پس از آگاهی از استراتژی جریانهای رادیکال در منطقه، از دولت ایران گرفته تا سازمان اخوانالمسلمین و متحدان آنها در مرحله انتقال قدرت در آمریکا و پس از اینکه برای ناظران روشن شد که این جریانها در تلاش برای تقویت نفوذ و موقعیت خود هستند و سعی دارند تا هنگام تغییر دولت در کاخ سفید و از سرگیری گفتوگوها از هرگونه امتیازدهی خودداری کنند، این پرسش مطرح میشود که در این حالت، جریانهای میانهرو باید چه سیاستی را اتخاذ کنند که فراخور این وضعیت باشد؟
در حال حاضر، محور میانهرو عمدتا در برگیرنده ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی و جنبشهای مخالف ملی و مدنی در کشورهای منطقه از جمله ایران ، عراق، سوریه، لبنان، یمن، سودان و شمار دیگری از کشورهای خاورمیانه است. این مجموعه بزرگ با دو قدرت رادیکال، یعنی ایران و "اخوانالمسلمین" روبهرو است. این رقابت اکنون میان تندروها و اعتدالگرایان برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریكا در سال ۲۰۲۱، جریان دارد، صرفنظر از اینکه چه کسی به کاخ سفید میرسد.
اگر احتمال دشوار اما غیرممکن برای وارونه شدن اوضاع از طریق دادگاهها و سازوکارهای قانون اساسی که منجر به یک تحول بزرگ سیاسی شود و دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کنونی آمریکا، بار دیگر به قدرت برگردد را کنار گذاریم، محاسبات و برنامهریزیها در خاورمیانه، بر اساس دولت جوبایدن و کامالا هریس انجام میشود. از اینرو، آینده جریان میانهرو در منطقه پس از روشن شدن اوضاع در واشنگتن، به روابط و نفوذ آن در دولت بایدن بستگی دارد. بدین ترتیب، محاسبات جریان میانهرو در خاورمیانه با یک فرمول ساده آغاز میشود، این معادله به سرعت دچار چالش میشود، زیرا وضعیت فراهمشده تا چهار سال آینده ادامه خواهد داشت و چگونگی تحولات بعدی فراتر از پیشبینی و محاسبه خواهد بود.
تردیدی نیست که اگر ترامپ، پیروز نهایی انتخابات میبود، رهبران منطقه میتوانستند استراتژیهای آینده او را به ویژه در ارتباط به ایران، داعش و سایر گروههای تکفیری، علیرغم اشتباهاتی که در چهار سال گذشته انجام داد، پیشبینی کنند. اما جریانهای میانهرو، به ویژه ائتلاف عربی، آمادگی برای سال ۲۰۲۱ را بر اساس ریاست جمهوری بایدن میگیرند، نه ترامپ، از اینرو، استراتژیهای آینده این جریان بر اساس همین واقعیت استوار خواهد بود.
اکنون این پرسش مطرح میشود که با درنظرداشت همین وضعیت، جریان میانهرو چه اقداماتی را میتواند پیش از وارد شدن بایدن به کاخ سفید همانگونه که پیشبینی میشود، انجام دهد؟
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
لازم است ائتلاف عربی، در گام نخست، ارزیابیهای استراتژیک خود را با دقت و میانهروی انجام دهد، عملگرا باشد و تحت تأثیر چشماندازهای عجولانه هر تحلیلگری قرار نگیرد، به ویژه، تحلیلهایی که پایههای آنها بیشتر بر فرض و گمان استوار است تا برداشت واقعی از اوضاع. تصمیمگیرندگان در منطقه نباید دچار چنان اضطراب و نگرانی شوند که آنها را به اتخاذ تصمیمهای عجولانه وا دارد و بدون ارزیابی دقیق از اوضاع، در یک حرکت سریع خود را در آغوش قدرتهای بینالمللی مخالف واشنگتن بیندازند. در عین حال، آنها نباید تکیه بر تصورات و خیالبافیهای برخی از "کارشناسان تجارت رسانهای" کنند که تحلیلهای آنها نویدبخش دوران طلایی در روابط اعراب و ایالات متحده است، در حالیکه واقعیت اوضاع، خلاف آن را نشان میدهد. محور میانهرو میباست با گامهای ثابت و استوار و با نهایت احتیاط و دوراندیشی برای مواجه شدن با هرگونه احتمال و تحول آمادگی داشته باشد، زیرا اوضاع عمومی نهتنها در ایالات متحده بلکه در خاورمیانه نیز دگرگون شده، شرایط قدرتنمایی و مانور تغییر کرده و جهان شاهد تحولات بسیاری شده است.
اوضاع سیاسی آمریکا صرفنظر از اینکه چه کسی در کاخ سفید باشد، دستخوش تغییر شده، جریانهای چپ افراطی، سازمان یافتهتر شده و نقش و نفوذ آنها در کنگره افزایش یافته است، در نتیجه، نفوذ ایران و «اخوان» از طریق این جریان در رسانهها و در عرصه مسائل سیاسی آمریکا گسترش یافته است. البته همانگونه که انتخابات اخیر نشان داد، صرفنظر از نامزد پیروز، دستگاه سیاسی و نفوذ مردمی باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین آمریکا نسبت به برنامههای جمهوریخواهان قدرتمندتر شده است. در نتیجه، جریان سیاسی ترامپ، در صورت نبودن در صحنه قدرت، توان محافظت از دستاوردهای چهار سال گذشته در زمینه سیاست خارجی، به ویژه در مورد خاورمیانه را ندارد، به استثنای دو مورد، امنیت ملی ایالات متحده و رابطه با اسرائیل.
