در این روزها سیوسومین سالگرد اعلام وحدت یمن فرا میرسد. این فرصتی است تا شهروندان یمن بهدور از توهم متوجه شوند که آنچه به پایان رسیده است، وحدت یمن نیست، بلکه کشور آنهاست که به پایان رسیده است و یمن بیش از هر زمان دیگری نیاز به فرمول جدیدی دارد. چنین فرمولی قرار است جایگزینی برای وحدت یمن و طرح بازگشت آن به دولتهای شمال و جنوب باشد.
محور اصلی فرمول جدید باید بر توجه به مردم یمن متمرکز باشد که بیش از دوازده سال را در رنج گرسنگی، فقر، بیخانمانی، بیماری، بیعدالتی، ظلم و عقبماندگی سپری کردهاند.
در ۲۲ ماه مه ۱۹۹۰، علی عبدالله صالح، رئیسجمهوری آنچه در شمال بهعنوان «جمهوری عربی یمن» نامیده میشد و علی سالم البیض، دبیرکل حزب حاکم سوسیالیست یمن در جنوب، پرچم وحدت یمن را برافراشتند. حزب سوسیالیست بر آنچه به شیوه شوروی «جمهوری دموکراتیک خلق یمن» نامیده میشد، حکومت میکرد. این حکومت چیزی بیش از یک دولت پلیسی خشونتپیشه نبود و همواره در سایه تنشها و بحرانهای داخلی بهسر میبرد.
در مقابل، شمال یمن به لطف مجموعهای از توازنهای داخلی که علی عبدالله صالح قبل از وحدت یمن و پس از آن، مدیریت میکرد، وضعیت نسبتا بهتری داشت. این موازنهها همچنان تحت کنترل رئیسجمهوری فقید یمن باقی ماند، تا اینکه در زمستان سال ۲۰۱۱، وضعیت کشور از کنترل خارج شد. اوضاع به وخامت گرایید و همراه با آن، یمن دچار اختلاف و چندپارگی شد؛ بهویژه پس از آنکه اشتیاق اخوانالمسلمین (حزب اصلاح یمن) برای رسیدن به قدرت و باور آن بر این امر آشکار شد که «بهار عربی» فرصت بیبدیلی است که باید از آن بهرهبرداری شود.
چرا صحبت از وحدت یمن در سال ۲۰۲۳، نمیتواند مطرح شود؟ پاسخ این است که وحدت به مرکزی نیاز دارد که کشور را بدون توجه به فرمول اتخاذشده، چه دولت متمرکز، چه فدرالیسم یا چیزی شبیه به دولت غیرمتمرکز، اداره کند. به همین دلیل، سقوط مرکز (صنعا)، فروپاشی وحدت یمن را رقم زد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
شهر آرام صنعا در دو مرحله سقوط کرد. مرحله نخست، با درگیری در خیابانهای صنعا بین هواداران علی عبدالله صالح و مخالفانش آغاز شد. در خط مقدم این افراد، شبهنظامیان مسلح وابسته به حزب اصلاح و اعضای لشکر زرهی اول، تحت فرماندهی سرلشکر علی محسن صالح (الاحمر) وابسته به اخوانالمسلمین و علی عبدالله صالح، قرار داشتند. مرحله اول سقوط صنعا با تلاشی نافرجام برای ترور علی عبدالله صالح در ۳ ژوئن ۲۰۱۱ همراه بود؛ به این ترتیب که اخوانالمسلمین که به دایره امنیت شخصی او نفوذ کرده بودند، در مسجد کاخ ریاستجمهوری در صنعا مواد منفجره کار گذاشتند.
در مرحله دوم، زمانی که حوثیها بهعنوان آلت دست «سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران» با همدستی با «دولت قانونی» یمن به ریاست عبد ربه منصور هادی، رئیسجمهوری پیشین این کشور که درک درستی از سیاست نداشت، شهر صنعا را تصرف کردند، پایتخت یمن در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۴، بهطور کامل سقوط کرد. از زمان تصرف صنعا بهدست حوثیها (گروه انصارالله)، یمن دستخوش تغییرات بسیاری شد. عمدهترین تغییر این بود که حوثیها توانستند تشکیلات ایجادشده حوثی در شمال کشور را بهعنوان واقعیتی جدید بر کشور تحمیل کنند. حوثیها در صنعا و در بندر حدیده حضور دارند و پیوسته استان تعز را تهدید میکنند؛ زیرا گروهی از افراد آنها در تعز مستقر شدهاند. همچنین ضرورت عقبنشینی آنها از جنوب، بهویژه از عدن و بندر راهبردی مخا، که تنگه بابالمندب را کنترل میکند، نیز تغییر کرد.
