نشست قلب آسیا، که به پروسه استانبول هم مشهور است روز دوشنبه در شهر استانبول ترکیه برگزار شد. این نشست که عنوان «صلح، مشارکت ورفاه» را با خود یدک میکشد، بر چگونگی روند صلح افغانستان و مشارکت کشورهای همسایه افغانستان، در امر صلح و رفاه اقتصادی در این کشور تمرکز دارد و سعی خواهد کرد به اجماعی عمومی درباره روند صلح به رهبری و مالکیت دولت افغانستان برسد. در این نشست وزرای خارجه و مقامهای ارشد 16 کشور مشترک، 15 کشور حامی و 12 نهاد و سازمانهای بینالمللی شرکت دارند. محمد اشرف غنی روز یکشنبه به ترکیه رفت تا با همتای ترکی خود، رجب طیب اردوغان، این نشست را رهبری کنند.
پروسه قلب آسیا برای اولین بار در سال 2011 میلادی، با ابتکار افغانستان و ترکیه شکل گرفت. هدف اساسی آن در مرحله اول اعتمادسازی، همکاریهای مشترک وهمسویی فعالیتهای مشترک در بخش مبارزه با تروریسم، مواد مخدر، همکاریهای نزدیک در راه مبارزه با حوادث طبیعی، معارف، توسعه بازرگانی منطقه ای وسرمایه گذاری کشورهای عضو با یکدیگر بر مبنای تقویت اقتصاد منطقهای است. با این حال این نشست در دوره اولیهاش بیشتر بر صلح و ثبات در افغانستان و راههای برون رفت این کشور از زیر سلطه تروریسم و جنگ متمرکز بوده است.
یکی ازمهمترین بخشهای اعتمادسازی پروسه قلب آسیا، گسترش زیر بنای اقتصادی است که توسعه وهمکاری مشترک را میان کشورهای عضوایجاد میکند، که شامل پروژههای انرژی - بهخصوص تولید وانتقال برق، خطوط آهن، امتداد شاهراهها، استخراج معادن و توسعه صنایع سبک بوده است. دراین نشست روی عوامل وچگونگی این پروژهها، چالشها ومشکلات آن وروشهای حل این مشکلات، که درراه تطبیق این پروژهها به میان میآید، بحث میشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به طور کلی افغانستان در متن بحثهای پروسه قلب آسیا قرار دارد. نوع رابطه کشورهای همسایه با افغانستان، همکاریها در بخش مبارزه با تروریسم، توسعه تجارت منطقهای میان کشورهای همسایه افغانستان و کشورهای منطقه و مبارزه با قاچاق مواد مخدر، از بحثهای اساسی نشست استانبول است. اما به نظر میرسد، این پروسه با گذشت هشت سال و دایر شدن هشت نشست، هنوز نتوانسته به یک اجماع کلی در رابطه با افغانستان برسد. دلیل اساسی عدم شکل گیری اجماع کلی در رابطه با افغانستان، نبود یک دیدگاه همسو در مورد افغانستان است. کشورهای منطقه بر حسب سیاستهای خارجی خود در قبال افغانستان، رویکرد سیاسی منفعتگرایانه دارند. شناخت کشورهای همسایه و کشورهای منطقه از افغانستان، بیشتر از این که مبتنی بر واقعیتهای موجود باشد، مبتنی بر زاویه دیدی است که کشورها نسبت به افغانستان اتخاذ کردهاند. به طور مثال رابطه پاکستان با افغانستان همواره بر حسب طرح عمق استراتژی این کشور که در دهه هشتاد میلادی شکل گرفته بود، تنظیم میشود. این کشور با حمایت از تروریستان و آموزش و پرورش آنها، جنگ را در افغانستان برای سالیان دراز نهادینه کرده است. در بُعد اقتصادی نیز پاکستان هرازگاهی تحت تاثیر روابط سیاسی، چالشهایی در مقابل بازرگانان افغان به وجود میآورد. به همین ترتیب کشورهای همسایه افغانستان، که در آغاز سالهای 2000، حضور ناتو را زمینهساز محو تروریستان در افغانستان میدانستند، کم کم شروع به مخالفت با حضور ناتو در افغانستان کردند و در این راستا حتی تا سطح کمک به مخالفان دولت افغانستان و نیروهای خارجی هم پیش رفته بودند. حضور و نفوذ داعش نیز مزید بر علت شد تا بعضی از کشورهای همسایه با حمایت از طالبان، سدی در برابر نفوذ داعش به داخل این کشورها ایجاد کنند. در حالی که تسلیح و تجهیز طالبان باعث تداوم جنگ در افغانستان و تشدید بیثباتی شده است.
با این چشمانداز مشخص نیست که قلب آسیا برای افغانستان چقدر محکم بتپد. به نظر میرسد نشست پروسه استانبول این بار بیشتر متمرکز بر روند صلح افغانستان باشد و همچنان بررسی چشمانداز کمکهای کشورهای منطقه پس از شکل گیری یک حکومت فراگیر و برقراری آتشبس و توافق صلح در افغانستان.
نگاه کلی به پروسه استانبول با احتیاط و محافظهکاری همراه است. کارشناسان امور سیاسی - اقتصادی بر این باورند که تا زمانی که در افغانستان زمینه صلح و ثبات ایجاد نشود، نشست قلب آسیا نمیتواند به طور دقیق برای تقویت جایگاه اقتصادی افغانستان اقدامی در خور انجام دهد. چنان که تا امروز هم بیشتر تعهدات در این رابطه، روی کاغذ باقی مانده است.