در برلین شهری که ادغام فرهنگها در آن به یک واقعیت مسلم تبدیل شده است و مردم با تفاوتهای فرهنگی زندگی مسالمتآمیز دارند، گاهی وقتها در گوشهای از آن تفاوتها چنان خودنمایی میکنند که دوست دارید ساعتها بنشینید و از برهم تنیدگی تفاوتهایی که روزگاری عامل جدایی انسانها بودند، اما اکنون به عاملی برای تفاهم تبدیل شدهاند، نظاره کرده و لذت ببرید.
فرح بخش است که لذتتان را با چای و مربا و اگر اهلش باشید ودکا تکمیل کنید. میخواهم از یک عصر دلانگیز بهاری و از یک چایخانه تاجیکستانی برایتان بگویم که در خیابان اورانیین بورگر (Oranienburger) در منطقه مرکزی شهر برلین قرار دارد. منطقهای که تا پیش از اتحاد دو آلمان بخش شرقی برلین محسوب میشد. چایخانهای که وقتی وارد آنجا می شوید چند دوره تاریخ را میتوانید یکجا ببینید. در منطقهای که نام برخی از خیابانهایش روسی است و یک کوچه باریک ما را به حیاطی کشاند که بزرگ و دلباز بود با درختان سرسبزش که در سایه آن میزهای دو و چهار نفره میزبان افرادی است که برای ساعتی آرامش آنجا را انتخاب کردهاند.
فضایی نسبتاً قدیمی و دلچسب با ساختمانی سبز رنگ که هیچگاه فکر نمیکردم با ورود به آن قرار است فرهنگی به درازای تاریخ در شرق کره زمین و آسیای میانه را در قلب اروپا مشاهده کنیم. سالنی بزرگ با ستونهایی چوبی که با دست کندهکاری شده بودند. در هر آنچه به چشم میخورد میتوان اثر دستانی هنرمند را دید که سالها قبل آنها را بافته و ساخته بودند. فرشهای قدیمی پارسی و پشتیها و زیراندازهای نرم سوزندوزی شده که اطراف میزهای چوبی قرار داشتند. نقاشیهای روی دیوارها همه قدیمی هستند و هرکدام داستانی تلخ و شیرین در پس خود دارند. طراحی این سالن بقدری زیبا و اصیل است که آدمی را به سرشت درون خود رهنمون میکند تا در لحظاتی که آنجاست آرامش را با تمام وجود حس کند. ایده نهان در پشت این طراحی کهن آنقدر ارزشمند بوده که حتی در زمستانی که مکان قبلی چایخانه چند ده متر آنطرفتر در خیابان "اونتر دن لیندن" بخاطر اصرار مالکش برای فروش آنجا، به مکان فعلی منتقل شد، بازهم دقیقاً به همان شکل اصلی طراحی شد تا هدف فراموش نشود و مشتریان قدیمی همان حسی که چند دهه قبل به آنجا میآمدند را بازهم داشته باشند.
صدای گوشنواز موسیقی کلاسیک، صحبتهای آرام و یواشکی مشتریانی که کفشهایشان را درآورده و چهارزانو روی فرشهای پارسی نشستهاند و استکانهایش با نعلبکی برخورد میکند چنان فضای گرم و صمیمانهای را ایجاد کرده است که دوست نداری این زیبایی در زمان و مکان متوقف شود. لیلی کوتی از مشتریان این چایخانه است که میگوید در یکی از عصرهای زمستانی چند سال پیش گذرش به اینجا افتاد. چای گرم و فضای آرامش بخش ان موجب شد تا از مشتریهای دائم شود و به همه دوستانش هم سفارش کند برای لذت نوشیدن چای و غذای تاجیکی – روسی و استفاده از مکانی آرامش بخش به اینجا بیایند.