با توجه وضعیت کنونی، گزینه بازگشت به وحدت یمن با چالشهای بسیاری روبهرو است؛ زیرا از بطن این گزینه، دولتها و ساختارهای دیگری متولد خواهند شد. بنابراین، برای یمن نه دیگر وحدت راه حل است و نه فرمول تشکیل دو دولت در شمال و جنوب قابل اجرا است. آنچه میتوان گفت، این است که کشور بهدنبال سقوط پایتخت، به فروپاشی سوق داده شد. در واقع، یمن نهتنها پایتخت را از دست داد، بلکه نیروی نظامی خود را نیز از دست داد که قادر به احیای وحدت کشور بود. بیتوجهی به ارتش یکی از برجستهترین جنایتهای اخوانالمسلمین علیه کشور در دوره ریاستجمهوری عبد ربه منصور هادی بود که باعث چندپارگی نیروهای مسلح این کشور شد؛ به ویژه اینکه ارتش تنها نیرویی بود که میتوانست در مقابله با پروژههای حوثیها و حامیان آنها نقش مثبتی ایفا کند.
البته نمیتوان نادیده گرفت که نیروهای مسلح یمن، بهویژه تیپهای گارد جمهوری، بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ در شش مورد علیه حوثیها جنگیدند. حتی در یک مورد، نیروهای گارد جمهوری قادر به تصفیه حوثیها بودند، اما علی عبدالله صالح مانع این اقدام شد. تصمیم علی عبدالله صالح ممکن است بهدلیل محاسبات خود او بوده باشد، بهویژه اینکه او با هر اقدامی که احتمال میرفت درگیریهای منطقهای یا قبیلهای را شعلهور کند، با احتیاط برخورد میکرد و همواره از بروز درگیریهای داخلی ابراز نگرانی میکرد. با این حال، حوثیها در سال ۲۰۱۷، علی عبدالله صالح را با انگیزه انتقامجویی و با کمال بیرحمی کشتند.
سیوسه سال پس از وحدت، یمن همچنان در جستوجوی خود و بهدنبال فرمولی متفاوت است. چنین به نظر میرسد که وحدت یمن بهجای اینکه وحدتی دائمی باشد، یک راهحل موقت بوده است. وحدت نتوانست تعادل بین شمال و جنوب کشور را حفظ کند. در سایه جنگ تابستان ۱۹۹۴، این توازن به دلایل پیچیده و رویای احیای دولت جنوب از بین رفت. وحدت یمن رویایی است که تحقق آن امکانپذیر نیست. آنچه این واقعیت را تایید میکند، این است که حتی کسانی که درباره ضرورت احیای دولت جنوب صحبت میکنند، فرمول فدرال را بهترین گزینه برای آن میدانند.
آینده یمن چگونه رقم خواهد خورد؟ پس از گذشت سالها از وحدت و سقوط پایتخت آن (صنعا)، اکنون چاره دیگری نیست، جز اینکه یمن را از زاویه امنیت منطقهای، بهویژه از لحاظ موقعیت راهبردی آن مورد توجه قرار داد و در نتیجه، میتوان گفت که در نهایت، امنیت منطقهای سرنوشت یمن و ساختار جدید آن را تعیین خواهد کرد.
بهعنوان مثال، نمیتوان از یکسو درباره اهمیت شهر عدن و بندر دریایی مخا صحبت کرد، اما ازسوی دیگر، موقعیت آنها را در چارچوب شبکهای که از امنیت منطقه، چه در آبهای خلیج فارس، چه در دریای سرخ و چه در شاخ آفریقا، محافظت میکند، نادیده گرفت.
در واقع، یمن به یک موضوع امنیتی تبدیل شده است. از این رو، مشخص نیست که حوثیها تا چه زمانی به کنترل موجودیت خود در شمال ادامه خواهند داد. زمان زیادی برای پایاندادن به این نهاد وابسته به «جمهوری اسلامی ایران» باقی نمانده است و ازسوی دیگر، فرصتی هم برای نادیدهگرفتن جنوب یمن با ساحل طولانی و جزایر متعلق به آن وجود ندارد!
برگرفته از روزنامه العرب