عملیات هفتم اکتبر؛ نابخردی یا اجرای ماموریت؟

۷اکتبر نقطه عطفی در تاریخ تحولات منطقه است که پیامدهای آن همچنان ادامه دارد

یحیی سنوار، رئیس دفتر سیاسی حماس‌ــ  عکس از  عصر ایران

یحی سنوار با راه‌اندازی عملیات هفتم اکتبر اهدافی را برای افراط‌‌‌گرایان اسرائیل براورده کرد که رهبران افراطی اسرائیل از جمله بگین و شامیر، نتوانسته بودند محقق کنند. حتی شارون که در سال ۲۰۰۵، شهرک‌ها را تخلیه و با خروج از نوار غزه آن را به تشکیلات خودگردان فلسطین سپرد، هم موفق نشد چنین دستاورد بزرگی کسب کند.

چرا سنوار چنین اقدام مخاطره‌آمیزی انجام داد؟ هدف از اجرای حمله هفتم اکتبر چه بود و چه کسی پشت این حمله بود؟ آیا این اقدام از روی ناآگاهی انجام شد یا جمهوری اسلامی آن را برنامه‌ریزی کرده بود؟ این تصور و برداشت من است، اگرچه هیچ شاهد و مدرکی برای اثبات این امر وجود ندارد.

حمله هفتم اکتبر با کشته شدن بیش از ۴۰ هزار نفر، زخمی شدن بیش از ۲۵۰ هزار نفر و آواره شدن چند میلیون نفر دیگر پایان یافت. امروز ساکنان غزه با کمبود شدید غذا و دارو مواجه‌اند و اکثر آن‌ها در روز تنها یک وعده غذا می‌خورند. با نزدیک شدن به فصل سرما و زمستان، این آوارگان به پناهگاه و پتو هم نیاز خواهند داشت. از طرفی حمله سنوار حتی نتوانست یک وجب از سرزمینی را که به گفته او هدف این عملیات بود، آزاد کند. برعکس، این عملیات نافرجام، زمینه را برای گسترش بیشتر نفوذ اسرائیل در فلسطین و منطقه فراهم کرد.

سنوار با اجرای عملیات «طوفان‌الاقصی»، آرمان فلسطین را در سطح بین‌المللی بر باد داد و چنان کار مخاطره‌آمیزی کرد که هیچ‌کس پیش از او‌ــ از جمله ابونضال که به ریسک‌پذیری معروف بود‌ــ انجام نداد. تصاویر کودکان، زنان و سالخوردگان اسرائیلی کشته‌شده در عملیات هفتم اکتبر و تصاویر افراد ربوده‌شده شامل کودکان، نوزادان و کهنسالان، هنوز در اذهان باقی مانده است. البته این موضوع اقدام نتانیاهو در کشتار ساکنان نوار غزه را به هیچ صورتی توجیه نمی‌کند. این یحیی سنوار بود که توانست موج شدیدی از خشم نفرت متقابل را برانگیزد.

سنوار با این حمله، نه‌تنها حماس را به نابودی کشاند، بلکه متحدانش از جمله حزب‌الله لبنان و جنبش جهاد اسلامی را در نوار غزه و کرانه باختری از بین برد.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

این واقعیت مسلم نتیجه حمله هفتم اکتبر است، فارغ از اینکه رهبران حماس که خارج از نوار غزه به سر می‌برند، چه می‌گویند. خالد مشعل اعلام پیروزی کرد و خامنه‌ای در حالی پیروزی حزب‌الله را اعلام کرد که خود در سوگ صدها تن از رهبران کشته‌شده این حزب‌ نشسته است که نتوانستند برای دفاع از خود گلوله‌ای شلیک کنند.

همان‌طور که بن‌لادن با حملات ۱۱ سپتامبر القاعده را از بین برد، حمله هفتم اکتبر هم حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله را به فروپاشی کامل سوق داد. اگر من هم از هواداران «تئوری توطئه» می‌بودم، شاید نمی‌توانستم مقابل این ایده که سنوار یا همراهان او مامور سرویس مخفی موسادند، مقاومت کنم؛ به‌ویژه اینکه موساد در عرصه نفوذ به سازمان‌های فلسطینی به‌خصوص در زندان‌های اسرائیل، شهرت بسیاری دارد. بنابراین، بعید نیست که این حمله (حمله هفتم اکتبر) برای توجیه آنچه اتفاق افتاد، انجام شده باشد. حقیقت تلخ در رهبری این است که نابخردان همواره از ماموران خطرناک‌ترند.

