دیگر نباید از این پرسش طفره برویم که آیا با آزار و اذیت اقلیتهای قومی چین از سوی شی جینگ پینگ، یک نسلکشی در جریان است یا نه.
پس از مصاحبهای که شی جین پینگ چند هفته پیش با با کوین رود، نخستوزیر سابق استرالیا داشت، تصویر من درباره او عوض شد. رود براساس تجربه بسیاری که درباره سیاستها و مقررات چین دارد، شی جینگ پینگ را تغییر بنیادی از نوع خود توصیف میکند.
از اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی، دنگ شیائوپینگ و جانشینانش قصد داشتند بعد از «انقلاب فرهنگی» انزجارآور مائو، در داخل به هماهنگی برسند و بهدنبال تجارت و روابط نزدیک با غرب بودند؛ البته بدون قربانی کردن کنترل غایی حزبی که فقط به صورت «اسمی» هر روز بیشتر کمونیست میشد. زمانی طلایی رسید که حتی این دولت تک حزبی ممکن بود وضعیتی بهتر و آزادتر پیدا کند، اما این تصور به طور فاجعهباری زیر چرخ تانکهایی که در چهارم ژوئن ۱۹۸۹ به میدان تیانمن رفتند، خرد شد.
حتی آن زمان هم استبداد وجود داشت؛ هر چند که با تجارت، سرمایهداری و درجهای از احتیاط از جمله محدودیتهای حکمرانی برای روسای حزب کمونیست، تلطیف شده بود. در عوض، اکنون شی جین پینگ یک امپراتور به سنت مائو است.
چیزی که ما امروز شاهدیم، نه یک دولت تک حزبی عملگرا، بلکه یک مسلک «دیکتاتوری مردانه مطلق» است. این دیکتاتور که بعد از برداشتن محدودیتهای دورهای دنگ شیائوپینگ، وارد دومین دهه قدرتش شده، مصمم است که مخالفتهای پیدا و پنهان را بزداید، حتی اگر به قیمت تجارت و همکاری با غرب تمام شود.
قانون امنیت ملی شی برای هنگکنگ، که این هفته منتشر شد، یک نقض بنیادی و عمدی از اعلامیه سال ۱۹۸۴ چین-بریتانیا است که آزادیهای سیاسی این شهر به شدت موفق در زمینه تجارت را دستکم بهمدت ۵۰ سال تضمین کردهبود. به عنوان ضامن این بیانیه، بریتانیا نمیتواند از ایفای مسئولیت رهبری در پذیرش پناهندگیها -که با سرکوب دموکراتهای هنگکنگ محتمل و قریبالوقوع بهنظر میرسد- شانه خالی کند.
هنگکنگ میتواند برلین غربی جدید باشد، یک میدان کشمکش مشخص در یک جنگ سرد جدید که ما در برابر آن چارهای جز مبارزه نداریم، البته اگر ارزشها، شکوفایی و قدرت غربی تضعیف نشود.
همچون برلین غربی، هنگکنگ ممکن است قابل نجات و دفاع باشد چون از قدرت درونی برخوردار است و جایگاه خوبی در چشم جهانیان دارد. اما این تنها زمانی محقق میشود که غرب از همان قدرتی استفاده کند که ارنی بوین و جرج مارشال در مقابل تلاشهای استالین برای خفه کردن برلین غربی در سپتامبر ۱۹۴۸ بهکار بردند.
برای اقلیتهای قومی غرب چین، آنچه به عنوان سرکوب آغاز شد، هر ماه به یک «انقلاب فرهنگی» جدید ختم میشود. سازمانهای معتبر حقوق بشر همچون دیدبان حقوق بشر ادعا میکنند که شاید یک میلیون، و شاید سه میلیون اویغور، قزاق و دیگر گروههای قومیتی به کمپهای «بازآموزی» هدایت شدهاند. تصاویر ماهوارهای مقیاس کمپها را نشان میدهد و دیپلماتهای بریتانیایی که از شینجیانگ دیدن کردهاند میگویند که این گزارشها کاملا دقیق است.
کمیسیون رفع تبعیض نژادی سازمان ملل این منطقه را «یک اردوگاه عظیم مخفی» و «یک محوطه بدون حق» توصیف میکند که در آن با افراد متعلق به اقلیت اویغور شینجیانگ، و با دیگر افرادی که به عنوان مسلمان شناخته میشوند، همچون دشمنان کشور رفتار میشود. این رفتار پایه و اساسی جز هویت قومیتی-مذهبی آنها ندارد.
اویغورها تنها بهدلیل داشتن واتساپ روی تلفن همراهشان برای دسترسی آنلاین به منابع مذهبی و برای داشتن فامیل در خارج از کشور، دستگیر و به کمپ فرستاده میشوند. در بیشتر موارد هیچ دلیلی ارایه نمیشود. آنها هیچ دسترسی به مشاوره حقوقی یا سازوکار دادخواهی ندارند و اغلب، به خانوادههای افراد دستگیرشده درباره مکان نگهداری و زمان احتمالی آزادی اطلاعی داده نمیشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما اکنون ما بسیار فراتر از «کمپهای بازآموزی» هستیم. پژوهشی که از سوی یک انسانشناس آلمانی به نام «آدریان زنز» انجام گرفته، کاهش شدیدی در نرخ تولد در میان اقلیتهای قومیتی شینجیانگ را نشان میدهد. این شرایط میتواند نشاندهنده ترویج یک راهکار پیشگیری از تولد باشد.
همزمان با تخریب قبرستانها، گزارشهایی مبنی بر حبس دستهجمعی، تلقین، بازداشتهای غیرقانونی، نظارت تهاجمی، کار اجباری و دیگر جرایم وجود دارد که میتواند نشاندهنده جرم نسلکشی باشد.
شعار دنگ این بود: «نور خود را مخفی کنید و منتظر بمانید وقتش برسد». این همان شیوهای بود که او توانست روح مائو را در درون خود حفظ کند.
اکنون وقت آن رسیده که نور غرب چهره یک مائوی جدید را روشن کند و دیگر وانمود نکند که ما میتوانیم همچون سابق ادامه دهیم.
اندرو آدوینز وزیر سابق ترابری و عضو مجلس اعیان است. این مقاله پیشتر ابتدا در روزنامه New European منتشر شدهاست.
© The Independent