شاعری که سرود «به این جهان آمدهایم که تماشا کنیم»، پروانهای رنگارنگ از تماشا در شعر فارسی به پرواز درآورد که حدود رویاهایش ذهن رویابین انسان ایرانی را غنیتر و گستردهتر کرد.
احمدرضا احمدی متولد اردیبهشتماه کرمان در سال ۱۳۱۹ و همراه و همسفر زیباترین ذهنهای فرهنگ و هنر ایرانی طی بیش از ۶۰ سال، روز سهشنبه چشم از جهان فروبست.
او شاعری حساس، مهربان با کلمات و کشفکننده راههای تازه در شعر فارسی بود. موج نو شعر فارسی با جسارت احمدرضا آغاز شد و شاعران بسیاری در بیان و ساختمان شعرشان از او تاثیر پذیرفتند.
در زمانه ما معدودند شاعرانی که تمام زندگی خود را شاعرانه و خلاق، صرف کلمات کردهاند. احمدرضا یکی از این افراد بود. هر آنچه از تماشا در شعر معاصر فارسی بخواهیم، در کلمات او بیدریغ وجود دارد و راهی که با موج نو آغاز کرد، بدون وقفه تا پایان عمرش (۲۰ تیرماه ۱۴۰۲) فرصت خلاقیت و نوآوریهای شگفت شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در طول این سالها، از کنار رودخانه شعر و ذوق احمدرضا رودخانههای بسیاری با نامهای مختلف راه خود را باز کردند و شاعران نامداری هم در این میان پا به عرصه گذاشتند. پس از نیما یوشیج، شاید کمتر شاعری بود که چنین جسورانه بر سرچشمه نوآوری نشست و از کنارش این اندازه مسیرهای تازه به سوی اقیانوس عمیق شعر فارسی باز شد.
مرگ احمدرضا احمدی برای شعر نوآورانه فارسی، مرگی تلخ است. روزی که منوچهر آتشی رخت از این جهان بربست، شاعری جهان را ترک کرده بود که حیرت و رویای شاعرانهاش پایانی نداشت و جوانان را گرد او میآورد. آتشی مهربانی و گرمای جنوب بود، سوار بر اسب سفید وحشی که تا آخر گاه تندتر و گاه آرامتر همراه «جویندگان تماشا» تاخته بود. مرگ او تلخ بود زیرا مانند او برای شعر فارسی انگشتشمارند.
احمدرضا احمدی هم مشابه منوچهر آتشی است. جوانان بسیاری از ابتدا، جوینده شعری شدند که سرچشمه خلاقیتش به او میرسید؛ چه آن زمان که ۲۰ ساله بود، چه وقتی ۴۰ ساله شد و چه حالا که ۸۰ سالگی را پشت سر گذاشته و از جهان گذشته است، رهپویان و همراهان شعر او همواره جوانانی پرشور و خلاقاند که رویاهایی نو و تجربهنشده در سر دارند.
احمدرضا در کنار شاعر بودن نویسندهای کمنظیر برای کودکان است. کلام شاعرانه او در هر کتابی که برای کودکان نوشته، مانند بارانی ملایم و نسیمی خنک بر چهره چند نسل نشسته است. شعرهای او این خصوصیت را دارند که کلمات را در بیانی روان و نثری روشن با خیالاتی آهنگین و جهان رویایی ناشناخته پیوند بزنند.
اضطراب در شعر احمدرضا احمدی عاشقانه است. خیال روزها و سالهای سخت، آنجا که شانهها زیر بار اندوه، فقدان و عبورهای نابهنگام خم میشود، در شعر احمدرضا نرم ملایم و در عین حال، تسلابخشاند. شعر او مانند صدای برخورد باد با بال انبوه پرندگان در عصرگاه باغ است. اثرگذار و نوآورانه است، به این دلیل که خیال را بیمحابا تازه میکند.
احمدرضا احمدی جهان را حالا به باقیماندگان این راه سپرده و خود روزهای مکرر را که تنها با معجزه کلام کسانی مانند او تازه میشوند، گذاشته و گذشته است. آنطور که سروده، طی این سالها نسلی توانستهاند همراه شعرش «دریای آبی/ و جعبه مدادرنگی/ هفترنگ را /به خانه ببریم /و خوشبختی /سرنگون در آسمان ابری را /صید کنیم»
احمدرضا احمدی که راه شاعرانه را با مجموعه شعرهای «طرح» و «روزنامههای شیشهای» آغاز کرد، حالا با مجموعه شعر و طرح «جاپای عاشقان در برف مانده است» به مقصد نهایی تن خود رسید.
شاعران با کلمات و رویاها جاودانه میشوند و تا آنجا که افق پیدا نیست، آنجا که تنها معجزه میتواند مسیر بعد را نشان دهد، پیش میروند؛ همان جایی که احمدرضا و شعرهایش حالا تا همیشه ایستادهاند.