جنگ‌های حماس به رهبری هنیه، مشعل و شیخ یاسین در قالب یورش‌های کوچک و عملیات‌های محدود مثل حمله با چاقو و ربودن یک یا دو سرباز محدود می‌شد و هدف آن‌ها از این روند‌ــ با توجه به درکی که از تفاوت توازن قدرت داشتند‌ــ تلاش برای زنده نگه‌ داشتن مسئله فلسطین و رسیدن به راه‌حل‌های سیاسی مناسب بود. اما یحیی سنوار روندی را دنبال کرد که تنها با یکی از سه مورد زیر توضیح‌پذیر است:

احتمال اول: او به سازمان القاعده تعلق دارد، نه حماس. او با نفوذ در حماس و تلاش فراوان، خود را به رهبری این گروه رساند. سپس عملیاتی انتحاری انجام داد که هدف از آن نابودی حماس و سایر گروه‌های جهادی بود، نه آزادی فلسطین. اگر چنین باشد، او عملا به هدف موردنظر رسیده است.

احتمال دوم: ممکن است او هم مانند سایر رهبران حماس به جمهوری اسلامی وابستگی داشته باشد، اما تصمیم گرفت پروژه رژیم تهران را بدون چون‌وچرا انجام دهد. جمهوری اسلامی اهداف منطقه‌ای متعددی دارد؛ از جمله تلاش برای توقف طرح گذرگاه تجاری هند، توافق دفاعی و تسلط بر عراق و قصد دارد با تکیه بر پیامدهای حمله هفتم اکتبر به اهداف یادشده برسد. در این‌ صورت، نه جمهوری اسلامی به هدفش رسیده است و نه حماس.

احتمال سوم و اخیر این است که سنوار هیچ آگاهی سیاسی نداشته و از روی نادانی دست به این اقدام زده است. او مانند بسیاری از افراد ساده‌لوح فکر می‌کرد اسرائیل جنگی گسترده را آغاز نخواهد گرفت و برای آزادی گروگان‌ها به مذاکره بسنده می‌کند.

عملیات هفتم اکتبر از نظر نظامی و سیاسی، بساط دو سازمان مسلح مهم در خاورمیانه یعنی حماس و حزب‌الله را برای همیشه برچید. این اقدام هرچند به‌نوعی به نفع اهداف منطقه‌ای و بین‌المللی است،  فاجعه انسانی ناشی از آن فراتر از توصیف و تصور است. برای پایان دادن به بحران در غزه و لبنان هیچ راه‌حلی به‌چشم نمی‌خورد، زیرا حدود پنج میلیون نفر آواره شده یا در معرض آوارگی قرار گرفته‌اند و فراهم کردن نیازهای این جمعیت عظیم فراتر از ظرفیت سازمان‌های بین‌المللی است.

امروز زمان هماهنگی و تلاش برای نجات قربانیان حمله هفتم اکتبر است، به‌ویژه اینکه آن‌ها در این دو جنگ نه رهبر بودند و نه سرباز که در ازای جنایاتشان مجازات شود. افزون بر آن، باید برای مهار اقدام‌های ناشی از تصمیم‌گیری‌های مخاطره‌آمیز سنوار، از جمله خطر بروز جنگ داخلی در لبنان، مهاجرت اجباری میلیون‌ها نفر از ساکنان نوار غزه و افتادن این منطقه به دست اسرائیل، تلاش‌های جدی انجام شود. کمک‌های بشردوستانه هم باید به‌گونه‌ای ارائه شوند تا در پرتو آن‌ها بتوان مسیر تصحیح تصمیم‌های اشتباه چند دهه گذشته در فلسطین و لبنان را هموار کرد.

بدون شک، هفتم اکتبر نقطه عطفی در تاریخ تحولات منطقه است که پیامدهای آن همچنان ادامه دارد.

برگرفته از روزنامه الشرق‌الاوسط

دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مقاله لزوماً سیاست یا موضع ایندیپندنت فارسی را منعکس نمی کند.

بیشتر از دیدگاه