خبر کشته شدن محسن فخریزاده با سه نوع واکنش صد در صد متفاوت در ایران و در میان ایرانیان همراه شد: زانوی غم به بغل گرفتن اعضای قشر حاکم، سکوت معنادار نیروهای استمرارطلب که همیشه در این موارد با سپاهیان همدلی داشتهاند، اما به خاطر این که میخواهند منتقد حکومت جلوه کنند، این همدلی را بیان نمیکنند، و شادی و وجد میلیونها ایرانی سرکوبشده توسط سپاهیان که اکنون یکی از فرماندهان و اعضای موثر آن را حذف شده مییابند. تنها بخش بسیار کوچکی از این شادی و وجد در شبکههای اجتماعی بروز مییابد، چون بیان آنها در داخل و خارج کشور هزینه دارد.
به دلیل باز نبودن فضای رسانهای فارسی زبان، پس از حذف وی بسیاری از پرسشها مطرح ناشده و پاسخ نایافتهاند. به چهار پرسش در افکار عمومی اشاره میکنم و تا حد ممکن میکوشم آنها را پاسخ دهم.
آیا حذف فخریزاده تروریسم است؟
چنین نیست. محسن فخریزاده معاون وزارت دفاع جمهوری اسلامی ایران و یک نظامی با درجه سرتیپی در سپاه بوده است. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران خود را در جنگ با ایالات متحده و اسرائیل میداند و صدها ایرانی به اتهام رابطه با «دوَل متخاصم» (یعنی آن دو کشور) بازداشت، محاکمه و زندانی شدهاند. جمهوری اسلامی ایران در پی نابودی اسرائیل و فروپاشی ایالات متحده است و در عمل از هر گروهی که مسلحانه با این دو کشور مبارزه کند (حتی دشمنان سابق خود مثل طالبان) حمایت میکند. در این شرایط، اگر در واقعیت یا به فرض ایالات متحده یا اسرائیل فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دهند، مرتکب ترور به معنای مصطلح آن نشدهاند، بلکه در صحنه پیکار آنها را حذف کردهاند. کشتن سلیمانی و ابومهندس نیز تروریسم به حساب نمیآید، چون سپاه قدس و حشد الشعبی رسما درگیر جنگ با ایالات متحده در عراق بودهاند. امروز دیگر ما در شرایط جنگهای قرن نوزدهمی به سر نمیبریم که کشته شدن در جنگ محدود به جبههها و سنگرها باشد. جنگ امروز وسعتی به گستره کره خاکی دارد. مقامات جمهوری اسلامی ایران نمیتوانند نوبت به کشتن امریکاییها و اسرائیلیها که میرسد، فعال سیاسی و ضداستکبار باشند و وقتی کشته میشوند، شهید باشند و طرف مقابل آنها تروریست.
اما جنگ، به نظامیان و شبهنظامیان که اسلحه و مهمات به دست دارند محدود میشود. کشتن مخالفان سیاسی یا روزنامهنگاران یا مدیران رسانهها، کاری که جمهوری اسلامی ایران مدام میکند، تروریسم است.
کار کدام کشور یا گروه است؟
برنامهریزی و جمعآوری اطلاعات و اجرای عملیات حذف معاون وزیر دفاع به حدی پیچیده است که نمیتواند کار گروههای سیاسی معتقد به مبارزه مسلحانه در داخل کشور باشد. آنها تحت شرایط سرکوب شدید چهل ساله نمیتوانند تا این حد ظرفیت عملیاتی داشته باشند. حتی سازمان مجاهدین خلق نیز علیرغم سازماندهی بهتر از دیگر گروهها، قادر به انجام آن بدون همکاری سازمانهای اطلاعاتی دیگر کشورها نیست و هیچگاه از سوی جمهوری اسلامی ایران بدین کارها متهم نشده است. البته افرادی برای این گونه عملیات بازداشت و تحت شکنجه مجبور به اعتراف، و حتی اعدام شدهاند، اما همه اینها صحنهسازی برای اقتدارنمایی دستگاههای امنیتی بوده است. برخی متهمان این گونه پروندهها (مثل مازیار ابراهیمی) پس از خروج از کشور، ماجرا را روایت کردهاند.
تنها دو کشور در عرض ۴۲ سال گذشته به طور مستمر در معرض تهدیدات امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی ایران بودهاند: ایالات متحده و اسرائیل. ایالات متحده رسما اقدامات نظامی خود را اعلام میکند، اما اسرائیل در موارد بسیاری عملیات خود را اعلام نمیکند. بنابراین، به ظن قوی میتوان گفت که این حذف توسط دولت اسرائیل برنامهریزی و مدیریت شده است.
