میخواهد به دروازه غار برود. پدر نگران است. مادر مانعش میشود. نگران سلامتی دخترش است. با این حال دختر مصمم به رفتن است. رعنا یکی از کسانی است که در این روزهای سخت به مخزن مریضی پای میگذارد تا به نجات کودکانی بشتابد که در محدوده قرمزِ بیماری دچار تامین معاشند و پای از این محدوده پس نمیکشند. او یکی از یاران غار کودکان کار دروازه غار است که مانند بسیاری از حامیان، این روزها جانش را کف دست گرفته تا به یاری کودکانی بشتابد که بر خلاف دیگر کودکان در خانه نماندهاند، تست ندادهاند، تعطیل نشدهاند و با خود محلول شست و شو و دستکش و ماسک هم ندارند. کرونا آخرین چیزی است که آنها را از این راه باز میدارد.
نامه شش حامی پیرامون منطقه قرمز
هفته گذشته و در مرگامرگی شیوع کرونا، شش سازمان حامی کودکان کار در نامهای به وزیر بهداشت خواستار توجه وی به منطقهای حاد شدند. در این نامه که به امضای انجمن حمایت از حقوق کودکان،خانه خورشید، انجمن حمایت از کودکان کار، موسسه آوای مهر تاک، آوای ماندگار دروازه غار و خانه کودک بهنا رسید از وزیر بهداشت خواسته شد تا اقداماتی برای نجات وضعیت وخیم منطقه دوازده تهران انجام شود. منطقهای شامل محدوده بازار و شوش که گفته میشود تراکم جمعیتی بالا، شرایط اقتصادی نامناسب خانوادهها و کمبود و گرانی امکانات بهداشتی، مشکلات تغذیهای و ضعف جسمانی و آمار بالای اشتغال کودکان کار، شرایط را برای شیوع ویروس کرونا در این منطقه مهیا کرده و آن را به مخزن بیماری بدل کرده است. آنها در نامهی خود خواستار حمایتهای دیگری هم شده بودند، از جمله، توزیع رایگان وسایل بهداشتی و ماسک و انواع شویندهها و ضدعفونی معابر پرتردد. این نامه از آن جهت مهم مینماید که این محدوده و کودکانش ممکن است در روزهای پیکِ پیش رو دچار وضعیت ناگوار شیوع گسترده شوند و دریافت این خدمات اولیه در مقابله با چنین دهشتی حداقل امکانی است که این فراموششدهگان میتوانند در برابر این بیماری داشته باشند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بازگشت اجباری بیرون افتادگان به خیابان
مبارزه با ویروس کرونا و ضدعفونی خیابانها با ماشینهای ضدشورش که به نام «عملیات سرکوب کرونا» نامگذاری شده این روزها بیش از پیش با رفتار نظامی خود را در این ضدعفونی عمومی به نمایش گذارده است. جستجوی خانهبهخانه، تهدید شهروندان به عدم حضور در بیمارستانها و باقی ماندن در خانه، همگی به نوعی فضایی پلیسی را ترسیم میکند که در زمانهی وقوع ناخوشی اپیدمیک به زبان خشونت متوسل میشود. در چنین عرصهای که شهروندان معمول با چنین ادبیات آمرانهای روبهرو هستند، اقشار ضعیف و بیرون افتاده از خطوط رایج شهروندی، نمیتوانند انتظار زیادی از چنین نگاه مسلطی داشته باشند و پتانسیل بدل شدن به اولین قربانیان این بحران را خود به خود دارا میشوند. استفاده از ادبیاتی مانند جمعآوری کودکان کار خیابانی، به جای ساماندهی، که توسط مسئولان در این چند روزه استفاده شده، بیانگر دیدگاه رایج حاکم، در مواجه با قشر فرودست در زمانهی مصیبت است. قرار دادن آنها در کنار متکدیان و بیخانمانها و معتادان متجاهر و استفاده از عبارات تحقیرآمیز برای این کودکان گواه بیاهمیتی ایشان و نداشتن برنامهی سلامت مشخص برای وضعیت حاد این بیدفاعان است. بیبرنامهگی و تعجیلی که سبب میشود تا کودکان کار با فقر و بنیهی اقتصادی ضعیف، بالاجبار از قرنطینههای اورژانسی و تصمیمهای یک شبه دوباره سر به خیابانها بگذارند و کار خود را از سر گیرند. آنها مدتهاست در قرنطینهای بزرگتر هستند.
