- سلام. چه خبر ملیحه خانم. مبارکه. شنیدهم رفتین برا آقا پسرتون خواستگاری.
- بعله ولی راستش هنوز معلوم نیست. فعلاً داریم درباره خانواده دختره تحقیق میکنیم.
- چطور مگه؟
- اخه یک مقدار مذهبی هستن خانواده ش.
- خودش هم مذهبیه؟
- نه خوشبختانه ولی خواهرش با یک آقایی ازدواج کرده که انگار روحانیه.
- خدا مرگم بده، مگه آدم قحط بوده؟
- نمیدونم والله. شانس ماست.
- حالا به شما که ربطی نداره.
- نه. ربط مستقیم نداره ولی خب کاره دیگه. نگرانیم.
- نگران چی؟
- خب یارو آخونده دیگه. حالا بشه باجناق پسر ما.
- چه اشکالی داره؟
- مگه خبرارو دنبال نمیکنی سارا جون؟ نمیدونی یارو آخونده با باجناقش...
- آهان از اون نظر.
- بعله. از همون نظر.
- ولی مگه شهر هرته؟ بخواد دست از پا خطا کنه آبروشو میبرین.
- نه عزیزم نمیشه. تازه یک چیزی هم بدهکار میشیم که چرا خبر رسونی کردیم؟ چرا فاش کردیم قضیه رو؟
- حالا میخواین چکار کنین؟
- والله پسرمون خیلی خاطر دختره رو میخواد. هرکار کردیم منصرف نشد. حالا این آخونده هم آدم بدی به نظر نمیرسه. اتفاقاً جلسه اول که واسه خواستگاری رفته بودیم خیلی استقبال کرد. گفت خودم عقدشون میکنم. خودم نوکرشونم!
- چی بگم والله.
- حالا امروز دو تا از ریش سفیدای فامیلو فرستادیم بی رودرواسی مستقیماً با خودش صحبت کنن بگن بالاغیرتاً میشه بهت اعتماد کرد که این ازدواج سر بگیره؟
- چی جواب داده؟
- والله اینا از صبح رفتن هنوز برنگشتن. میترسیم هم صداشو دربیاریم. شمام بیزحمت پیش خودمون بمونه.
***
غزل امروزی
بلبل اگر به طرف چمن دشمن گل است
گل نیز در خیال خیانت به بلبل است
گل نیز در خیال خیانت به بلبل است
لو داد زاغکی که قرار دو مرغ عشق
یکشنبه عصر روی درخت سر پل است
یکشنبه عصر روی درخت سر پل است
پروانه بال خویش به آتش کشید و سوخت
خندید شمع و گفت که بیچاره اُسخل است
خندید شمع و گفت که بیچاره اُسخل است
ای باغبان دَم گل خشخاش را ببین
این نازنین مبشّر جیر جیر و قلقل است
این نازنین مبشّر جیر جیر و قلقل است
ما در پیاله عکس فتوشاپ دیدهایم
حافظ نخند! کار جهان در تحول است
حافظ نخند! کار جهان در تحول است
شیخی به باجناق خودش بند کرد و گفت
پیوند خانوادگی ما تبادل است
پیوند خانوادگی ما تبادل است
هادی! بگو مناسب روز است و روزگار
گر دوست طعنه زد که چه طرز تغزل است
گر دوست طعنه زد که چه طرز تغزل است
***