ویمبلدون؛ مصاف جانانه نادال و کیریوس به نفع تنیس است

این بازی تقابل دو جنگجو بود که تا آخرین لحظه می‌جنگند

AFP

عجب مسابقه‌ای! پیروزی رافائل نادال بر نیک کیریوس. ورزش تنیس به این جور تقابل‌ها نیاز دارد. این مسابقه همه چیز داشت – از ضربه‌های عالی ورزشکارانه تا لحظات دراماتیک شدید. تنش موجود میان دو بازیکن هم رویارویی آن‌ها را جانانه تر کرد.

بله، این بازی، تقابل دو جنگجو بود که تا انتها می‌جنگند. رقابت به اوج خود رسیده بود. تماشاچیان در تمام طول مسابقه در جای خود میخکوب شده بودند، چه آن‌ها که در استادیوم بودند و چه آن‌ها که از تلویزیون در خانه‌هایشان به تماشا نشسته بودند.

هیچکس نمی‌خواهد ویمبلدون وجهه بالا و مناسب خود را از دست دهد، اما فکر می‌کنم مسابقه‌هایی از این دست که پُر حرارت و پُرشورهستند به جذابیت تورنمنت می‌افزایند. البته ضربه قدرتمند کیریوس که به بدن نادال برخورد کرد و نحوه دست دادن سرد او در انتهای مسابقه خوشایند نادال نبود، هر چند که نادال ۳-۶، ۶-۳، ۶-۷، ۶-۷  برنده مسابقه شد.

کیریوس از استعداد طبیعی بالایی برخوردار است. او ضربه زن قهاری است، سروهایش خیره کننده است و قدرت بدنی بالایی دارد، اما اشتباهات بی مورد زیاد میکند. اولین امتیاز از دومین «تای-بریک» مسابقه نمونه بود. او می‌توانست با ضربه آسانی امتیاز را از آن خود کند اما به راحتی آن را از دست داد.

در مورد نادال، خویشتن داری او باید مورد تحسین قرار گیرد. او مَرد خونسردی است. در حالیکه انواع حرکات نامعقول از حریف سر می‌زد، او فقط یکبار در انتهای سِت دوّم کمی خونسردی خود را از دست داد.

راجر فدِرِر با نتیجه ۱-۶، ۶-۷، ۲-۶ جی کلارک را شکست داد، اما اگر کلارک ریسک پذیری بیشتری داشت می‌توانست نتیجه بهتری را رقم زند. همیشه فکر می‌کنم حریف‌های فدِرِر باید آماده باشند در مقابل او بیشتر قمار کنند. او آنقدر باهوش و ماهر است که اگر با یک ریتم با او بازی کنی تو را خُرد می‌کند.

این نخستین مسابقه سینگل (انفرادی) کلارک در «سنتر کورت» بود. اگر بیش از حد هیجان داشت دلیلش را می‌فهمم. او تنها ۲۰ سال دارد، در مسابقات «گرند اسلم» در کشور خودش بازی می‌کند و با کسی که از او به عنوان بهترین بازیکن تاریخ یاد شده رقابت می‌کند. همین برای ایجاد اضطراب کافی است.

اما زمانی که بر ترس خود غلبه کرد بازی خوبی ارائه داد. ضربات خوبی زد. در ست دوم هم نهایت تلاشش را کرد و اگر کمی جسورتر بود می‌توانست «تای-بریک» را در پایان سِت ببرد.

وضعیت کی نیشیکوری که در سِت‌های پیاپی، کامرون نوری را شکست داد خوب است و من پیش بینی می‌کنم استیو جانسون را هم بزند و شاهد حضور او در هفته دوم مسابقات نیز باشیم.

جان ایزِنِر پس از باخت به میخایل کوکوشکین در پنج سِت سرخورده شد. با گذر زمان، هر چقدر او بیشتر در انتهای زمین ماند، شانس باختش نیز بیشتر شد. جان بزرگ باید جلوی تور بازی کند. زمانی که پاهایش خسته می‌شوند و عقب زمین می‌ماند، به دردسر می‌افتد. 