جایی برای کودکان کار نیست
در روزهایی که انواع و اقسام ترفندها برای مقابله با ویروس به گفته مسئولان «منحوس» کرونا به کار گرفته میشود مهمترین گروه در معرض خطر از آمارها جامانده است. کودکان کار که طبق آمارها نزدیک به چهارده هزار تن از آنان، زبالهگرد هستند در میان این دهشت سراسری و رعایت دستورالعملهای بهداشتی جایی در مباحث پیشگیری ندارند. در حالیکه کلیه اقشار مجهز به وسایل مقابله با ویروس میشوند آنها همچنان بدون دستکش و ماسک عریانتر از همیشه درون سطلهای زباله میروند تا در خط مقدم «ابتلا» قرار بگیرند. در این بین پیمانکاران شهرداری همچنان بهکارگیری کودکان زیر ١٨سال را برای زبالهگردی تکذیب میکنند، اما ویدئوها و فیلمها و گزارشهای مردمی در شبکههای اجتماعی از واقعیت دیگری پرده برمیدارد. حامیان کودک با بستههای پیشگیری شامل الکل و دستکش و ماسک به دنبال کودکان زبالهگردی روانند که با بدنهای بیدفاع این بار باید به مقابله با کرونا بروند. ناپدید شدن کودکان کار از عرصهی هشدارها و توصیههای بهداشتی و جای خالی آنان در برنامههای نهادهای دولتی و ارگانهای متولی سبب شده تا آنان بیش از پیش به نامرئی بودن خود ایمان بیاورند.
هشتاد درصد کودکان کار حامی ندارند
رئیس هیئت مدیره «بنیاد نوای مهرتاک» و از امضاکنندگان نامه به وزیر بهداشت درباره وضعیت این روزهای کودکان کار به ایندیپننت فارسی میگوید:« این بچهها مطلقاً لوازم بهداشتی ندارند. ناایمن هستند چون تغذیه خوبی ندارند و در شرایط عادی هم از اول پاییز تا آخر زمستان سرماخورده هستند.» فریده جلالی از تهیه ماسک و صابون توسط حامیان کودک خبر میدهد و تاکید میکند که به خاطر مشکلات مالی این خانوادهها به ندرت صابون تهیه میکنند و اگر هم صابونی بگیرند کودکان آن را ته لباسهایشان در کمد میگذارند تا لباسها بوی خوب بگیرد. وی دربارهی مسئلهی ساماندهی کودکان کار میگوید:« این برای سی و دومین بار است که اعلام کردهاند میخواهند بچهها را ساماندهی کنند. آن هم به این شکل ضربتی و غیرتخصصی که هیچ ثمری هم ندارد. شاید قدم مهمتر این باید باشد که بنگاههایی که این کودکان را اجیر کردهاند برای حداقل یک ماه به این کودکان و خانوادههای آنها غذا بدهند تا دیگر مجبور به تردد در این شرایط نباشند. خانم جلالی در مورد مسئولیت نهادهای دولتی درباره بحران کودکان کار و شیوع کرونا میگوید:« یادم است چند روز پیش که جلسه مشترکی در دروازه غار بود اینها به راحتی گفتند که «ان.جی.او» ها از اسپانسرهای خودشان استفاده کنند و خیلی از ما انتظار نداشته باشند. اما با اعتراض نهادهای مدنی منظقه عاقبت بهزیستی پذیرفت که به اینها بستههای بهداشتی بدهد با اینحال ۱۰ تا ۱۵ درصد کودکان کار فقط تحت پوشش میروند. بقیه چی؟ هشتاد درصد باقی چه باید بکنند؟»
خیابانِ روزی ده مهربان
در حالیکه مسئولان همچنان مشغول مباحثه و تقسیم وظایف بر سر چگونگی قرنطینه کردن کودکان کار هستند این اطفال همچنان در قرنطینهی خیابانی هستند. قرنطینهای که بالاحبار و از سر تنگدستی به قبول مسئولیتی بدل شده که تصویر بیماری مهلکی چون کرونا را در پیش چشم آنان ناچیز میکند. غول مصائب اقتصادی و فقر دامنگیر به تنهایی برابر کرونا آنقدر بزرگ جلوه مینماید که این وخامت اوضاع برابر آن به سایه برود. آنها به نان شب و کرایهی خانهای فکر میکنند که اول ماه باید به توسط تلاش آنها پرداخت شود و از این رو در این مهلکه چیزی برای از دست دادن دارند و آن ترک خیابان است. با این حال این خیابان روزی ده مهربان، احتمال سرایت بیماری به آنها را تا حد زیادی میتواند افزایش دهد و آنها را بدل به ناقلان سیار کند. از این روست که سمنها و «ان.جی.او» ها در این شرایط و در غیاب نهادهای دولتی این روزها با از خودگذشتگی در خیابانها به جستجوی کودکان کار برآمدهاند تا با یافتن آنها و پخش الکل و مواد ضدعفونی و ماسک و دستکش از تامین حداقل نیازهای آنها مطمئن شوند و بتوانند تا حدی از بروز یک تراژدی انسانی جلوگیری کنند. پویشهای مردمی و حضور مردم در کنار این کودکان میتواند تا حد زیادی به این بدنهای انکار شده که در این شرایط بیدفاعتر از همیشه در قرنطینهی خیابانی هستند یاری برساند و از بار تلخی این بزرگسالی نابههنگام در فصل کودکی کم کند.