انتشار نامه سرگشاده سعید حجاریان که در آن به نصیحت و توصیههای پدرانه خطاب به همایون شجریان، فرزند استاد محمدرضا شجریان، پرداخته بود، واکنشهای بسیاری به دنبال داشت. اگر فعالیتهای اخیر حجاریان طی چندماهه اخیر را رصد کنیم، آنچه بیش از هر چیز جلب توجه میکند، تلاش او برای خطاب قرار دادن سایر آلترناتیوهای «بسیجگر اجتماعی» است، گویی حجاریان، همچنان تلاش میکند تا فرمان ماشین بسیج اجتماعی را در دستان اصلاحطلبان نگه دارد.
در ابتدای متن منتشر شده از سوی حجاریان، او همایون شجریان را خطاب قرار میدهد و سعی میکند با یادآوری نامهای بزرگی مانند ظلی، برومند، قمر، تاج، فاختهای، بنان، طاهرزاده، لطفی، مشکاتیان، علیزاده، کلهر و... آشنایی خود با موسیقی سنتی را اثبات کند. اما بخش عجیب ماجرا آنجاست که تئوریسین اصلاحات به خود اجازه میدهد تا به فرزند بزرگترین آوازهخوان سنتی معاصر که خود نیز از بزرگترین آوازهخوانان است، بهمانند یک وصیت پدر به پسر، توصیههای موسیقیایی کند.
حجاریان مینویسد: «اولین انتظاری که از شما میرود، این است که با همکاری سایر شاگردان آن مرحوم، ردیفهای آوازی ایشان را نظم و نسق ببخشید و چنانکه ایشان خود میخواستند، این رویه «شاگردپروری سینهبهسینه» را ادامه دهید که این سلسله منقطع نشود.»
این بخش با واکنش شدید اصحاب موسیقی مواجه شد. مشخص نیست آقای حجاریان خود را در چه جایگاهی میداند که این طور تحکمآمیز به همایون توصیه میکند.
او به شکل عجیبی در ادامه با ورود به بخشهای تخصصی موسیقی، به نقد و بررسی سبک استاد شجریان میپردازد و همایون را نیز پای درس خویش مینشاند. وی در این باره مینویسد: «نکته دیگر درباره سبک آوازی شما و مرحوم پدر است. ایشان، تا حد زیادی وفادار به شیوه قدما بود و به همین خاطر شاید بعضی از آوازهایشان که طولانی و با مضامین سنگین است، برای جوانان امروز ملالآور باشد. اما سبک شما که خود جوانید و با روحیه جوانان آشناتر، بانشاطتر و شادابتر به نظر میرسد. اگرچه من تمایل بیشتری به کارهای پدر دارم، اما گمان دارم جوانان امروز با شما احساس همبستگی بیشتری میکنند.»
او در ادامه با نقد توصیه پدر به پسر میافزاید: «زمانی شنیدم مرحوم پدر درباره سنتشکنیها و بیپرواییهای آوازی شما نکاتی را متذکر شده بودند که حکایت از ورودتان به شیوههای آوازی متفاوت داشت، اما گمان دارم همین بیپرواییها و شادابیها باعث جذب جوانان میشود تا بعدها از طریق شما به سنت آواز سنتی ما تمایل پیدا کنند. ازاینرو، گمان دارم ضروری است شما و بعضی شاگردان ایشان همین راه نوآورانه را ادامه دهید و بیآنکه از سنت سَلَف تخطی کنید، ابتکاراتی جدید در آثار آینده به وجود آورید. برای مثال، خواندن شاهنامه از سوی شما، کاری بود سترگ که فقط از عهده شما برمیآمد و تحسین پدر را نیز برانگیخت.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما در بخش پایانی نامه سعید حجاریان، او مجدداً به جایگاه خود بازمیگردد و سعی میکند تا از موضعگیریهای سیاسی مرحوم استاد شجریان، به نفع خود بهرهبرداری کند. اگرچه بر همه روشن است که استاد شجریان فاصله عمیقی با روش حکومتداری در دوران فعلی داشت و حاکمیت روحانیون و مذهبیون را بارها به باد انتقاد گرفته بود. با این حال حجاریان طوری این موضوع را بازگویی میکند که میپندارید شجریان یک اصلاحطلب دوآتشه بوده است. فیلمها و مصاحبههای شجریان پس از اعتراضات سال ۸۸ بهوضوح نشان میدهد که دلیل اصلی تقابل او با حکومت، بیعدالتی و نفوذ سیاست در تمامی عرصههای زندگی عرفی مردم است. استاد شجریان در یک مصاحبه تجاوز سیاست به هنر، ورزش و زندگی عادی مردم را نقد میکند.
با این حال حجاریان سعی میکند از جو عمومی شکلگرفته علیه حکومت و حمایت افکارعمومی از محمدرضا شجریان، به نفع مطامع سیاسی خود بهرهبرداری کند. او میگوید: «استاد شجریان در زندگی خود همواره جانب مردم را گرفتند و به این خاطر صدمهها دیدند تاحدیکه ممنوعالصدا شدند و حتی ربنایشان را خاموش کردند. ایشان میگفتند «من صدای خسوخاشاکم». به گمانم شما نیز بهمرور با این مصائب روبهرو خواهید شد! با این وصف، اگر همچون پدر عنصر سیاست را نیز به نگاه موسیقیاییتان بیفزایید، مسئله دوچندان بغرنج میشود! بنابراین باید راه را آهسته و پیوسته طی کرد.»
طی چند ماهه اخیر، حجاریان در رویدادهای گوناگون، مواضع سیاسی رادیکالی اتخاذ کرده است. حمله به اپوزیسیون خارج از کشور، تحقیر ایرانیان مهاجر، مواضع رادیکال نسبت به حاکمیت و حال نامه به یکی از افراد محبوب در میان جامعه، همگی در راستای تلاشهای حجاریان برای حضور در صدر اخبار است. سعید حجاریان در یک هماهنگی جالب با موسوی خوئینیها، هر یک بخشی از تاکتیک بازپسگیری فرمان طبقه متوسط، بهعنوان نیروی محرکه جامعه را برعهده گرفتهاند. یکی با توجه به مصونیت نانوشته قضایی، رهبر و منصوبانش را هدف قرار میدهد، دیگری با ژستی ناشی از چندین سال حمل لقب «تئوریسین اصلاحات» مردم را مخاطب قرار میدهد.
اما به نظر میرسد حجاریان برخلاف خوئینیها، تیرها را به خطا میزند. واکنش افکارعمومی در برابر مواضع او نشان میدهد که برآوردهای حجاریان از امروز ایران اشتباه است. دستکم تلاش مذبوحانه او برای تهییج جامعه به حضور در انتخابات، تا اینجا شکستخورده است. سعید حجاریان که خود یکی از مسئولان اصلی شکست اصلاحات به شمار میرود، به جای عذرخواهی و اعتراف به شکست، مسیری طلبکارانه را پیش گرفته است.
تلاش حجاریان برای حضور در صدر اخبار و بهرهبرداری از حسن شهرت هنرمندان یا افراد ذینفوذ در جامعه، بعید است بتواند کلاهی دیگر برای طیف اصلاحات، ببافد. خصوصاً که تحریم انتخابات مجلس پیشین و همبستگی عمومی برای تحریم انتخابات آتی بهخوبی نشان میدهد که جامعه به کمتر از تغییر بنیادی قانع نیست.