سرینا ویلیامز در سِت اول مقابل کایا یوان به زحمت افتاد ولی در پایان بُرد ۶-۲، ۲-۶، ۴-۶ خود نسبت به اولین مسابقه اش نمایش بهتری داشت. 

مسابقه جمعه: هر موقع مقابل ویکتوریا آزارِنکا قرار می‌گیرید باید انتظار یک بازی تهاجمی را داشته باشید. او فقط در پی شکست شما نیست، می‌خواهد شما را نابود کند. ضربات سهمگینی دارد و هر چه در توان دارد به کار می‌گیرد. 

روز جمعه در سنتر کورت، سیمونا هالِپ باید مقابل ضربات کوبنده آزاِرنکا قرار بگیرد. هدفش باید دواندن آزارِنکا باشد. اگر اجازه بدهد ضرباتش را بزند به دردسر می‌افتد. 

به نظرم نتیجه بازی در دستان هالِپ است. اگر با ذهنی مثبت روی حمله تمرکز کند و آزارنکا را بدواند، برنده می‌شود. اما اگر مردد باشد و عقب بکشد آزارِنکا حسابش را می‌رسد. 

کریس یک دختر سه ساله دارد که از الان به اینکه در آینده تنیس باز شود فکر می‌کند و از من می‌پرسد بهتر است از چه سنی در آکادمی تنیس ثبت نام کند. پاسخ ساده ای برای این سوال وجود ندارد چون افراد با یکدیگر متفاوت هستند ولی راجع به اینکه چطور می‌توان یک نفر را از سن کم با تنیس آشنا کرد نظراتی دارم. 

برای شروع، پیشنهاد می‌کنم روی هماهنگی دخترتان کار کنید. می‌توانید توپ را برایش جلو و عقب بیاندازید. توپ زدن با راکت را فراموش کنید ولی می‌تواند توپ را با راکت جلو و عقب قل بدهد تا به آن عادت کند. همینطور می‌توانید هدفهایی برایش تعیین کنید تا بزند و مهم است این تمرین‌ها را تبدیل به سرگرمی کنید.

اگر در تنیس استعداد نشان داد برایش یک مربی خوب پیدا کنید تا با او‌کار کند. مربی میتواند تکنیک‌ها را به او آموزش دهد و روی حرکات و هماهنگی اش کار کند. باید مرحله به مرحله پیش بروید و به نظر من مهم است که مربی خوش برخورد باشد. طی هفت یا هشت سال می‌توانید با مربی در مورد فرستادن او به آکادمی و اینکه آیا مسیر مناسبی برای او است صحبت کنید. 

داستان «آی ام جی»: در آکادمی «آی ام جی» فلوریدا -که خودم پایه گذارش بودم - الفبایی داشتم و هر حرف بیانگر داستانی بود. «جی» از روی نام «برَد گیلبرت» انتخاب شد که یکی از اولین شاگردانم بود. بازی «برَد» با همه فرق می‌کرد. بعضی از ضربه‌هایش افتضاح بود ولی می‌دانست چطور امتیاز بگیرد و ذهن رقیب را به هم بریزد. او یک مربی عالی شد و الان یکی از بهترین کارشناسان تنیس در تلویزیون است. 

«اچ» برای مارتینا هینگیس است که در اواخر سال ۲۰۰۰ وارد آکادمی شد و وقتی آمد برنده پنج عنوان گرند اسلم بود. مادر و مربی اش ملانی مولیتور به من گفت مارتینا انگیزه اش را برای بازی تنیس از دست داده است و از من می‌خواست این شوق را دوباره در او زنده کنم. از طرفی مارتینا به من گفت از شنیدن صدای مادرش خسته شده است و من به او گفتم باید قدردان تمام کارهایی باشد که مادرش برایش انجام داده است. 

در پایان هفته ای که با هم گذراندیم مارتینا به نیویورک رفت و با شکست مونیکا سِلز در فینال، «قهرمانی تور دبلیو تی اِی» عنوان قهرمانی را کسب کرد. او در مراسم دریافت جایزه از من تشکر کرد که به او یادآوری کرده ام چه کسی همواره کنارش بوده است. 

© The Independent

بیشتر از ورزش