مقامات ایرانی در پیامهای فراوان و پیدرپی خود، پیوسته از بهبود روابط با کشورهای عربی همسایه سخن میگویند؛ حتی محمود احمد نژاد رئیس جمهور پیشین نیز در آخرین پیام خود، دم از مصالحه، آشتی و برادری زد.
کسیکه از عمق قضایا آگاهی ندارد و نگاهش تنها به ظاهر فریبنده این پیامها محدود است، این گونه نتیجه میگیرد که تهران همواره به دنبال بهبود روابط بوده، دست دوستیاش همیشه به سوی همسایگان عربش دراز است و این کشورهای عرب همسایه ایران هستند که پیامها و دعوتهای ایران را نادیده میگیرند و به افزایش تنش دامن میزنند.
اما پیش از نتیجهگیری و انداختن بار ملامت بر دوش این یا آن، لازم است به دو پرسش اساسی پاسخ داده شود: پرسش نخست این است که ایران تا چه اندازه برای بهبود روابط از نگاه عملی و واقعی جدی است و تا کجا به تغییر رفتار خود در برابر همسایهها آمادگی دارد؟ پرسش دوم که به باور من مهمتر است، این است که برای رسیدن به مصالحه و بهبود روابط، کشورهای عربی منطقه با چه طرفی در ایران به گفتوگو بپردازند؟ با دولت رسمی یا با دولت مخفی (سایه) که افسار آن در دست سپاه پاسداران است و در رأس هرم آن سیدعلی خامنهای نشسته است؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
به یاد داشته باشیم تاکنون تمام پیامها و پیشنهادها در خصوص سازش و بهبود روابط، یا از سوی دولت حسن روحانی صادر شده یا از سوی کسانی مانند احمدینژاد که نه در قدرت سهیماند و نه در سیاست خارجی، نقشی دارند. گفتوگویی هم که میان وزیر خارجه ایران و امارات چند روز پیش از راه دور انجام شد، از همین چارچوب بیرون نیست، هرچند که رسانههای ایران به گونه مبالغهآمیزی آن را مهم جلوه دادند.
ایران با این ترفندها میخواهد به جامعه جهانی به ویژه کشورهای غربی، چنین القا کند که تهران به دنبال گفتوگو، آشتی و بهبود روابط است، نه دشمنی و تنشافزایی، اما این کشورهای عرب همسایهاند که سازش و آشتی نمیخواهند و طرفدار تداوم بیثباتی و تنش در منطقهاند. ایران با این جوسازیها، میخواهد توپ را در میدان کشورهای عربی بیندازد، اما باید حقیقت ترفندها و بازیهای شیادانه دیپلماتیک ایران را به فریبخوردگان افشا کرد و توپ را بار دیگر در میدان ایران انداخت و راه را به روی ژستهای نمایشی ایران بست.
قبل از همه باید از دستگاه دیپلماسی ایران پرسید که آیا بدون اجازه فرماندهان تندرو سپاه پاسداران، میتواند در رابطه به سیاست خارجی تصمیمی بگیرد یا تضمینی بدهد؟ تجارب گذشته به ویژه تجربه مذاکرات هستهای میان ایران و گروه ۵+۱ نشان داد که دولت رسمی بدون توافق دولت سایه، قدرت تصمیمگیری و عمل به تعهدات خود را ندارد. به یاد داریم که در اثنای مذاکرات هستهای جواد ظریف وزیر خارجه با تیمش هر از چند گاهی به تهران رفتوآمد میکرد تا درباره موضوعات قابل بحث، اخذ اجازه کند.
گذشته از آن، این دولت روحانی نبود که مذاکرات هستهای را آغاز کرد، بلکه مذاکرات هستهای در دوران احمدینژاد آغاز شده بود. از این جهت، ادعای اینکه آن چه دولت میانهرو خوانده میشود، راه را برای توافق هستهای هموار کرد، ادعای بیپایهای است. حقیقت این است که امضای توافقنامه هستهای، پس از موافقت خامنهای صورت گرفت؛ وی پس از درک این حقیقتکه ایران وارد مرحله خطرناکی شده است، برای بیرونرفت از بحران اقتصادی و انزوای سیاسی، به امضای توافقنامه تن داد، اما برای تحقق آن از دستگاه دیپلماسی به عنوان روکش ظاهری استفاده کرد.
شاید کسی بگوید، چرا نباید توجه به آشتی و سازش با کشورهای منطقه نیز با میل و توافق خامنهای صورت گرفته باشد؟ در پاسخ باید عرض شود که این فرضیه با پروژه توسعهطلبی ایران، همخوانی ندارد. پروژهای که نه تنها پدیده تازه و نوظهوری نیست، بلکه از آغاز در چارچوب نظریه صدور انقلاب جای داشت و مطابق قانون اساسی ایران، جزو مهمترین سیاستهای راهبردی و یکی از پایههای اساسی نظام ولایت فقیه به شمار میرود؛ از این رو موضوع اساسی آشتی و سازش با کشورهای منطقه، با موضوع عارضی مانند پرونده هستهای، تفاوت فراوان دارد. افزون بر آن، مدیریت پروژه توسعهطلبانه و مداخلات ایران در منطقه صد در صد، در دست سپاه قرار دارد، برخلاف پروژه هستهای که دولت و نهاد دیپلماسی میتوانند در آن نقشی هرچند کوچک داشته باشند.
