خاورمیانه پر از تشتت و جدایی است. در این میان اما شاید یک حکمران بود که بیش از همه توانست پلی بین کشورهای مختلف این منطقه پرآشوب باشد. سلطان قابوس بن سعید، حکمرانی از خاندان دیرین آل سعید عمان، دیروز درگذشت. آن هم درست در زمانی که جای خالی سلطان دیپلمات در میان تلاطمهای رابطه ایران و آمریکا احساس خواهد شد. جای سلطان را هیثم بن طارق آل سعید گرفته، یکی از قوم و خویشهایش که مدتها وزیر فرهنگ بود. بسیاری امیدوار بودند که یوسف بن علوی، وزیر دِفاکتوی امور خارجه، سلطان بعدی باشد تا به سنت دیپلماسی مسقطی ادامه دهد. با آمدن هیثم، ناظرین منتظرند ببینند بن علوی در جایش ماندگار میشود یا نه و این کشور کوچک ۴/۶ میلیونی چگونه به عصر جدید تاریخ خود قدم خواهد گذاشت.
معروف بود که سلطان قابوس از معدود سلاطین واقعا مطلقه جهان است. او در سالهای گوناگون، ضمن حفظ سمت سلطنت هم نخستوزیر بود هم رئیس بانک مرکزی هم وزیر مالیه و دفاع و امور خارجه. (بن علوی هرگز سمت رسمی وزیر خارجه را نداشت)
۲۳ ژوئیه، روز اول حکومتش در سال 1970، در عمان به عنوان «روز احیا» تعطیل رسمی است و تولدش، ۱۸ نوامبر، «روز ملی عمان»نامگذاری شده است. فرق قابوس با سایر حاکمان مستبد این بود که کمتر دست به خشونت و سرکوب عریان میزد. در زمان سرکوب اعتراضاتی که در بهار عرب ۲۰۱۱ درگرفت، در عمان فقط دو نفر کشته شدند. قابوس حاضر نشد برای سرکوب اعتراضات بحرین یا دخالت در جنگ داخلی یمن، به این کشورها نیرو بفرستد.
اینها همه نشانه استقلال دیپلماتیکی بود که مشخصه اصلی سلطان قابوس محسوب میشد. هم با آمریکا رابطه داشت، هم با ایران. هم با رهبران اسرائیلی دیدار میکرد، هم برای بشار اسد پیغام تسلیت میفرستاد. هم با عربستان خوب بود و هم با قطر. در تاریخ ایران، او بیش از همه به دو علت به یاد خواهد ماند: یکی کمک شایان نیروهای محمدرضا شاه پهلوی به او برای سرکوب جنبش مارکسیستی ظفار؛ دیگری نقشش در میانجیگیری بین ایران و آمریکا، که نتیجهاش مذاکرات هستهای و نهایتا توافق برجام ۲۰۱۴ در وین بود. بین این دو رابطه عمیقی وجود داشت. سلطان قابوس در واقع هرگز کمک نیروهای شاهنشاهی ایران را فراموش نکرده بود. همین بود که توانست میانجی واشینگتن و تهران باشد - کاری که این روزها از عهده ژاپن و پاکستان با آن همه توان اقتصادی و نظامی برنمیآيد.
در پی درگذشت سلطان، هم سفیر آمریکا در مسقط او را ستود و هم سفیر ایران. محمدرضا نوری شاهرودی، سفیر ایران، از قابوس به عنوان سلطانی یاد کرد که «همواره به دنبال صلح و آرامش بود.» سفارت آمریکا در توییتی او را «یکی از رهبران بزرگ جهان دانست» و «صمیمیت، سخاوت، مدارا و عشق عمیقش برای کشور» را ستود. از جمله رهبرانی که اخیرا به دیدار او رفته بود و در سوگش سخن گفت، جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری سابق آمریکا، بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پسر بینشان از پدر
قابوس در ۱۸ نوامبر ۱۹۴۰ به دنیا آمد. حتی تصور تفاوتهای عمان ۲۰۲۰ با عمان ۱۹۴۰ هم دشوار است. خاندان آل سعید چند صد سال است در آن گوشه جنوب شرقی جزیرهالعرب، بر سر قدرت بوده و از موقعیت استراتژیک خود برای بازرگانی و دریانوری استفاد کرده است. مذهب این خاندان، اباضی است - شاخهای از اسلام که به خوارج برمیگردد و میتوان گفت نه شیعه است و نه سنی. پیش از قدرتگیری اروپاییها در آفریقا در قرن نوزدهم، آل سعید بخشهایی از قاره سیاه را نیز در اختیار خود داشت - از جمله جزیره زنگبار، که امروز بخشی از تانزانیاست. سلطان جمشید، آخرین سلطان زنگبار که در سال ۱۹۶۴ به دست انقلابیون چپگرا سرنگون شد، از همین خاندان است و اسم ایرانیاش اتفاقی نیست؛ نزدیکی ایران و خلیج فارس باعث شده بود فارسی از زبانهای رایج در قلمرو آل سعید باشد.
