در جریان اعتراضات به بیکفایتی دولت لبنان به خاطر انفجار عظیم بندر بیروت، پای حزب الله و جمهوری اسلامی نیز به میان آمد. توییت یک مدل لبنانی: «راه آزادی بیروت از طریق تغییر رژیم در تهران میگذرد!» نظر بسیاری را به خود جلب کرد. حزب الله بخشی از دولت لبنان است و بدون حمایت ایران این حد از قدرت را نمیداشت. حسن نصرالله، قبلاً اعتراف کرده بود که «بودجه و سلاحهای حزبالله از جمهوری اسلامی ایران میرسد».
جمهوری اسلامی در سختترین شرایط اقتصادی ناشی از جنگ و تحریمهای بینالمللی حمایت خود از حزبالله لبنان را قطع نکرد که با توجه مشکلات و کمبود هزینههای داخلی عجیب به نظر میرسد. اما، آن طور که سلیکتر و رضایی در کتاب خود توضیح میدهند، صرف هزینههای چند میلیون دلاری برای گروه نیابتی چون حزبالله در لبنان و حشدالشعبی در عراق برای جمهوری اسلامی نه تنها امری عجیب نیست بلکه بقای امنیتی و ایدئولوژیک خود را در آن میبیند.
به گفته نویسندگان، جمهوری اسلامی از بدو ایجاد، مبارزه با دولتهای غربی و متحدان آن در منطقه و رویای امپراتوری شیعه از طریق «صدور انقلاب» را در سر داشته است. جمهوری اسلامی با توجه به منابع محدود و متعارف خود نمیتوانست با دولتهای امریکا، عربی و اسراییلی مستقیماً درگیر شود و به جای آن ترجیح داده است که برای حمله به آنان، گروههای شیعی تحت حمایت خود را به وجود آورد. اکنون، «حزب الله یکی از گروههای شبهنظامی برجستهای است که تهدید جدی برای اسراییل به حساب میآید. ایران به کمک حماس و جهاد اسلامی میتواند جنوب اسراییل را تهدید کند.»
مهمترین کارکرد این گروهها، گسترش نفوذ منطقهای ایران به منظور تهدید دولتهای متخاصم از یکسو و محافظت از آن در برابر هجوم مستقیم دولتها به خصوص آمریکا و اسراییل از سوی دیگر است. به گفته نویسندگان، پس از افشای تاسیسات هستهای مخفی جمهوری اسلامی توسط سازمان مجاهدین خلق، «تهران به دلیل ترس از حمله پیشدستانه اسراییل به شکل واضحً گفت که حزب الله حملات تلافیجویانه سهمگین علیه خاک اسراییل انجام خواهد داد.»
جمهوری اسلامی، به ویژه سپاه پاسداران، حزبالله لبنان را در سال ۱۹۸۲ به وجود آورد و در سالهای ۲۰۰۰ میلادی قادر به ایجاد حشدالشعبی در عراق، حوثیها در یمن و ارتش آزادی بخش شیعه در سوریه شد. نویسندگان مینویسند که یکی از اهداف جمهوری اسلامی برای دست یافتن به سلاح هستهای «حفاظت از خود و گروههای شبه نظامی شیعی از طریق بازداشتن آمریکا و بازیگران منطقه از حملات نظامی و اقدامات خرابکارانه است.»
سلیکتر، پژوهشگر پیشین موسسه مطالعات خاورمیانه در دانشگاه پنسلوانیا است و رضایی در مرکز مطالعات سیاستگذاری بینالمللی در دانشگاه اوتاوای کانادا محقق است. آنها در این کتاب مشترک خود نشان میدهند که جمهوری اسلامی از گروههای تروریستی و شبهنظامی سنی مانند القاعده نیز استفاده کرده است و شبهنظامیان سنی توسط نیروهای سپاه قدس و حزبالله در داخل ایران، لبنان و سودان آموزشهای نظامی دیدهاند.
