جشنواره فیلم فجر امسال بسی متفاوتتر از دورههای گذشته به پایان رسید. جوایز توزیع شد، عمده برندگان، جز چند نفر در تالار حضور پیدا کرده و جایزه خود را گرفتند و برخی از آنها نیز سخنانی گفتند که نه تنها تند نبود که حتی محافظهکارانه بود، ولی صدا و سیما همان اندازه را هم برنتابید و به شکلی ناشیانه سانسورش کرد تا نفت افزونتری بر شعلههای آتش بیاعتباری و بیآبروییاش بیفشاند. بسیاری را گمان بر این بود که این جشنواره با تحریم عمومی روبرو شود، اما به دلیل نبود یک استراتژی در حرکت مخالفان شرکت در جشنواره، چنین پیشبینیای محقق نشد.
ماجرا از کجا آغاز شد
سخنان مسعود کیمیایی، کارگردان کهنهکار سینمای ایران درباره تحریم جشنواره فیلم فجر نقیه آغاز این ماجرا بود. طبیعی است که ماجرای پنهانکاری و "دروغ بزرگ سهروزه" بر سر شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراین نقطه محوری این صفکشی بود. دروغی که اگر فشارهای خارجی نبود، احتمال استمرارش هم بیشتر میشد.
لب کلام مسعود کیمیایی این بود که مردم عزادارند و"دلم نمیخواهد فیلمم در جشنواره فجر نشان داده بشود به دلیل تسلیتی که به این همه آدم دارم” اما مشکل این بود که آقای کیمیایی تنها در مقام کارگردان فیلم و به همان اندازه اختیار داشت و دارد. در حالی که یک فیلم تنها از سوی کارگردان تولید نمیشود، بلکه عوامل دیگری هم دستاندرکار تهیه فیلم هستند. شاید اگر آقای کیمیایی در مقام تهیهکننده و کارگردان اثر بود و چنین تصمیمی میگرفت، طبیعی است که از منظر حقوقی هم میتوانست جلوی اکران فیلمش را بگیرد، اما صاحب فیلم، تهیهکننده است. کسی که هزینههای فیلم را میدهد و تهیه کننده این فیلم هم جواد نوروز بیگی است.
در کارنامه کاری آقای نوروزبیگی آمده که او فارغالتحصيل مديريت آموزشي از دانشگاه امام حسين است که نهاد دانشگاهی زیر نظر و وابسته به سپاه پاسداران است. آقای نوروزبیگی فعاليت سينمايي را با فيلم «سجاده آتش» به كارگرداني احمد مرادپور و در مقام مشاور نظامی و نه تهیه کننده، آغاز کرد که اثری است مربوط به جنگ ایران و عراق و بعدها دهها فیلم را به عنوان مجری طرح و تهیهکننده به مرحله نمایش رساند.
تهیهکننده فیلم کیمیایی بلافاصله بعد از سخنان آقای کیمیایی در گفت وگویی که ۲۲ دیماه با ایلنا انجام داد، گفت":فیلم «خون شد» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و نمایش داده میشود اما با احترام به نگاه و نظر آقای کیمیایی، تقاضای ما این است که فیلم در بخش کارگردانی داوری نشود و در مابقی بخشها مورد قضاوت قرار گیرد."
پس از این اظهار نظر تقریبا از بقیه عوامل فیلم صدایی در همراهی با آقای کیمیایی برنخواست و لذا فیلم در بخش مسابقه شرکت کرد و در ایام جشنواره در چندین سینما نمایش داده شد و حتی در دو بخش (بازیگری نقش مکمل زن و چهرهپردازی) جزو نامزدان هم قرار گرفت.
نامه منتقدان در حمایت از تحریم جشنواره
یکی دو روز بعد نامه گروهی از منتقدان و سینماگران در تحریم جشنواره منتشر شد که نام برخی از کارگردانان و عوامل نامآشنای سینمایی در آن به چشم میخورد که البته برخی از آنها مثل تهمینه میلانی اصولا از قبل فیلمی برای این جشنواره نداشتند. ۲۵ دی ماه نیز ناصر تقوایی از سخن کیمیایی حمایت کرد که او نیز فیلمی در جشنواره نداشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
تا پیش از ورود شهاب حسینی ماجرا بسیار عادی پیش میرفت، اما ورود شهاب حسینی ماجرا را دو قطبی کرد. شهاب حسینی ابتدا درنامهای که ۲۶ دی در اینستاگرامش منتشر کرد، به شکل غیر مستقیم به آقای کیمیایی حمله کرد. اما این حمله با حضور در جشنواره و جلسه نقد و بررسی فیلمی که آقای حسینی تهیهکننده آن بود، صورت هجومیتری به خود گرفت. همچنانکه مخالفان حضور در جشنواره یک استراتژی مشخصی برای تحریم نداشتند، به نظر میرسید شهاب حسینی هم در همین دامچاله افتاد. شاید اگر او به آقای کیمیایی حمله نمیکرد و حرمت پیشکسوتی را نگاه میداشت و تنها توضیح میداد که چرا نباید جشنواره را تحریم کرد و چرا باید در آن شرکت جست، قطعا سطح مخالفتها بر علیه او تا به این اندازه تند نمیشد و نیازی نبود که او با تمسک به نامه به رئیس جمهور و آوردن نام بهروز وثوقی، بخواهد از حربه شهرت این بازیگر نامدار ۸۰ ساله و مظلومیتی که این سالها به باور عمومی برای او ایجاد شده، به عنوان عنصری توازنبخش برای کاهش حمله منتقدان بهره ببرد.
