عراق امروز در عمق بحران بزرگی فرو افتاده و کسی نمیداند که سرانجام چگونه از این باتلاق پرمخاطره بیرون خواهد شد. این بحران عوامل مختلف و متعددی دارد که برخی از آنها به رقابتهای منطقهای آمریکا و ایران بر میگردد و برخی دیگر به کشمکشهای داخلی. کشمکشهای داخلی هم ریشة درازی در تاریخ دارد که از سالهای نخستین خلافت اسلامی آغاز شده و تا امروز ادامه دارد.
عراق نوین پس از جنگ جهانی اول به مهندسی چرچیل و بر اساس «قرارداد سایکس ـ پیکو»، در سال ۱۹۲۰ پدید آمد، یک سال بعد از تشکیل کشور عراق، فیصل اول به حمایت بریتانیا و رأی گیری عمومی پادشاه عراق شد، دوره پادشاهی یا سلطنتی با کودتای تیمسار عبدالکریم قاسم در سال ۱۹۵۸به پایان رسید و حکومت جمهوری در عراق برقرارگردید، پس از آن قدرت به دست حزب بعث افتاد که تا سال ۲۰۰۳ به رهبری صدام حسین ادامه یافت.
قبل از تهاجم آمریکا به عراق و پس از برقراری حکومت آخوندها در ایران، صدام حسین عراق را نگهبان دروازه شرقی ملت عرب اعلام کرد و آرزو داشت که آن را به «پروس جهان عرب» تبدیل کند. اما پس حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ عراق به خط مقدم جبهه ایران و صحنة درگیری تهران و واشنگتن مبدل گردید.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دولت کنونی عراق از مخالفانی تشکیل شده است که به ایران، سوریه و اروپا فرار کرده بودند و پس از اشغال عراق توسط آمریکا برگشتند و مقام های دولتی را در اختیار گرفتند. دولت عراق که میبایست میان سه قوا، یعنی آمریکا، ایران و مرجعیت مذهبی آیت الله علی سیستانی در نجف توازن برقرار کند، موفقیت چندانی در این کار حاصل نکرد.
افزون بر آن، اکنون دولت عراق با نیروی دیگری رو به رو شده است که عبارت است از جنبش معترضان مردمی. این نیرو که ناگهان به خیابانها ریخته و دولت را غافلگیر کرد، نسل جدیدی است که بعد از حمله آمریکا به دنیا آمده و یا در آن زمان کودک بوده، از این رو چیزی از دوره صدام و حزب بعث نمیداند، بلکه آنچه میداند، فساد و سرکوب دولت و مداخلات آمریکا و ایران در کشورشان است. جنبش معترضان به رغم صدها نفر کشته و هزاران نفر زخمی و زندانی تا هنوز ادامه دارد و خشونت و سرکوب نیروهای دولت و شبه نظامیان، نتوانسته شعلة آن را خاموش کند.
جالب این است که جنبش معترضان تنها در مناطق شیعه نشین مرکزی و جنوبی و به ویژه در نجف و کربلا، متمرکز میباشد، در حالیکه حکومت عراق نیز در دست شیعیان قرار دارد، یعنی که معترضان از طائفه خود دولت است.
این پدیده در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی نیز به چشم میخورد؛ در آنجا هم مخالفان نظام از خود کادرهای حزب کمونیست، تشکیل شده بودند که بعد از یک دوره سرکوب، زندان و آوارگی زمانیکه زمینه فراهم شد به اعتراض و مخالفت برخاستند؛ چون قدرت یکسره در انحصار حزب کمونیست قرار داشت، پس طبیعی بود که مخالفان هم از درون همین حزب بر میخواستند. در چین هم در دوران مائو تسیتونگ و انقلاب فرهنگی، قضیه نیز به همین شکل بود.