میزبان من اولگا شونینگ مدیر و مالک این چایخانه است. خانمی مو بور از بخش غربی برلین که تحصیلاتش مرتبط با تاریخ و طراحی است. دعوتم میکند تا پشت یکی از همان میزهای کوچک روی زیراندازی خوش رنگ بنشینم. او از هفت سال پیش که همسرش بازنشسته میشود خودش به تنهایی مدیریت چایخانه را برعهده میگیرد. تاریخچه چایخانهاش را اینطور برایم تعریف کرد که در سال ۱۹۷۴ در نمایشگاه شهر لایپزیک که آن موقع بخشی از آلمان شرقی بود این چایخانه برای نخستین بار در آنجا ساخته و به عنوان نماد یکی از کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی سابق به نمایش گذاشته میشود. از آن سال به بعد این چایخانه به عنوان یکی از نمادهای شوروی سابق با همین دکور و ساختار به برلین منتقل شد. از آن سالها هر کسی که میخواهد کام خود را با ذائقه تاجیکی-روسی آشنا کند به این چایخانه میآید. تفاوت این چایخانه با چایخانههای مرسوم در ایران و سایر کشورها این است که منوی کاملی از انواع غذاها هم وجود دارد که اغلب روسی و تاجیکی هستند. قدیمیترین و پرطرفدارترین غذایی که در اینجا ارائه می شود (plov) یا همان پلو فارسی است. منو را که نگاه کردم، چیزی شبیه چلو گوشت ایرانی خودمان می بینم؛ تنها نحوه پخت آن متفاوت است. در این منو گوشت گوسفند به همراه برنج، پیاز، فلفل سیاه و ادویهجات خاص در مدتی حدود چهارساعت طبخ میشود. دسری با نام «سینیکی» که ماده اصلی آن ماست و بستی در ابعاد و شکل همبرگر است هم طرفداران زیادی دارد. اما دوستداران چای اینجا را بهشت چای میدانند انواع چای با طعمهای متفاوت را میتوان امتحان کرد. چای دودی «چایخانه تاجیکی» هرمشکل پسندی را راضی میکند تا برای دفعات بعد هم لختی در اینجا بیاساید و چند استکان از آن لبدوز لبسوز بنوشد. اما خاصترین و پرطرفدارترین منوی چای که رنگ و لعابی کاملا کمونیستی دارد: مراسم چای روسی با سماور است. «Russische Teezeremonie am Samowar » در این سفارش چای با توجه به تعداد نفرات سماور و قوری چای میآورند تا میهمانان به سلیقه خود چای بریزند و بنوشند. از همان چایهایی که اسمردیاکوف در جنایات و مکافات داستایوفسکی از سماور میریزد و مینوشد. خانم شونینگ درباره این منو میگوید سماورهای ما از دو تا ده لیتری هستند. همراه با چای مربا، قند، شیرینی، ورقه های خشک پرتقال و لیمو و البته برای هر نفر یک شات ودکا سرو می شود. در سالهای دور دوران کمونیستی ظاهرا قند به علت اینکه کالایی لوکس و نایاب بوده چندان مورد استفاده قرار نمیگرفته و به همین علت از مربا استفاده میشده است. آن یک شات ودکا هم برای این بوده است که در نهایت مزه همه شیرینیها را بشوید.
اگر روزگاری فقط «تاواریشها» شاتهای ودکا را در اینجا به سلامتی هم مینوشیدند اینک علاوه بر شهروندان آلمانی و اهالی سینما و تئاتر، از هر ملیتی این شاتها را به سلامتی هم مینوشند. مثل آندریاس اشنایدر که از ایالت بایرن به همراه دوست دختر چینیاش به چایخانه تاجیکستانی آمده است. اشنایدر میگوید برایش بسیار جالب است که کفشهایش را درآورده و در فضایی بسیار آرامش بخش که متعلق به یک فرهنگ دیگر است چهارزانو روبروی دوستش بنشیند و لذت برد. به ویژه آنکه دوشنبههای چایخانه تاجیکی بسیار خاص است. قصه خوانی توسط خانمی که بیست و یک سال است برای مشتریها قصههای ملل مختلف را با زبانی ساده و شیوا میگوید؛ قصههایی از سرزمینهای دور دست مانند چین و مغولستان تا قصه عشق و عاشقی و درد و هجران آدمهای کشورهایی که همین نزدیکیها هستند. مثل داستان فاطیما دختر شانزده سالهای که برادرش میخواهد جشن تولد او را در ساحل دریا برگزار کند اما ناگهان دختر بیچاره را میدزدند و به بردگی میبرند...
تاریخ بشر مملو از تلخیها و شیرینیهاست. شیرینیهایش نوش جان آنهایی که استفاده کردند و تلخیها را هم میتوان به شیرینی تبدیل کرد. خانم شونینگ درپاسخ به این سوالم که چرا میراثدار فرهنگی شده است که به او تعلق ندارد میگوید: «میخواهم یک تکه از تاریخ را همانگونه که هست برای دیگران به نمایش بگذارم .»