مهمتر از آن، رفتار خصمانه و سیاست مداخله گرانه رژیم ایران در امور کشورهای عربی، نهایت پیشرفته و بهشدت پیچیده شده است؛ از این جهت بازگشت از این مسیر، مستلزم آن است که در همه سیاستها و استراتژیهای نظام، تغییر بنیادی ایجاد شود و البته که این کار آسانی نیست. از سوی دیگر، سیاست دشمنی و مداخله، مطابق به ایدئولوژی رژیم ایران، با امنیت ملی این کشور گره خورده است، در حالیکه پرونده امنیت ملی در انحصار خامنهای بوده و تنها اوست که میتواند در این باره تصمیم نهایی را اتخاذ کند.
به بیان روشنتر، جدیت ایران در مذاکره با عربها، زمانی ثابت میشود که مذاکره توسط جهت تصمیمگیرنده واقعی (رهبری و سپاه) در ایران انجام شود، نه توسط دولت که توان تصمیمگیری ندارد و تنها در نقش یک دبیرخانه عمل میکند. این در حالی است که طرف تصمیمگیرنده، نمیخواهد بهگونه مستقیم وارد مذاکره شود، چرا که این کار به معنای اعتراف به ناتوانی دولت در تصمیمگیری است و این هم در نحوه تعامل سیاسی و اقتصادی جامعه جهانی با رژیم ایران، تأثیر منفی میگذارد و هم بازتاب منفی گسترده و غیر قابل پیشبینی در داخل ایران ایجاد میکند.
بدین ترتیب، باید اذعان کرد که مذاکره با عربها از کانال دولت، وقت عربها را تلف میکند و در مقابل برای ایران این زمینه را فراهم میکند تا فرصت بیشتری در اختیار داشته باشد و تا هنگام روشن شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، روابط خارجی خود را سامان بخشد.
آن چه ذکر کردیم، این حقیقت را نمایان میکند که رژیم ایران در رابطه به بهبود روابط و سازش با کشورهای عربی همسایهاش، جدی نیست. اگر رژیم ایران در این راستا جدی و صادق باشد، باید در رفتار (نه در گفتار) آن را ثابت کند و گامهای عملی در رابطه با شبهنظامیانش در عراق و سوریه و مداخلاتش در یمن، بحرین، عربستان سعودی و لبنان، بردارد.
کشورهای عربی منطقه زمانی به گفتوگو با ایران روی میآورند که ایران به وعده و گفتار بسنده نکرده با برداشتن گامهای عملی و اعتمادسازی، فضای مناسبی را برای گفتوگو فراهم سازد. از این رو هر طرفی که میخواهد در این رابطه میانجیگری کند، اول باید به تهران برود و جدیت این رژیم را صرف نظر از تبلیغات رسانهایاش، در عمل بسنجد. تنها در این صورت است که میتواند حقیقت را درک کرده و دریابد که کدام طرف خواستار آشتی و مصالحه است و کدام طرف گرایش به تنش و دشمنی دارد.
فشرده سخن اینکه همگی خواستار پایان کشمکش و دشمنی و برقراری روابط عادی میان ایران و کشورهای همسایه عرب آنند، اما به صراحت باید گفت، هر طرف که میخواهد در این موضوع میانجیگری کند، یا باید تعهدات و تضمیناتی از ایران با خود بیاورد و یا بپذیرد که هدف از پیامها و پیشنهادهای تهران برای سازش با کشورهای منطقه، جز پاشیدن خاک بر چشمها، چیزی دیگری نیست. بلکه افزون بر آن، باید این حقیقت را به جهانیان اعلان کند، تا پیشداوریهای ناشیانه و دور از حقیقت، متوقف شود و اینکه چرا کشورهای عربی به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، موضع خود را در برابر تبلیغات رسانهای آشتیجویانه روحانی و ظریف، به گونه روشن و صریح اعلام کردند.
از سوی دیگر، انتظار ایران برای رویکار آمدن دولت جدیدی همگون با دولت اوباما در آمریکا، جز وقتکشی، نتیجه دیگری در پی نخواهد داشت، زیرا کشورهای عربی همان موضعی را که در دوره اوباما داشتند، عین همان موضع را در اداره جدید مشابه آن اتخاذ خواهند کرد. حقیقت این است که حل مشکلات ایران، در گام نخست به آشتی و سازش با کشورهای همسایه بستگی دارد، تا اروپا و آمریکا.