اوکراین در مرحلهای حساس و دشوار از جنگ قرار دارد؛ بهویژه اینکه ضدحملهاش با شکست پایان یافت و نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا سعی دارند طرح دولت برای ارائه کمک ۶۱ میلیارد دلاری به کییف را متوقف کنند. از سوی دیگر، مجارستان هم تلاش میکند جلو تصویب بسته مالی ۳۰ میلیارد یورویی (۳۲.۸۵۲ میلیارد دلار) اتحادیه اروپا به اوکراین را بگیرد و در موضعگیریهای عمومی درباره جنگ اوکراین هم تغییراتی به وجود آمده است.
هفتهنامه بریتانیایی اکونومیست به نقل از محافل سیاسی نوشت اوکراین که به مدت طولانی هم از طرف خود و هم به نیابت از آمریکا و اروپا، در برابر تهاجم روسیه ایستادگی کرد، خسته شده است و میخواهد «طرف دیگری این ماموریت را به انجام رساند».
اکنون برای مقابله با ۶۱۷ هزار سرباز روس که به گفته ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه، اینک در میدان نبرد حضور دارند، استخدام نیرو علاوه بر نیم میلیون سرباز فعلی ارتش اوکراین، کار آسانی نیست و پوتین با بهرهجویی از همین چالش، سرزمین اوکراین و بهویژه کییف را هدف حملات موشکی و پهپادی شدید قرار داده است. برای پوتین دشوار نیست که ۱۷۵ هزار سرباز جدید استخدام کند، زیرا زندانهایش وسیع و مملو از افرادیاند که ترجیح میدهند به جای گذراندن یک عمر در زندان، به صفوف جنگ بپیوندند؛ در حالی که هیچ تغییری در افکار عمومی روسیه پدید نخواهد آمد.
اکنون این پرسش مطرح میشود که تفاوت بین نابودی غزه به دست اسرائیل و نابودی اوکراین به دست روسیه چیست؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در پاسخ میتوان گفت از نگاه یک ناظر که به این دو قتلعام نگاه میکند، در واقع هیچ تفاوتی وجود ندارد. غرب با برخی استثناها، آنچه را نتانیاهو انجام میدهد، نادیده میگیرد و شرق با برخی استثناها، بر آنچه پوتین انجام میدهد، چشم میبندد؛ در حالی که همهچیز تحت عنوان دروغین «حق دفاع از خود» انجام میشود. پوتین از جاهطلبی مشروع برای کشورش صحبت میکند، اما در برابر جاهطلبی دیگران، به استفاده از خشنترین ابزار روی میآورد.
او چندی قبل به مردم روسیه گفت: «روسیه در مقابل غرب یا یک حاکمیت مقتدر و کاملا خودکفا خواهد بود یا هرگز وجود نخواهد داشت.» با این حال، پوتین با یورش به اوکراین، حاکمیت ملی کشور همسایهاش را نقض میکند و در حالی که خود به ملیگرایی روسیه میبالد، ملیگرایی اوکراین را نازیسم توصیف میکند. او به یک رابطه راهبردی با چین نیاز دارد اما میترسد که «سرگیجه ناشی از موفقیت» که استالین درباره آن هشدار داده بود، پکن را به بازگرداندن مدل امپراتوری قرون وسطایی چین وادار کند.
پوتین بر این اساس عمل میکند که میخواهد غرب و بهویژه ابرقدرتی آمریکا را با شکستی راهبردی مواجه کند. با این حال، مدعی است که «برای جنگ با کشورهای عضو ناتو، هیچ دلیل یا علاقه ژئوپلیتیکی و حتی اقتصادی یا نظامی وجود ندارد».
از سوی دیگر، دولت جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، خطرناکترین سیاست را اعمال کرد و اجازه داد خرس روسی وارد اوکراین شود و آن را نابود کند و به جای اینکه قبل از ورود خرس به اوکراین، مقابل آن بایستد، پول و اسلحه در اختیار کییف قرار داد تا در برابر آن مقاومت کند.
در سال ۲۰۱۶، باراک اوباما، رئیسجمهوری وقت آمریکا، در مصاحبهای با مجله آتلانتیک گفت: «اگر کسی در این شهر فکر میکند که ما باید سر شبهجزیره کریمه یا شرق اوکراین با روسیه وارد جنگ میشدیم، همین الان صحبت کند.» در آن زمان صحبتهایی در این زمینه مطرح شد اما در عمل هیچ تغییری ایجاد نشد.
امروز که روسیه حدود ۱۷.۵ درصد خاک اوکراین را اشغال کرده، کییف رویکردش را از حمله به دفاع تغییر میدهد و چنین به نظر میرسد که آمریکا از تضمین پیروزی اوکراین، به سمت بهبود موقعیتش در مذاکرات در حرکت است. در نتیجه، این پرسش مطرح میشود که آیا زمان مذاکره فرا رسیده است؟
البته مذاکره به میانجی نیاز دارد و در نبود میانجی موجه و توانا، هیچ مذاکرهای قابلاجرا نیست. آنچه در حال حاضر وجود دارد، مقدمات میانجیگری است که تا به حال نتوانسته است از مرحله نظری رد شود و به مرحله عمل برسد. حتی چین هم که در گذشته برای برونرفت از بحران نکاتی ارائه کرد، هرچند نمیتوان آنها را در حد یک طرح صلح به شمار آورد، در عمل هیچ حرکتی انجام نداد. به طرح صلح آمریکاییــچینی پیشنهادی پروفسور استفان والت در فارین پالیسی مبنی بر اینکه «واشنگتن به کییف و پکن بر مسکو فشار وارد کند»، نیز هیچ پاسخی داده نشد. نه ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین، میتواند پیشنهاد روسیه یعنی واگذاری شبهجزیره کریمه و چهار منطقه دیگر اوکراین به روسیه است را بپذیرد و نه مسکو مذاکره بر اساس ۱۰ پیششرط زلنسکی شامل خروج کامل نیروهای روسیه از قلمرو اوکراین، را قبول میکند.
سخنان آمریکاییها در مورد بحران اوکراین هنوز پرطمطراق است. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، گفت: «پوتین به تواناییاش برای مقابله با اوکراین، با وجود حمایتهایی که دریافت میکند و در مقابل ما، باور دارد. بنابراین، باید او را به ترک این اندیشه وادار کنیم». با این حال به نظر میرسد این باور پوتین در حال جا افتادن است و این آمریکا است که باید ایده آزادی اوکراین را کنار بگذارد.
برگرفته از ایندیپندنت عربی
© IndependentArabia