نمونه مشابه در موسیقی
پیش از این نیز در حوزه موسیقی اتفاقی این چنینی رخ داده بود. به این معنا که استاد محمد رضا شجریان به دلیل اختلافاتی که با صدا و سیما روی پخش آثارش داشت خواسته بود، به جز دو قطعه ربنا و مثنوی افشاری ( در ماه رمضان) از پخش بقیه آثارش خودداری کنند. این تاکید بیشتر روی سرود-تصنیف «سپیده» یا «ایران ای سرای امید» بود که مالک آن شرکت زیر نظر کسی بود که آهنگ همین قطعه را ساخته بود؛ محمدرضا لطفی. آقای لطفی در همان سالها و ضمن اعتراض به آقای شجریان گفت که آقای شجریان بدون هماهنگی با او که هم تهیه کننده کار و هم آهنگساز اثر است این اطلاعیه را داد. چندی بعد آقای لطفی همین اثر را در جشنواره موسیقی فجر با صدای محمد معتمدی به صحنه برد و آلبوم صوتی و تصویری آن را منتشر کرد.
این گونه و به رغم آنکه آقای شجریان به دادگاه شکایت برد، اما در عمل موفق نشد صدا و سیما را محکوم کند، اگر چه میتوان انتظار داشت که دادگاه در چنین شرایطی رای عادلانه صادر نکند.
نقطه ضعف منتقدان و تحریم کنندگان
از جمله مهمترین نقاط ضعف تحریمکنندگان، بیاعتنایی به نظر کلیت یک صنف بود. چه آنها دوست داشته باشند و چه نداشته باشند، خانه سینما به عنوان تنها صنف مورد اعتنای جامعه سینمایی در این زمینه هیچ واکنشی نشان نداد. اگر چه در تمامی این سالها و به خصوص در دولت آقای احمدینژاد، تلاشهای مضاعفی صورت گرفت تا خانه سینما را به سرنوشت انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران دچار کنند و به قول معروف در آن را گِل بگیرند و پلمپش کنند، اما در نهایت قوت این نهاد صنفی و مقاومت اعضای آن سبب شد تا مخالفان توفیقی نیابند و خانه توانست سرپا بماند.
۳۲ صنف در خانه سینما فعالیت میکنند و طبیعی است که بسیاری از افرادی که در این صنوف فعالند، شاید نظری مخالف نظر گروه تحریم کنندگان داشته باشند. اگر به سایت خانه سینما مراجعه کنید، پوشش اخبار جشنواره امسال را میتوانید ببینید که نشان میدهد آنها نه تنها در این ماجرا سکوت نکردند که با انعکاس اخبار جشنواره عملا به موافقان حضور در جشنواره پیوستند و حرکت تحریمکنندگان را برنتابیدند.
میتوان به خانه سینما انتقاد داشت، اما این تنها نهاد صنفی است که آرای داوری آن در محاکم حقوقی و قضایی مورد تایید است و بسیاری از سینماگران در صنوف مختلف کاری، اختلافات خود را به چنین جایی میبرند و به داوری آن احترام میگذارند. حال پرسش این است که چرا منتقدان و تحریم کنندگان جشنواره چنین نکردند و مسئلهای با این اهمیت که با سرنوشت مادی گره خورده را با دیگر افراد جامعه اصناف سینمایی در میان نگذاشتند؟ دلیل اصلی آن را باید در دو چیز دانست.
اول ناآگاهی نسبت به فعالیتهای صنفی و دوم سخت و صعببودن این گونه فعالیتها.
شاید اگر موافقان تحریم به سمتی حرکت میکردند که نامهای به هیات مدیره خانه سینما مینوشتند، تقاضای جلسه اضطراری میکردند، رایزنی فشرده با دیگر اصناف سینمایی انجام میدادند تا آنها را به تشکیل یک مجمع عمومی فوقالعاده راضی کنند، در آن جلسه دلایل خود برای تحریم جشنواره فیلم فجر را مطرح میکردند، میتوانستند به توفیقی دست یابند. اگرچه با توجه به تضاد منافعی که در این موضوع وجود داشت، امکان همراهی همه صنوف تقریبا بعید بود، اما آنها همین کار را هم نکردند و ترجیح دادند راحتترین شیوه را برگزینند. یک نامه با امضای تعدادی افراد همدل و همراه که در نهایت به چند مصاحبه در این سو و آن سو انجامید.
اگر چه باید این را هم بپذیریم که اگر موافقان تحریم چنین حرکتی میکردند، شاید پای افراد و جریانات دیگری خارج از حیطه صنف سینمایی به ماجرا باز میشد و حتی دستگیریها و تهدیدهای امنیتی هم به میان میآمد، اما به قول شاعر، فیل خواهی جور هندوستان کشی. به همین دلیل آنها ترجیح دادند به همین اندازه حرکت و واکنش بسنده کنند. حرکتی که به نظر میرسد در نهایت عقیم ماند و توفیق آنچنانی نیافت.