از سوی دیگر، خاورمیانه نیز شاهد دگرگونیهای بسیاری شده است. در بازه زمانی ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۸، تحولات بسیاری به وجود آمد، ائتلاف عربی در ریاض تأسیس شد و بساط "خلافت داعش" را برچید، عربستان سعودی شاهد اصلاحات گستردهای شد، سپاه پاسداران ایران در فهرست گروههای تروریستی قرار گرفت، واشنگتن از برجام خارج شد، ارتش ملی لیبی بخش وسیعی از کشور را در کنترل خود درآورد و تواناییهای ارتش مصر در برابر گروههای تروریستی افزایش یافت. علاوه بر آن، قدرت حوثیها در یمن کاهش یافت، نیروهای کُرد در سوریه و عراق توانایی بیشتری کسب کردند، قیامهای مردمی علیه نفوذ و سیاستهای ایران در منطقه، در عراق و لبنان برپا شد، دولت سودان تغییر کرد و در تونس جنبش مقاومت در برابر اخوان ظهور کرد. این تحولات، معادلات سیاسی دوره ۸ ساله رئيس جمهور اوباما را آنچنان متزلزل ساخت که رهایی از آنها فراتر از تصور است. البته امضای توافقنامههای صلح امارات متحده عربی، بحرین و سودان با اسرائیل که در پیمان ابراهیم تجسم یافت، سونامی دیپلماتیک بزرگی بود که به چندین دهه بنبست در منطقه پایان داد.
اکنون آیا پس از تجربه تحولات بیشمار یادشده و وقوع رخدادهای بزرگ، میتوان بار دیگر به عقب برگشت؟ به باور من، بازگشت به وضعیت گذشته عملا ناممکن است و جنبشهای مقاومت متعددی که در برابر گسترش نفوذ ایران و جلوگیری از تسلط "شبه نظامیان اسلامگرا" در هر گوشهای از منطقه ظهور کرده اند را نمیتوان به عقب راند. زیرا این موج بزرگ مقاومتها را تودههای مردمی حمایت میکنند که از افراطگرایی و تداوم جنگ بیزار شده و میخواهند جوامع آنها نیز وارد عرصه پیشرفت، ترقی و رفاهیت شوند. بنابراین، اگر دولت بایدن در صدد بازگشت به گذشته باشد و اقدامی را در این راستا اتخاذ کند، به جای اینکه موقفیتی کسب کند، بیشتر متضرر خواهد شد. حتی اگر به احتمال بسیار ضعیف، ترامپ به کاخ سفید بازگردد، به این واقعیت روبهرو خواهد شد که خاورمیانه به دستاوردهای موجوده بسنده نکرده و خواستار دستیابی به اقدامات بیشتری است.
از اینرو، میتوان گفت که جریان میانهرو فرصتهای بسیاری برای تحمیل واقعیت جدیدی در منطقه دارد، صرفنظر از اینکه چه کسی که در کاخ سفید باشد. اول اینکه به هیچ قیمتی نمیتوان از پیمان ابراهیم یا توافقنامههای صلح عقبنشینی کرد، زیرا کشورهای حامی صلح تواناییهای بسیاری برای حفظ و تداوم برنامههای خود دارند و میتوانند برای مقابله با تروریسم، دایره توافقنامههای صلح را گسترش دهند، افزون برآن، صرفنظر از احزاب و رهبران، اکثریت مردم آمریکا از این صلح حمایت میکنند.
دوم اینکه با توجه به گسترش موج خشونت تکفیری در اروپا، ممکن نیست که مقابله با افراطگرایی و تروریسم در خاورمیانه، حمایت ناتو و همدلی مردمی غرب را به دست نیاورد.
سوم اینکه، نزدیکی روابط مردمی و تبادل فناوری و اقتصادی میان برخی از کشورهای عربی و اسرائیل، افزون بر پیشرفتهای متعدد دیگر، در حالیکه وضعیت اختناق و سرکوبی در ایران و مستعمرات آن و کشورهای محور اخوان المسلیمن حاکم است، بازگشت به سیاستهای گذشته را از نظر آمریکاییها، به ویژه پس از خروج از بحران، عملا دشوار میسازد
بدین ترتیب، آنچه در آینده رخ دهد به هیچوجه به ضرر جریان میانهرو نخواهد بود و برخلاف برخی پیشبینیها، تحولات آینده، اهداف این جریان را بیشتر از پیش برآورده خواهد کرد، مشروط بر اینکه جریان میانهرو، اوضاع را به درستی مطالعه کند و دور از تأثیرپذیری از تحلیلهای نادرست، اقدامات سنجیده و مورد نظر را در تمام ابعاد و زمینهها اتخاذ کند.
© IndependentArabia