پس از گذشت بیست سال از نخستین ملاقات نورالدین زرینکلک با محمد زهرایی(مدیر نشر کارنامه) و بعد از گذشت ۵ سال از درگذشت ناشر، کتاب «هزار بیشه مُلّانصرُّالدین؛دیدنیها و شنیدنیها» بر پیشخوان کتابفروشیها نشسته است. این کتاب در نمایشگاه کتاب تهران نیز عرضه شد و بهرغم قیمت بالای آن از فروش مناسبی هم برخوردار بود.
متن حکایتهای کتاب را منوچهر انور، چهره نامی عرصه ادبیات و ویراستاری، نوشته و تصویرگریهای آنرا نورالدین زرینکلک انجام داده است. اما کتاب در واقع حاصل ایده پرداز اصلی آن محمد زهرایی و پیگیریهای اوست که از سوی فرزندانش در فرمی پاکیزه و شکیل و در دو رنگ جلد زرد و سرخ عرضه شده است.
ناشر شعلهور در کتاب
محمد زهرایی از سالیان قبل به دنبال انتشار نسخههای کامل برخی از آثار کلاسیک ادبیات ایران بود. در این مسیر البته ایدههایی آرمانی داشت که برخی از این ایدهها به سرانجام رسید و برخی نه. برای نمونه نسخهای که او با همکاری هوشنگ ابتهاج (سایه) بر دیوان حافظ منتشر کرد از جمله معروفترین و بهترین نسخههای حافظ است که به شکلی پاکیزه و کم نظیر منتشر شد. او برای دیوان شمس مولانا جلالالدین نیز چنین کاری کرد و از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی خواست تا متن کامل و تصحیح تازهای از این کتاب را به دست بگیرد و روی آن کار کند. دکتر شفیعی کدکنی چندسالی تصحیح و انتشار نسخهای از این اثر را به دست گرفت اما اختلافات با ناشر به آنجا رسید که شفیعی کدکنی و زهرایی تصمیم بگیرند اثر از سوی ناشری دیگر منتشر شود(انتشارات سخن). دکتر شفیعی در مقدمه دوجلدی غزلیات شمس از زهرایی به نیکی یاد کرد و گفت که او ناشری با وسواسهای جمالشناسانه بود که زحمات فراوانی برای انتشار کتاب صرف کرد اما در نهایت تصمیم به انتشار در جایی دیگری گرفته شد.
قرار بود مثنوی با تصحیح دکتر محمدعلی موحد نیز از سوی انتشارات کارنامه منتشر شود اما در نهایت و بعد از درگذشت آقای زهرایی کتاب از انتشارات هرمس سر در آورد.
تابلوهایی که هوش از سر ناشر ربود
در حوزه طنز نیز زهرایی به دنبال انتشار متن کامل و منقحی از کلیات عبید زاکانی بود و در کنار آن حکایتهای ملانصرالدین را نیز در دستور کار قرار داده بود. همچنانکه از ادبیات دوره قاجار انتشار نسخهای منحصر به فرد از «هزار و یکشب» با تصاویر نقاشی معروف از دوره ناصری را در برنامه آینده خود داشت.
به گفته آقای زرینکلک(مجله کردگدن شماره ۱۸ شهریور ۱۳۹۵) زهرایی وقتی نقاشیهای او از ملانصرالدین را دید بیدرنگ پیشنهاد عقد قرارداد داد و در کنار آن برای کتابهای دیگری چون«موش و گربه» عبید زاکانی، «امیرارسلان نامدار»، «قصههای مولانا» و چند اثر دیگر با او قرارداد امضاء کرد. اما آنگونه که آقای زرینکلک نقل کرده است تمامی آن کتابها، جز کتاب ملانصرالدین به رغم پیشرفتهایی در کار، به دلیل معطلی بیش از اندازه به ناشران دیگر واگذار شد. تصویرگریهای اولیه کتاب ملانصرالدین را آقای زرینکلک برای ناشر انگلیسی در آمریکا انجام داده بود و امتیاز نسخه فارسی کتاب را به نشر کارنامه سپرد.