در زمان سلطان قابوس و پدرش، سعید بن تیمور، قدرت اصلی فرهنگی و نظامی نه ایران، که بریتانیا بود. لندن و این سلطاننشین در سال ۱۷۹۸ معاهده دوستی برقرار کرده بودند و عمان از سال ۱۸۹۱ تحتالحمایه بریتانیا بود. سلطان سعید درسخوانده کالج انگلیسیها در هندوستان بود، در بغدادِ تحت سیطره لندن درس دولتداری دیده بود و در آخر کار - که پسرش علیه او کودتا کرد و از تخت پایینش کشید، به همان بریتانیا تبعید شد و همانجا درگذشت. دو سال آخر زندگیاش را در هتل دورچستر لندن گذراند که امروز در مالکیت یک سلطان مستبد معروف دیگر، حاکم جنجالی برونئی، است. رابطه نزدیک لندن و قابوس هرگز قطع نشد. در سال ۲۰۱۰، ملکه الیزابت دوم برای جشن تولد سلطان - که چهلمین روز ملی عمان هم محسوب میشد، به مسقط رفت تا مهمان قابوسی باشد که روزی به دست دربار خودش سرکار آمده بود.
کودتای سال ۱۹۷۰ نقطه عطفی در تاریخ جزیرةالعرب است. حکومت سلطان سعید ددمنشانه و متوحش و بیشتر شبیه کاریکاتوری از قرون وسطی بود. مشاورین بریتانیایی او همیشه از بیمبالاتیاش برای کشور متعجب بودند. کل کشوری به آن عظمت شش جاده هموار داشت، در آن هنوز بردهداری برقرار بود و معروف است که مردم بدون اجازه سلطان، حق خرید سیمان یا عینک به چشم زدن نداشتند. در چنین شرایطی بود که جنبشی انقلابی با رهبری کشورهایی چپگرا، همچون جمهوری خلق چین، در منطقه ظفار عمان پا گرفت؛ جنبشی که امید انقلابیون جهان برای سرنگونی شیوخ مستبد در تمام جزیرةالعرب بود. چپگرایان ایرانی - همچون مجاهدین و فداییان خلق، نیز به کمک این جنبش شتافتند و تا سالها پایگاههایی در ظفار و همسایه آن، جمهوری دموکراتیک خلق یمن (که تحت سیطره کمونیستها بود) داشتند.
در چنین اوضاعی بود که سلطان قابوسِ ۲۹ ساله برخاست تا چهره آینده کشورش باشد. او که درسخوانده آکادمی نظامی بریتانیا در سندهرستِ انگلیس بود، در سال ۱۹۷۰ با حمایت لندن کودتایی بیخشونت انجام داد و بر تخت سلطنت نشست. همانطور که انقلابیون ایرانی به ظفاریها کمک میکردند، نیروهای ارتش شاهنشاهی به یاری سلطان قابوس شتافتند. با حمایت مشترک ایران و عربستان و بریتانیا، ظفاریها شکست خوردند.
سلطان قابوس سعی کرد با استفاده از پول نفت کشورش را وارد قرن بیستم کند. رمز موفقیتش این بود که هم شرایط رفاهی مردمش را بهتر کرد و هم سیاست خارجهای به میان آورد که او را به لنگر ثبات و عدم تعهد در منطقه بدل کرد. حمایت شوروی و چین از ظفار را فراموش کرد و به سرعت با این کشورها رابطه برقرار کرد. در اواخر دهه ۱۹۷۰ که انور سادات، رئیس جمهوری مصر، با اقدامی شجاعانه راه صلح با اسرائیل را پیش گرفت، قابوس از معدود چهرههای جهان عرب شد که پشت او ایستاد. همین بود که در سال ۱۹۹۴ میزبان اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل، شد - اولین مقام عالی این کشور که از یکی از کشورهای منطقه خلیج فارس دیدار میکرد. شیمون پرز در سال ۱۹۹۶ و بنیامین نتانیاهو در سال ۲۰۱۸ نیز مهمان مسقط شدند.
