جهان در طول تاریخ شاهد وقوع جنگها و درگیریهای بسیاری بوده است. برخی از این جنگها سریع و کوتاه و برخی دیگر تا صدها سال ادامه یافتهاند. با این حال، از هیچ جنگی به خوبی یاد نمیشود، زیرا جنگ همواره با خشونت و آسیب رساندن به غیرنظامیان بیدفاع همراه است.
جنگها طبیعتا خشن و کثیفاند. فارغ از اینکه طرفهای درگیر در میدان نبرد چه نتایجی به دست میآورند، در نهایت، ملاک واقعی همان چیزی است که جنگ از طریق سیاست به دست آورد. به عبارت دیگر، نتیجه جنگ را دستاورد سیاسی آن رقم میزند.
در ارتباط با حمله حماس به اسرائيل، تهاجم اسرائيل به غزه ممکن است هفتهها یا حتی ماهها به درازا کشد، اما در پایان، بیشترین چیزی که میتوان از عملیات طوفانالاقصی انتظار داشت، به تبادل اسرا میان دو جانب محدود خواهد شد. آنچه را برخی از رهبران ایران، حزبالله لبنان و سران جنبشهای جماس و جهاد اسلامی مبنی بر اینکه عملیات طوفانالاقصی به نابودی کشور اسرائيل منجر میشود، مطرح میکنند، در حد شعار است و با واقعیت اوضاع و توازن قدرت همخوانی ندارد. در سیاست محاسبات دقیقی وجود دارد، بنابراین، بدون در نظرداشتن محاسبات لازم، هیچ رویایی نمیتواند با خواهش و تمنا تحقق یابد؛ چه رسد به اینکه بدون عملی شدن راهبرد موسوم به «وحدت میدانها»، حماس به تنهایی در میدان نبرد رها شود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این واقعیت در گزارش رویترز از مقامهای جمهوری اسلامی ایران و جنبش حماس به صراحت بازتاب یافته است. بر اساس این گزارش: «خامنهای به اسماعیل هنیه اطلاع داده است که به حماس کمک نمیکند زیرا حماس او را از عملیات مطلع نکرده است و از هنیه خواسته است صداهایی را که میخواهند پای ایران و حزبالله را به جنگ بکشانند، خاموش کند».
همه نشانهها حاکی از آن است که این جمهوری اسلامی ایران است که مردم بینوای غزه و کودکان آنها را قربانی جنگ میکند. تهران طبق معمول با سردادن شعارهای پرطنین و آرمانخواهانه جنبشهای حماس، جهاد اسلامی و سایر گروههای فلسطینی را به جنگ تحریک میکند. سپس در حالی که همه فلسطینیان متحمل هزینه سنگین و عواقب ناگوار جنگ میشوند، رژیم ایران از وضعیت فراهمشده برای تحقق اهدافش بهرهجویی میکند، بدون اینکه آنچه را در جنگ به ویرانی کشانده است، بازسازی کند.
تخصص و مهارت رژیم جمهوری اسلامی ایران در تخریب جوامع بشری است، نه در پیشرفت و دولتسازی. تلاش حوثیها برای پرتاب پهپاد و موشک بر فراز دریای سرخ و حملههای موشکی حشدالشعبی به سمت مواضع و پایگاههای آمریکا در منطقه، جز افزایش رنج و مصیبت مردم منطقه، تاثیری در جنگ غزه ندارد.
اگر رژیم ایران در حالی که در سراسر قلمرو سوریه، بهویژه در نزدیکی بلندیهای جولان اشغالی حضور نظامی دارد و سپاه پاسداران در کنار حزبالله در جنوب لبنان حضور دارند، تصمیم عملی برای حمایت از فلسطینیان میداشت، میتوانست راهبرد «وحدت میدانها» را در عمل اجرا کند و به جای انکار از نقشی که در فراهم کردن زمینه راهاندازی طوفانالاقصی ایفا کرده است، مشارکت نیروهای «وحدت میدانها» را در نبرد اعلام کند.
از اینرو، جنگ ایران در نوار غزه هیچ سود سیاسی برای فلسطین و مردم آن به همراه نخواهد داشت.
همچنان، هر قدر جنگ در نوار غزه شدت گیرد، اسرائيل حملههایش را از طریق زمین، هوا و دریا گسترش دهد، تمامی تونلها را با جنگافزارهای شیمیایی یا با پر کردن آب یا گازهای سمی تخریب کند، شهروندان و رهبران فلسطینی را به قتل رساند و غیرنظامیان را از شمال به جنوب غزه آواره کند، سپس در شمال نیز آنها را هدف حمله قرار دهد، نمیتواند مسئله فلسطین را از میان بردارد. درست همانگونه که اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ نتوانست به آرمان فلسطین پایان دهد و ترورهای تونس، الجزایر، دمشق و بغداد نیز مانع از رشد حمایت از این مسئله مهم و عادلانه نشدند.
از سوی دیگر، هرچند رژیم جمهوری اسلامی ایران از آرمان فلسطین سوءاستفاده کند و تلآویو با بهرهجویی از این سوءاستفاده مانع تحقق راه حل دو کشور شود، سرانجام همه باید به این راه حل عادلانه تمکین کنند. افزون برآن، حتی اگر تلآویو، افراطگرایی رژیم ایران را در خدمت پروژه افراطگرایان اسرائیلی، بهویژه نتانیاهو، بنگویر و اسمتوتریچ قرار دهد، با این حال، استفاده از سلاح و خشونت هرگز نمیتواند به منازعه تاریخی که میان فلسطین و اسرائیل جریان دارد، پایان دهد و مسیر صلح را در منطقه هموار کند.
تنها راه حل این منازعه، طرح صلح عربی است که بر ضرورت «اعطای زمین در ازای صلح» و ایجاد دو کشور تاکید میکند، فارغ از اینکه اسرائيل و ایران تمایلی برای پذیرش این طرح ندارند.