به گفته آقای زرینکلک کتاب اولیه در اندازه ۱۰ تا ۱۲ قصه و همانند کتاب انگلیسی بود، اما وقتی پروژه زهرایی آغاز شد، کار بسی فراتر از آن چیزی شد که در تصور او میگنجید. کتاب ملانصرالدین کنونی بالای ۲۲۰ حکایت را در خود جای داده است با ۵۰ تابلوی تصویری از زرینکلک. اهمیت این تابلوها به اندازهای است که منوچهر انور که گردآوری و ویرایش چندین باره و بازنویسی چندین باره این حکایتها را صورتبندی کرده است درباره اهمیت کار زرینکلک مینویسد:« متن حاضر … در اصل از آن جهت فراهم آمده است که زمینهای باشد برای طنز کارساز و نقشهای بدیع استاد نورالدین زرینکلک، که «شاخ و برگ اضافی» در کارش نیست و روایتهایش از احوالات چند وجهی ملانصر الدین نوعی شعر مصور است»
نثری ویژه برای حکایتهای ملانصرالدین
پیوستن منوچهر انور به پروژه کتاب ملانصرالدین کار را جدیتر از گذشته کرد. به گفته زرین کلک، انور وقتی شور و شوق من و زهرایی را برای این کار دید، مشتاق شد کار را جدی بگیرد و دو سالی در این زمینه به کار و تحقیق و مطالعه پرداخت:«شعله نفس زهرایی چنان بود که انور را هم به تکاپوی ادبی و تاریخی انداخت و یکی، دو سالی مشغول جمعآوری و تطبیق قصههای ملا شد و البته نتیجه خوبی به دست آورد»(مجله کرگدن)
انور نتیجه پژوهشها ومطالعات خود در زمینه ملانصرالدین را در مقدمه چند صفحهای کتاب آورده است. به نوشته او پیشینه ملانصرالدین به هزار سال میرسد. در متون آن دوران میتوان رد پایی از او را با عنوان و نامهای دیگری چون جوحی، دخو و طلحک و ابونواس و…پیدا کرد. ۴ قرن قبل نخستین بار نام نصرالدین(نصرالدین خوجا) در ترکیه عثمانی به گوش میرسد و نزدیک به دو قرن پیش دانشوران ترک آن را ثبت دفتر کردند و برای او گنبد و بارگاه هم درست کردند.
به باور آقای انور«از پشت این پدر است که ملانصرالدین رندِ سادهلوحِ احمقِ دانایِ دورویِ صادقِ رُکگویِ شوخ طبعِ ما ایرانیان پدید میآید»(ص۱۰)
برابر پژوهشهایآقای انور که احتمالا تمامی کتابها و اسناد آن از سوی زهرایی در اختیارش قرار گرفته بود، اصل حکایتهای ملانصرالدین به ۱۰۰ عدد هم نمیرسد، اما به مرور «هر کس آمد به سلیقه خود چیزی بر آنها افزود تا لطیفهها تعدادشان به هزار نزدیک شد»(ص۱۱)
از نگاه آقای انور«هر لطیفهای که در آن دانایی با انگِ حماقت ظاهر شود، یا سادهلوحی نشانه رندی باشد، به شرط آنکه «پندآمیز» به شمار بیاید، خود به خود در این هزار بیشه میگنجد.»… و« در این مقام، ملانصرالدین فقط متعلق به ایرانی و ترک و تاجیک و عرب نیست، تمام مردم عالم به دلیل آدم بودن، در هزار بیشه ملا جا میگیرند و از آن سهم میبرند»(ص ۱۰)
انور اما بین ملانصرالدین فارسی و شرق عالم، با ملانصرالدین(لوده شاه لیری) و روایتشده در کتابهای طنز غربی تفاوت اساسی قائل است.« ملای اصلی ما ضمن قرابت با لوده شاه لیر و کریم شیرهای، از شباهتی با بهلول اهل راز برخوردار است»(ص ۱۰) وهمین ویژگی به ملانصرالدین وجهی اندیشگرانه میدهد که تنها حکایاتش را از باب طنز و هجو نخوانیم و بلکه برخی از حکایتهایآن سرشار از نتیجهگیریهای اخلاقی و حِکَمی است.