در سال ۱۹۸۱ عمان از کشورهای بنیانگذار «شورای همکاری خلیج» شد که متشکل از پادشاهیهای عرب حاشیه خلیج فارس است و عربستان در آن نقشی کلیدی دارد. عمان در عین حال در پی انقلاب ۵۷ و سر کار آمدن جمهوری اسلامی، رابطه خود را هرگز با ایران قطع نکرد. سفیر عمان در ایران در همان اولین ماههای انقلاب با آیتالله خمینی دیدار کرد تا رابطه تهران-مسقط پابرجا بماند. همین بود که در سال ۲۰۱۱، میانجی آزادی سه کوهنورد آمریکایی محصور در ایران شد و چند سال بعد نقشی کلیدی در پیشبرد مذاکرات هستهای داشت.
در عمان، قابوس فقر مطلق سالهای پدرش را از بین برد. در سراسر کشور راه و جاده ساخت، بندری مهم تاسیس کرد، دانشگاه بنیان نهاد و سازههای متعدد دیگری که خیلیهایشان به اسم خود او هستند. در دهه ۱۹۹۰ دست به برخی اصلاحات سیاسی و اجتماعی هم زد و امکان حضور زنان در نیروی کار را فراهم کرد. عمان در سال ۱۹۹۶ به اولین قانون اساسی خود رسید. البته هرگز قرار نبود خبری از تحمل جامعه مدنی یا آزادی بیان باشد. هر گونه رسانه آزاد همیشه توسط او سرکوب میشد. با این همه لابد فتخار میکرد که در سال ۲۰۱۰، که سازمان ملل گزارشی درباره پیشرفت چهل سال اخیر در زمینه شاخص توسعه انسانی تهیه کرد، عمان در صدر قرار گرفت تا از همه کشورهای جهان پیش باشد.
قابوس در سال ۲۰۰۷ فلسفه سیاست خارجه خود را اینگونه توضیح داد: «ما برای ساخت و ساز و توسعه در کشور خودمان و دوستی و صلح، عدالت و هماهنگی، همزیستی و درک و گفتگوی سازنده مثبت در خارج از کشور تلاش میکنیم. کارمان را اینگونه شروع کردیم، امروز هم اینگونهایم و انشاالله همینگونه نیز خواهیم ماند.»
حتی جنگ داخلی سوریه - که باعث اخراج این کشور از اتحادیه عرب شد، نیز نتوانست گرایش عدم تعهد مسقط را عوض کند. پس از یکی از حملات بمبگذاران انتحاری در دمشق در سال ۲۰۱۷، قابوس به بشار اسد پیغام تسلیت فرستاد. در بیانیههای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج علیه ایران، عمان معمولا رای ممتنع یا منفی میداد. هرگز به حصر قطر توسط همسایگانش نیز نپیوست.
نزدیکانش میگویند بیش از آنکه عشق قدرت داشته باشد، روحیه لطیفی داشت و عشق اصلیاش در زندگی خواندن کتاب و موسیقی بود. خودش لوت و ارگ بادی میزد و میگفتند حتی دستی هم در آهنگسازی هم داشته است. بیخود نبود که برای کشور کوچکش ارکستر سمفونی سلطنتی بنیان نهاده بود. او که پدرش را از تخت پایین کشیده بود، خود فرزندی نداشت و در تمام زندگی فقط سه سال زندگی زناشویی را تجربه کرد - از ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹، با یکی از قوم و خویشهایش به نام نوال بن طریق آل سعید.
سلطان قابوس تلاشهایی برای تنوع اقتصادی و فراتر رفتن از نفتمحوری هم انجام داده بود. کم نیستند گردشگران غربی که سری به عمان زده باشند. اما مشکلات اقتصادی این کشور در این سالهای اخیر افزایش یافت. سالهایی که خود او نیز با رنج - از آنچه سرطان روده بزرگ دانسته میشود، اوقاتش را اغلب در بیمارستانهای بلژیک و آلمان میگذراند. در پی جنبش سال ۲۰۱۱ دست به افزایش دستمزدها و حقوق بازنشستگی زد و شغلافزایی کرد، اما سقوط جهانی قیمت نفت در سال ۲۰۱۴ دست سلطان را حسابی در پوست گردو گذاشت. کشور از آن سال هر سال کسری بودجه داشته و حالا بر عهده سلطان بعدی است تا با این مشکلات سرکند.
تاریخ آینده عمان هر چه باشد، بعید است چهرهای منفی از سلطان قابوس به جا بماند؛ سلطان دیپلماتی که جای خالیاش در همه دنیا احساس خواهد شد.