استقلال و پرسپولیس نمادهای روابط بیمار در باشگاه‌داری دولتی‎

هیولای درون مدیران یا بلبشویی برای چنگ آوردن منافع شخصی‎

استقلال و پرسپولیس اگرچه بر صدر جدول لیگ برتر نشسته‌اند، در آتش اختلاف مدیران می‌سوزند - varzesh3

جریانی در فوتبال ایران است که تباه‌تر و سیاه‌تر از خرابه‌هایی به نام زمین‌ تمرین و ورزشگاه‌های ویرانه با چمن بیمار و سکوهای ناامن است. روابط انسانی جاری در باشگاه‌ها با اختلاف‌هایی بر پایه منفعت‌طلبی و کارشکنی‌هایی برای آسیب رساندن به جایگاه‌ها انگار بخشی از طبیعت فوتبال ایران شده است- جریانی روزمره و پرتکرار و پر از کینه‌ورزی.

استقلال و پرسپولیس اگرچه بر صدر جدول لیگ برتر نشسته‌اند، در میان آتش اختلاف‌های مدیرعامل و اعضای هیئت‌مدیره با سرمربی روزگار می‌گذرانند. این شیوه مذموم ارتباطات جاری درون باشگاه در فوتبال ایران عادی‌سازی شده است. درون باشگاه‌ها سرشار از کینه‌هاست. منافع تیمی مشترک وجود ندارد و بزرگ‌ترین آسیب‌ها را باشگاه‌ها از درون می‌بینند.

در دهه ۱۳۷۰ اصطلاح «هیولای درون» در روزنامه‌نگاری ورزشی مرسوم شده بود. هیولای درون توصیف‌کننده چیزی بود که در باشگاه استقلال می‌گذشت. استقلال از درون دچار بحران بود. اختلاف‌ها و کارشکنی‌های داخلی تیم را ویران کرده بود. اما آن اصطلاح امروز، همیشه، و در اغلب باشگاه‌ها کاربرد دارد.

یحیی گل‌محمدی به‌نسبت متوسط عمر همکاری مربیان ایرانی با یک باشگاه دوره بلندمدتی را در پرسپولیس گذرانده است. اما او، به‌رغم موفقیت در پرسپولیس و تکرار دوره موفقیت‌آمیز برانکو ایوانکوویچ، همواره در آستانه کناره‌گیری از پرسپولیس است. یحیی در این سال‌ها بارها استعفایش را با گله کردن از مدیریت باشگاه مطرح کرده و البته هر بار به همکاری‌اش با بدبینی بیشتر و در فضایی پر از سوءتفاهم ادامه داده است. چه‌بسا او در فضایی سالم و دور از تنش با باشگاه می‌توانست رکوردهای بیشتری را در مربیگری برای پرسپولیس بشکند، اما تضاد با مدیران باشگاه گل‌محمدی را همیشه درگیر جدل‌هایی تکراری کرده است.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

جواد نکونام، که در آستانه سرمربیگری در استقلال با منع فعالیت مربیگری مواجه شده بود، پس از رفع آن منع و رسیدن به نیمکت مربیگری استقلال، همواره با کارشکنی از درون باشگاه و اختلاف با مدیران مواجه بوده است. اگرچه علی خطیر، مدیرعامل استقلال، در مصاحبه‌هایش وعده حمایت از نکونام را می‌دهد، آنچه در پس پرده جریان دارد، اختلاف‌های دامنه‌داری است که سعی می‌کنند با سیاسی‌کاری آن‌ها را لاپوشانی کنند؛ کوششی که موفق نیست و جعلی بودن حمایت‌ها در آن عیان است. از هیئت‌مدیره استقلال همواره خبر می‌رسد که منتظر بزنگاهی برای پایان همکاری نکونام با استقلال بوده‌ است. در میان آتش چنین اختلاف‌هایی، مربی به‌سختی می‌تواند تیمش را نجات دهد.

در باشگاه استقلال، عمر مربیان کوتاه‌ است و مدیران باشگاه توانایی ایجاد فضایی حرفه‌ای برای همکاری چند ساله با مربی ندارند. به پیش‌تر که چشم بیندازیم، حتی مربی‌ای مثل آندره‌آ استراماچونی، که نوید دوره‌ای موفق را با استقلال می‌داد، کمتر از نیم‌فصل توانست در استقلال دوام بیاورد. او در اوج اختلاف با مدیران باشگاه از استقلال رفت، در حالی که خیلی زود برای هواداران مربی محبوبی شده بود.