در واقع، «این اتحاد فرصتطلبانه بر اساس هدف مشترک مبارزه با آمریکا در خاورمیانه و فراسوی آن شکل گرفت. آیتالله خمینی و یاران صادرکننده انقلابش، متوجه ظرفیت سنیهای سلفی از زمان حمله آنان به مکه در سال ۱۹۷۹ شدند.» این همکاری با طالبان و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار در افغانستان نیز در مقطع دیگر ادامه یافت.
البته، سپاه پاسداران و نیروهای قدس نتوانستند نیرویی مانند حزبالله را در میان شبهنظامیان سنی به وجود بیاورند. به گفته نویسندگان، آنان در اوایل دهه نود میلادی کوشیدند تا با تقویت القاعده و گروههای دیگر شبهنظامی سنی، سودان را به «لبنان آفریقا» تبدیل کنند، اما فشارهای آمریکا، اسراییل و کشورهای عربی باعث شد که عمر البشیر در رابطه خود با سپاه پاسداران تجدیدنظر کند و اسامه بن لادن را از سودان اخراج کند.
سلیکتر و رضایی دلایل مختلفی را برای موفقیت سپاه پاسداران و سپاه قدس در زمینه ایجاد گروههای شبهنظامی و راهاندازی جنگهای نیابتی در خاورمیانه برمیشمارند. از آن میان عدم واکنش قاطع آمریکا به اقدامات سپاه از همه بیشتر موثر بوده است. به گفته نویسندگان، سپاه پاسداران و شبهنظامیان تحت حمایتش از بمبگذاری انتحاری، ، آدمربایی و گروگانگیری به عنوان «تاکتیکهای کمهزینه» علیه نیروها و شهروندان غربی و اسراییلی استفاده کردهاند. چون، آنان بر این نظرند که دولتهای مذکور، «تمایل کمی به اقدامات تلافیجویان دارند.» نویسندگان به اختلافات در کابینه ریگان اشاره مینمایند که دولت آمریکا حاضر نشد تا اهداف ایران را در لبنان به خاطر انفجار سفارت آمریکا و پایگاه نیروهای دریایی آمریکایی در بیروت مورد حملات هوایی قرار دهد. از این نظر، هلاکت قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس به دستور دونالد ترامپ یک اقدام نادر به حساب میآید.
نویسندگان میگویند که «جامعه جهانی در برابر نقض قوانین جنگ از سوی نیروهای تحتالحمایه ایران منفعل بوده است. حزبالله تمام زیرساختهای خود را در روستاهای شیعهنشین هممرز با اسراییل ساخته است و مردم عادی را در معرض حملات هوایی اسراییل قرار داده است.» در واقع تمام گروههای شبهنظامی برای محافظت از خود در مناطق مسکونی پناه گرفته و از میزان تلفات و خسارات به نیروهای خود میکاهند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نویسندگان در کتاب خود نشان میدهند که گسترش نفوذ ایران و آغاز رقابتهای منطقهای برای مهار آن توام با بیثباتی بوده است. توماس فریدمن، سرمقالهنویس معروف نیویورک تایمز، این موضوع را به شکل خیلی خوب در مقاله اخیر خود در مورد عادی شدن روابط اسراییل و امارات توصیف کرده است:
«سیاست قاسم سلیمانی [در منطقه] که به سیاست ایران شیعی تبدیل شد، چه بود؟ این سیاست همانا استخدام اعراب و شیعیان برای جنگ با دیگر سنیهای عرب در عراق، لبنان، یمن و سوریه برای نمایش قدرت ایران بود. نتیجه این سیاست ایران چه بوده است؟ ایران این چهار کشور را به دولتهای ناکام تبدیل کرده است. ملاهای ایرانی زمینهساز ناکامیهای گسترده دولتها در خاورمیانه بودهاند. به همین خاطر، بسیاری از لبنانیها حزبالله را مقصر سوءمدیریت کشور میدانند که منجر به انفجار بزرگ بندر بیروت شد.»
مشخصات کتاب:
اوفیرا سلیکتر و فرهاد رضایی/ایران، انقلاب و جنگهای نیابتی/انتشارات پالگرف/۲۵۲ صفحه/۲۰۲۰