در عراق هم پس از اینکه چندین دهه قدرت در دست سنیها بود، پس از اشغال عراق توسط آمریکا، قدرت به دست شیعیان افتاد؛ نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح از میان شیعیان برگزیده میشود و نقش سنیها و کردها، تنها سازش و مذاکره بر سر انتخاب رئیس جمهور است که بر اساس سهمیه بندی، از میان کردها برگزیده میشود.
از این جهت، اکثریت مطلق معترضان از جوانان شیعه مذهب است و در استانهای سنی نشین و در اقلیم کردستان خبری از اعتراضات و تظاهرات به گوش نمیرسد. علت آن بنا به گفته اسامه النجیفی یکی از رهبران سنی که مدتی ریاست مجلس نمایندگان را نیز بر عهده داشت، این است که « اگر تظاهرات در استانهای سنی نشین، راه بیفتد، حکومت عراق آن را دسیسهای از جانب سنیان، قلمداد خواهد کرد».
اکنون بعد از این همه قربانیهای هنگفت، روشن نیست که جنبش اعراضی چه دستآوردهایی خواهد داشت؛ چه در رابطه به ترکیب قدرت و انتخابات زودهنگام و چه در رابطه به محاکمة فاسدان و تقدیم خدمات و چه در رابطه به مداخلات آمریکا و ایران؟
اما آنچه مسلم است این است که تشکیل حکومت از مستقلها و بیرون از سهمیه بندیهای فرقهیی، رؤیایی بیش نخواهد بود؛ زیرا سهمیه بندی در نظامهای فرقهیی، اجتناب ناپذیر است. حتی در نظامهای دموکراتیک هم زمانیکه هیچ حزبی نمیتواند اکثریت را به دست آورد، سهمیه بندی اجتناب ناپذیر میشود، اما با این تفاوت که سهمیه بندی در نظام های دموکراتیک بر اساس برنامههای عملی احزاب مؤتلفه، صورت میگیرد، در حالی که در نظامهای فرقهیی، خبری از برنامههای عملی نیست و سهمیه بندی تنها بر اساس وزن نیروهای فرقهیی انجام میشود؛ از همین جهت سرنوشتش تنها ناکامی است.
از جانب دیگر، امید بستن به اینکه آمریکا در عراق دموکراسی میآورد، توهمی بیش نیست؛ چون آمریکا برخلاف ادعایش برای آوردن دموکراسی به عراق حمله نکرده است. اما توهم بزرگ تر آن است که از نظام مذهبی ایران انتظار داشته باشیم که برای پیاده شدن دموکراسی در عراق کاری بکند.
کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا در کتاب خود «داستانهایی از مسیر دراز آزادی» اعتراف میکند که: «به سبب نبود نهادهای سیاسی ریشه دار مردمی، تلاشها برای پیاده کردن دموکراسی در خاورمیانه شکست خورده است».
البته نباید فراموش کرد که بدترین نوع فرقهگرایی، فرقهگرایی سیاسی - مذهبی است؛ نظامیکه بر این اساس تشکیل میشود، جامعه را چندپاره میکند و همه چیز را از بالا تا پایین رنگ فرقهیی میزند. در این گونه نظامها، احزاب هم فرقهیی و نژادی میشود و احزاب فرا فرقهیی به حاشیه رانده میشوند.
این وضعیت قبل از عراق در لبنان حاکم بوده و تا کنون هم جریان دارد و هر کشور عربیای که در آن جنگ داخلی و مداخله خارجی صورت بگیرد، ناچار به همین سرنوشت دچار خواهد شد.
در سال 2013 پیش از میلاد، سارگن بزرگ، پادشاه آکدی، فرمانی صادر کرد و به موجب آن کلیه دادگاههای دینی را لغو و بجای آنها دادگاههای مدنی بر قرار کرد، اما غم انگیز و هراسناک است که بپرسیم آیا عراق تا کنون در زمان ماقبل سارگن بزرگ زندگی میکند؟
© IndependentArabia