بایرن مونیخ برای آن که عمق فاجعه را نشان دهد، به معنای واقعی کلمه اشک جرارد پیکه را درآورد. دفاع میانی بارسلونا هنگام تلاش برای یافتن کلماتی برای توضیح شکست تاریخی تیمش، صدایش میلرزید. او طی بازی هرگز نتوانست مهاجمان بایرن را پیدا کند.
پیکه عاقبت گفت: «این نهایت حقارت است.»
اما مشکل بزرگ بارسا این است که اگر تغییری اساسی صورت نگیرد، اوضاع ممکن است خیلی بدتر شود. تیم سرگردان است. بازی تیم آن قدر بود بود که در عمل نتیجه ۸-۲ انگار برای بایرن چندان غیرعادی به نظر نمیآمد، انگار که میتوانستند بهتر باشند. داستان سقوط بارسا، ظهور تیمی را که بالقوه میتواند قهرمان این فصل اروپا باشد، تحتالشعاع قرار داد. پس از بازی، همه تیترها به کاتالانها اختصاص یافت.
برای رسانهها، فاجعه همیشه داستان جذابتری است.
«فاجعه» در ضمن، کلمهای هم بود که یوسپ بارتومیو، مدیر باشگاه بارسلونا، در تلویزیون اسپانیا به کار برد. نشانه دیگری از این که اوضاع چقدر خراب است. مدیر باشگاه ناچار شد خودش صحبت کند. او میداند که مخاطب خیلی از پرسشها، حتا برخی از انتقادها درباره «نیاز به تغییر» که پیکه هم به زبان آورد، خود اوست.
بسیاری در حول و حوش باشگاه مشتاقانه خواهند گفت که مقصر فاجعه، مشخطا بارتومیوست. دیگران امید دارند که لیویل مسی (که انصافا بیشتر آن شب بد بازی کرد) از قدرتش برای شروع تغییر استفاده خواهد کرد.
اینها البته اظهارنظرهایی هستند که قبلا شنیدهایم، که خودش تاکیدی است بر گرفتاری. بارسا از الگویی که آنها را ده سال پیش آرمان تمام تیمهای اروپایی کرد و نتیجهاش خرید نامهای بزرگ و ناساز به جای بازیکنانی سازگار با آن اصول بود، کاملا منحرف شدهاست. بارسا دقیقا همان نوع ابرباشگاهی شده است که میخواست در برابرش بایستد؛ فقط با کارایی نازلتر.
افول بارسا در پنج سال گذشته تا به حال بارها بازگو شده است و میتواند سابقه آن را در حذف مکرر از جام قهرمانان اروپا و ترکیب نفرات در برخی بازیها دید. در تک تک چهار سال گذشته شاهد دستکم یک شکست سنگین و چند ترکیب عجیب و ناسازگار برای بارسا بودهایم. در عین حال، در این مدت تقریبا یک میلیارد یورو خرج نقل و انتقال شدهاست.
شکستهای بارسلونا در جام قهرمانان اروپا
۲۰۱۷ – ۳-۰ در برابر یوونتوس
۲۰۱۸ – ۳-۰ در برابر رم
۲۰۱۹ – ۴-۰ در برابر لیورپول
۲۰۲۰ – ۲-۸ در برابر بایرن
شخصی که از نزدیک با این باشگاه کار کرده است، به ایندیپندنت گفت که نتیجه بازی جمعه شب به خودی خود باید برای استعفای مربی و انتخابات زودهنگام هیئت مدیره کافی باشد.
این به مسئلهای بزرگتر و جالبتر اشاره دارد: بعد چه؟ اگرچه زمزمههای اولیه در باشگاه نشان میداد کوئیکه ستین، مسیر مائورتیسیو ساری را در یوونتوس دنبال خواهد کرد و صبح روز بعد از حذف، اخراج خواهد شد، رفتار بارتومیو شبیه کسی نبود که در فکر کنارهگیری باشد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
حتا تصمیم به اخراج ارنستو والورده که بسیار نامحبوب بود، با توجه به ثباتی که او به تیم بخشیدهبود، حالا نادرست به نظر میرسد. مربی باسکی، اساسا بخش بزرگی از ضعفها را پوشاند.
از آن به بعد، ستین احتمالا هرگز در قواره مدیریت باشگاهی با این ابعاد نبود، ولی در عین حال کاری شاق در پیش داشت. او مربیای است که بر اساس ایدئولوژیاش گمارده شد، با این توهم که بارسا هنوز ایدئولوژی دارد، در حالی که واقعیت این بود که همان زمان هم تبدیل به جمع ناجوری از بازیکنان گرانقیمت شده بود. بسیاری از انتقالات نتیجه حقیری دادهاند. این که کار نهایی خرد کردن برای بایرن را فیلیپه کوتینیو انجام داد، نمکی بود که بر زخمهای بیشمار اوسمان دمبله پاشیده شد. حالا به نظر میرسد که بارسا به انتقالات حتی بیشتری نیاز دارد تا این مسئله را حل کند، آن هم با وجود بودجهای که هماکنون هم کم است. فضای زیادی برای مانور نیست. یعنی شاید باشگاه بکوشد بازیکنانی را بفروشد، و یکی از آنها شاید پیکه باشد.
واقعیت بیرحم این است که بارسا نیاز به شروعی مجدد مانند سال ۲۰۰۳ دارد، نه حتا ۲۰۰۸. باید تغییری ریشهای کند؛ مثل زمانی که کل فلسفه باشگاه عوض شد.
بارسا نیاز به انرژی تازهای دارد که کل باشگاه را احیا کند؛ از بالا تا پایین. شاید مائوریتسیو پوچتینو بتواند از عهدهاش برآید.
بارسا آشکارا دوستش دارد. او گفته است که خود را چون قهرمان اسپانیولزبانهاست و هرگز نمیتواند مدیر بارسا شود، پس گرفته است. خودش هفته گذشته در مصاحبهای به این موضوع اشاره کرد. منابعی میگویند که به این کار علاقهمند است.
انتخاب چنین شخصی لازم است، اما تنها شروع کار خواهد بود.
بدترین بخش سقوط بارسا شاید هنوز به آخر نرسیده باشد.
© The Independent