اما این بخش از داستان همیشه ناگفته مانده که امکان حضور نیروهای اسرائیلی در ایران نزدیک به صفر است. در کشوری که یک پژوهشگر استرالیایی (کایلی مور- گیلبرت) را برای داشتن دوستپسر اسرائیلی سالها در زندان نگاه میدارند و در نهایت با سه تروریست مبادله میکنند، بسیار بعید است که شهروندان اسرائیلی بتوانند در آن زندگی کنند، خانه تیمی داشته باشند، و برای انجام عملیات برنامهریزی و آن را اجرا کنند. ایرانیان مقیم اسرائیل نیز قادر نیستند با پنهان کردن سوابق خانوادگی در ایران به صورت شهروند عادی یهودی زندگی کنند، چون با توجه به قلّت جامعه یهودی، حکومت از جمله ورود و خروج تک تک افراد آنها را تحت نظر دارد و شجره خانوادگی آنها را دنبال میکند. هم در وزارت کشور و هم در ۱۶ دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران، بخشهایی به اقلیت یهودی در ایران اختصاص یافته است که مدام بر صفحات پروندههای یهودیان مقیم و ایرانیان یهودی مقیم اسرائیل و امریکا میافزایند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
بدین ترتیب، با ظن نزدیک به یقین میتوان گفت که این عملیات توسط نیروهای اسرائیلی اجرا نشده است. با توجه به ۴۲ سال سرکوب، امروز بسیاری از ایرانیان چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی، با جان و دل ممکن است با دولت اسرائیل برای اجرای این گونه عملیات همکاری داشته باشند. حکومتی که به شهروندانش رحم نمیکند (فرزند نه ساله حاجیزاده را با ده بار چاقو زدن سلاخی میکند)، دهها هزار تن را اعدام کرده و میلیونها نفر را بازداشت و اموال آنها را مصادره کرده است، حداقل بخشی از افراد علاقهمند به آنها را به سوی گروهها ودولتهایی که از سوی نظام دشمن تلقی میشوند، میراند. جمهوری اسلامی ایران با ماشین سرکوب خود، روزانه برای خود از میان ایرانیان دشمن تولید میکند.
چرا این زمان خاص انتخاب شد؟
وقتی بحث انتخاب زمان یک عملیات میشود، اذهان گمانهزن فورا به سراغ تحولات جاری میروند. در موضوع حذف فخریزاده برخی گفتهاند که این امر با هدف سخت کردن کار برای مذاکره میان جمهوری اسلامی ایران و دولت بایدن انجام گرفته است. این گمانهزنی به سه دلیل بی اساس است. اول آن که انجام یک عملیات توسط اسرائیل یا هر دولت دیگر که دولت مستقلی است، به تیم بایدن ربطی ندارد تا این تیم مسئول آن شناخته شود و جمهوری اسلامی ایران بدان علت از مذاکره با آن سرباز زند. دوم آن که برای این گونه عملیاتها ماهها و گاه سالها برنامهریزی و شنود و شناسایی میدانی به علاوه آماده کردن تیم عملیاتی لازم است و در شرایط مناسب، به دلایل سیاسی لغو نمیشود. زمان انجام عملیات را بیشتر نتایج این برنامهریزیها تعیین میکند تا برگزاری یک انتخابات یا یک رویداد سیاسی در یک کشور خاص. و سوم آن که مقامات جمهوری اسلامی ایران حیات نظام را به سرنوشت یک یا چند فرد گره نمیزنند. اگر امروز مذاکره برای رفع تحریمها برای بقای نظام لازم دانسته شود، دهها حذف یا حمله نظامی هم نخواهد توانست جلو مذاکره را بگیرد.
اصولا چه فایدهای دارد؟
با توجه به اطلاعی که مقامات جمهوری اسلامی ایران از احتمال و امکان این حذفها دارند، مشخص است که نمیگذارند با حذف یک یا چند فرد برنامههاشان متوقف شود. آنها حتما افرادی را در همین سطح از اطلاع و مدیریت دارند تا کارها را بعد از حذف عدهای، سرو سامان دهند. اگر چنین است، حذف این افراد چه دلیلی دارد؟ پاسخ به این پرسش این است که علیرغم امکان جایگزینی این گونه افراد، سه دسته فایده بر حذف آنها مترتب است.
اولا آن که این اقدامات، حفرههای امنیتی نظام را آشکار، و ادعای اشراف امنیتی نظام را باطل میکند. این گونه علمیاتها شکست بزرگی برای یک رژیم سیاسی محسوب میشوند. قدرت امنیتی یک رژیم در بازداشت نرگس محمدی یا نسرین ستوده یا خفه کردن مختاری و پوینده یا سلاخی داریوش و پروانه فروهر نیست. نظامی که نتواند از مدیران کلیدی و بالاخص نظامی و مسئولان پروژههای حیاتی و کلیدی خود محافظت کند، به شدن آسیبپذیر مینماید. دوم، آن که حذف این گونه چهرهها به مقامات سپاه و نیروهای امنیتی یک شوک جدی وارد میکند؛ به این شکل که به آنها میگوید که در هیچ شرایطی امنیت ندارند. همه مقامات نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران نیز جان برکف و آماده شهادت نیستند. این حذفها به ریزش و همکاری دستاندرکاران برنامههای موشکی و هستهای با دستگاههای امنیتی اسرائیل و کشورهای غربی منجر میشوند. و سوم، آن که علیرغم امکان جانشینی، این امر ممکن است سالها طول بکشد. همچنین، نفس حذف مدیران در کارها اختلال ایجاد میکند. جمهوری اسلامی ایران به شکلی که هست، از نظامهایی است که هنوز بر چهرههای خاص و افراد اتکا دارد تا دیوانسالاری و فرایندهای جاافتاده. کار هیئتی، به کارچاقکنهای هیئتی وابسته است.