محبوبیت هرقدر هم که فراگیر باشد نمی‌تواند ضمانت کند که همکاری مربی با استقلال ادامه پیدا کند. فرهاد مجیدی، که استقلال را به قهرمانی رساند و رکورد قهرمانی بدون شکست را برای تیمش ثبت کرد، هیچ نشانه‌ای برای شکل گرفتن همکاری بلندمدت با استقلال نمی‌دید. او نیز همواره درگیر اختلاف با مدیران باشگاه بود. سرانجام، ترجیح داد مربیگری در ایران را ترک کند. مجیدی بارها علیه مدیران باشگاه موضع تندی گرفت و از کارشکنی آن‌ها علیه تیم گفت و مدیران را خیانتکار نامید. و البته انتقادهایش چیزی را تغییر نمی‌داد. باشگاه همواره در آتش اختلاف درونی می‌سوخت.

باشگاه‌داری دولتی و عمر کوتاه مدیرانی که با روابط سیاسی و رانتی به جایگاه‌های مدیریت باشگاه‌ها می‌رسند، آن‌ها را ترغیب می‌کند که در دوره‌ای کوتاه منافع بزرگی به دست بیاورند. مسیر به چنگ آوردن این منافع نیز همین کارشکنی‌ها و اختلاف‌ها است. آن‌ها مسئولیت‌پذیر نیستند. پاسخگو نیستند. و ابایی نیز ندارند که در باشگاه تحت اختیارشان با روابطی مسموم مدیریت کنند. انگار آموخته‌اند که در میانه‌ این بلبشو، به منافع شخصی دست پیدا کنند.

ساختار دولتی باشگاه‌ها برای شکل‌گیری این روابط مسموم آماده است. بودجه‌ها از منابعی می‌آید که برای ممانعت از دستبرد به آن‌ها و حراج سرمایه باشگاه‌ها نظارتی وجود ندارد یا نهاد نظارت‌کننده نیز خود دچار فساد مشابهی است. اختلاف‌های درونی و کارشکنی‌ها ناشی از کشمکش دائمی برای گسترش فساد مالی است. فساد برای هواداران تیم‌ها عیان است، اما گاهی این اختلاف‌ها حتی جنبه سرگرم‌کننده پیدا می‌کند و اخبارش ممکن است ماه‌ها به تیتر و جنجال تبدیل شود و، به‌عنوان جریان اصلی باشگاه، خبرساز باشد. یک مضحکه‌ رسانه‌ای تمام‌‌عیار با وجوهی طنزآلود، پر از حرف‌های بی‌سروته و بیراه و بی‌مایه، که جانشین فوتبال شده است. فوتبال گم شده است و همه به تماشای این جدل‌ها نشسته‌اند.

فروش سهام استقلال و پرسپولیس در بازار پایه فرابورس باید به پروژه‌ای ورشکسته تبدیل می‌شد. باشگاه‌هایی که با زیان مالی اداره می‌شوند گرفتار روابط کاری مسموم و فاسدی‌اند که از دل آن راهی برای اصلاح ساختار باشگاه نمی‌تواند پیدا شود. چنین آشفته‌بازاری چگونه می‌تواند کسی را ترغیب به خرید سهام باشگاه‌ها کند در حالی که دولت و حکومت اختیار انتصاب مدیران در این شرکت‌ها را از آن خود می‌داند و سهام‌داران را کیف پول جدیدی برای خود می‌بیند و از تعلق خاطر ورزشی آن‌ها بهره‌برداری می‌کند.

استقلال و پرسپولیس همیشه بدهکار، در آستانه ورشکستگی، و همواره درگیر بحران‌های مالی روزمره، زیستگاه همین دست مدیران است که در باشگاه روابط مسمومی را جاری می‌کنند و با تفرقه و آتش‌بازی خبری، دوره مدیریت را در باشگاه سپری می‌کنند و سپس انگار آمده‌اند که ویران کنند و بروند، می‌روند.

بیشتر از فوتبال