدترین چیزی که ممکن بود اتفاق بیفتد، چه میتوانست باشد؟»
اسرائیل، طبق معمول وعده داد در این مورد تحقیق خواهد کرد، اما بسیاری از نشریات بینالمللی که گزارشهایی در مورد قتل این رهبر افسانهای جهاد اسلامی منتشر کردند، نتوانستند جایی برای انتشار دنباله آن، ماجرای قتل عام بیگناهان پیدا کنند و بدون تردید، این به دلیل آن است که وقتی پای مرگ غیرنظامیان فلسطینی به میان میآید، قانون بینالملل به همان میزان به دست فرموشی سپرده میشود که وقتی پمپئو میگوید برای ساختمان در اراضی اشغالی و سرقت شده، باید آن را به بوته فراوشی سپرد.
این نمایانگر شکست اخلاقیات است. این انکار عامدانه قانون، به سرعت، در سراسر خاورمیانه گسترش یافته است. سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) اعلام کرد که محمد بن سلمان (ولیعهد عربستان سعودی) مسئول قتل و تکه تکه شدن پیکر جمال قاشقچی، گزارشگر نشریه واشتگتن پست است. هرچه باشد، این اطرافیان او بودند که جسد قاشقچی را تکه تکه کردند و بهرغم این، پمپئو بن سلمان را در آغوش میکشد، نفرت او را از ایران و شیعیان ترغیب میکند و دیگر اشارهای به ماجرای قاشقچی نمیکند. اگر قانون را به کناری بگذارید، میتوانید حتی یک حکومت جنایتکار را که شامل قاتلان قاشقچی میشود، ببخشید؛ و دیگرسخت میتوان به یاد آورد که قرار است قتل در خاورمیانه یک جنایت باشد.
آیا نهایتا به این دلیل نبود که دارا خسروشاهی، مدیرعامل شرکت «اوبِر» توانست قتل قاشقچی را یک «اشتباه» بخواند و این حرکت بیرحمانه را با مرگ تصادفی زنی مقایسه کند که در حادثه تصادف یک اتوموبیل بدون راننده کشته شده است؟ او گفت:«مردم اشتباه میکنند» - که با ادعای محمد بن سلمان جور در میآید که گفت بخاطر آن که ولیعهد است، مسئولیت آن را میپذیرد اما درباره آن (قتل قاشقچی) اطلاعی نداشته است.
ظاهرا بی ارتباط به اظهارات زننده مدیرعامل اوبر، این واقعیت وجود دارد که عربستان سعودی پنجمین بزرگترین سهامدار شرکت اوبر است و یاسر الرومیان، رئیس صندوق عمومی عربستان و دبیرکل جدید الانتصاب آرامکو، یکی از اعضای هیئت مدیره شرکت اوبر است.
نهایتا، خسروشاهی یادش افتاد که قتل، قتل است و خلاف قانون و – حتی پیش از این که مصاحبهاش پخش شود – در صدد برآمد زخمی را که به خود و یاد قاشقچی زده باندپیچی کند. حال میگوید قتل قاشقچی «قابل سرزنش» و «غیرقابل بخشش» است. خسروشاهی میافزاید که «در لحظهای چیزی گفتم که به آن معتقد نبودم.»
آما آیا همه آنها چنین نمیکنند؟ پمپئو، اسرائیلیها که خانواده الصوارکه را بمباران کردند و مدیرعامل اوبر. همه آنها قانون، قدرت قانون، لزومات قانون را فراموش میکنند زیرا میتوانند بدون آن زندگی کنند، بکشند و بدزدند، یا مثل خسروشاهی ادعا کنند که قتل دیگری یک اشتباه است.
اشتباه: این واژهای است که هم اسرائیل و هم مدیرعامل اوبر در این ماه استفاده کردهاند. و زمانی که پمپئو استعمارگری اسرائیل را با «آزاد از پاسخگو بودن به قانون هرچه میخواهی بردار» ترغیب میکند، نتیجه، رنج بیشتر و مرگ بی شمارتر است.
در فیلمهای کابویی که در زمان کودکی تماشا میکردم، کلانتر شهر «آدم های شرور» را با گلوله میزد، قانون از مردم بیگناه دفاع میکرد و «صلح» بر غرب وحشی سایه میافکند. امروز، این روند جابجا شده است. برای لحظاتی باید فراموش کنیم که این سرخپوستهای آمریکا بودند که بهای آن را پرداختند، کسانی که از دادن زمینهایشان به سفیدپوستها امتناع کردند و علیه سرقت خانههایشان جنگیدند.
سواره نظام آمریکا، مثل مایکل پمپئو، در حال چپاول بومیان آمریکا، ارزش چندانی برای قانون قائل نبود.
© The Independent