به تعبیر دقیقتر نوع چینش جملات و حکایتهای ملانصرالدین و نحوه پردازش آنها چه از منظر فرم و چه در محتوی، به گونهای است که گویی این ملانصرالدینی ایرانی است که با نثر پخته و پرورده منوچهر انور و تصویرگریهای ناب و منحصر به فرد زرینکلک، همانند دو روح در یک بدن، شخصیتی با همان خصوصیات اخلاقی یک ایرانی را پدید آوردهاند.
او در بخشهای دیگر این مقدمه به بهرهگیری از زبان کهن و امروزی کردن آن نیز اشاره میکند و این که باید زبان گفتاری را در این گونه حکایتها به کار بست و در نهایت مینویسد:« صلاح در این است که وقتی میخواهیم نوادر تازهای را به ملا نسبت دهیم، گنجینههای کهن را نادیده نگیریم، برای پرداختن قصههای امروزی، از الگوی محکم دیروزی همچنان سرمشق بگیریم، اما طرز صحبت امروزی را فراموش نکنیم، جوانه های شاداب زبٰان امروز را با شاخههای زنده لفظ دیروز پیوند بزنیم، اما با بستن شاخ و برگهای اضافی، اصل کار را خراب نکنیم، و مقصدمان در همه حال، تامین حداکثر ایجاز و پویایی باشد و سادگی»(ص۱۳)
شهربازی ملانصرالدین در جاده تهران- قم
نورالدین زرینکلک در همان گفت وگو با نشریه کرگدن از آرمانهای زهرایی برای این کتاب گفت. از جمله این که به فکر این بود که همزمان با رونمایی و انتشار کتاب، عروسک «مُلّا و خرش» را نیز در قطعات و اندازههای مختلف طراحی و تولید انبوه و به بازار عرضه کند. ایدهای ابتکاری که سبب شد به نقل از مصاحبه کننده، گفته شود آقای زهرایی برای این که این ایده را اجرایی کند، یکی از فرزندانش را به چین فرستاد تا سفارش تولید انبوه و ارزان این عروسک را به یک کارخانه چینی بدهد. به گفته آقای زرینکلک یکی از شاگردانش در شیراز به سفارش آقای زهرایی یک عروسک «مُلّا و خرش» را در اندازه طبیعی طراحی کرد و ساخت. پیشبینی شده بود این دو عروسک همزمان با انتشار کتاب در ویترین شهر کتاب نیاوران قرار گیرد. او حتی گفت یکی از آرزوهای او ساخت یک شهربازی به نام مُلّانصرّالدین در جاده تهران- قم بود. ناشر برای انجام این کار به سراغ برخی از مراجع رفت تا بتواند پشتیبانی آنها را برای ساخت شهر بازی مُلّانصرّالدین همراه ایده خود نماید، چرا که بر این باور بود هر گونه سرمایه گزاری در چنین مسیری و با چنین عنوانی نیازمند تایید مرجعی مذهبی است تا پس از به زمین زدن کلنگ این کار، با دشواریها و دستاندازهای دیگری روبرو نشود. اما تمامی این ایدهها در نهایت با مرگ زهرایی به حاشیه رفت و اکنون تنها کتاب اوست که در شمایلی پاکیزه فرصت انتشار پیدا کرده است. کتابی که در روزهای بحران خیز کنونی میتوان از هزار بیشه آن حکایاتی را بیرون کشید که خواندن آن سبب میشود تا مخاطب با حوادث و رخدادهای امروزین نیز همذاتپنداریهایی صورت دهد.
«هزار بیشه ملانصرالدین؛دیدنیها و شنیدنیها»/متن:منوچهر انور/مجالس(تابلوهاو تصویرگری):نورالدین زرینکلک/ناشر: نشرکارنامه/ چاپ اول/ زمستان ۱۳۹۷، قیمت ۲۵۰ هزار تومان، ۲۲۸ صفحه قطع رحلی.