رابرت مککی در کتاب «داستان: ساختار، سبک و اصول فیلمنامهنویسی» برگردان «محمد گذرآبادی»، فیلم را از حیث روایت و پیرنگ (Plot) روی طیفی از شاهپیرنگ (ArchPlot) ، خُردهپیرنگ (MiniPlot) و ضدپیرنگ (AntiPlot) توصیف میکند که نسبت به انسجام خط روایی، از حیث روایت و روابط علت و معلولی و خطی بودن و اصول داستانگویی کهن، شروع میشود و با کاهش این اصول به خُردهپیرنگ میرسیم و بعد به ضدپیرنگ که تمام اصول شاهپیرنگ را معکوس میکند یا به سخره میگیرد. مثل هر طبقهبندی مدرنی، مرزبندی مطلق و دو ارزشی ندارد و با منطق جدید فازی، مبهم و شناور است. فیلم «سراسر شب» (فرزاد موتمن) فیلم خُردهپیرنگ برشمرده میشود که عناصری از شاهپیرنگ و حتی ضدپیرنگ هم دارد.
«سراسر شب» فیلمی است درباره سینمایی که سراسر در شب و در محله آلفاویل میگذرد: شهر تخیلی گُدار که در آن احساس ممنوع است و حتی عشق هم نمیتوان ورزید و روابط جنسی، تنها بدون عشق میسر است. این وضعیت «پایتخت اندوه» است، تهرانی که به جای باران، با ماشین آبپاش تَر میشود و به جای موسیقی با صدای اذان تزیین میشود.
فرزاد موتمن، از کارگردانان سربهزیر و محجوب سینمای ایران است. در آمریکا سینما میخواند که با ماجرای تغییر حکومت در ایران و مسائلی که بین ایران و آمریکا پیش آمد، تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. او در ایران، پس از ده سال، در سال ۱۳۷۹ موفق شد فیلم «هفت پرده» را بسازد. دو سال بعد، با ساختن «شبهای روشن»، به عنوان کارگردانی مطرح، شناخته شد و با فراز و نشیبهای فراوان، فیلمهای دیگری ساخت. موتمن در ۱۳۹۶، فیلم «سراسر شب» را به عنوان اولین فیلمی که فیلمنامهنویس آن خودش بود، و البته با کمک زامیاد سعدوندیان نوشته بود، آماده اکران داشت.
از آنجا که ممیزی با همه چیز کنار میآید به جز فضاهایی که درکش نمیکند، فیلم دچار مشکلاتی در زمینه پخش شد که به فضای سورئال آن برمیگردد. وقتی سرانجام مجوز پخش گرفت، حالا سینماداران پخش نمیکردند چون میگفتند فیلم فروش نخواهد کرد. در این فاصله، او فیلم کمدی «چشم و گوش بسته» را ساخت که فیلمی بدنهای است و متاسفانه بدون رعایت قوانین حق تکثیر از فیلم «شر نبین، شر نشنو، See No Evil, Hear No Evil» (آرتور هیلر)، ۱۹۸۹، کپیبرداری شده است. این فیلم با موفقیت تجاری روبهرو شد و بیش از ۱۲ میلیارد تومان فروش کرد. «سراسر شب»، همچنان بلاتکلیف بود و پس از آن، در دوران کرونا در خرداد و تیر، نمایشهایی در سالنهای روباز در پروژه «سینماماشین» داشت و مصاحبهها و نشستهای تحلیل و بررسی آن، با حضور کارگردان صورت گرفت. موتمن در ۱۴ تیر ماه ۱۳۹۹ در برنامه هفت شبکه سه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، نقل به مضمون گفت: «معتقد است فیلمسازی مانند بازی شطرنج است و نباید سرباز خود را مستقیم جلو ببری وگرنه آن را میزنند، باید ببری جلو بیای عقب.» البته در بازی شطرنج، سرباز عقب نمیتواند برود و احتمالا منظورش بندبازی بوده است، که روی طناب باریک باید تعادل خود را حفظ کند و اگر با عبارت «نه فقط تو کشور ما، همه جا» آن را آلوده نکرده بود، بیشک وضعیت برخی از سینماگران مستقل، اما غیرطغیانگر در جمهوری اسلامی همین است.
در خرداد ۱۳۹۹، در برنامه «کافه هفت»، نشست تحلیل و بررسی فیلم «سراسر شب» با حضور فرزاد موتمن و چند نفر دیگر از عوامل و بازیگران برگزار شد. در این نشست، موتمن گفت: «باید اینگونه بگویم، من فقط یک فیلم ساختهام و آن «سراسر شب» است. هرچه که به غیر از این فیلم ساختهام صرفاً مشقی بوده برای اینکه این فیلم ساخته شود. در فیلمهایی که قبلاً ساختهام، فیلمهایی مثل «صداها» و «شبهای روشن» بوده که دوستشان داشته باشم اما «سراسر شب» برای من یک چیز دیگر است. دقیقاً آنگونه است که من سینما را میفهمم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
«سراسر شب» مانند فیلمهای ژان-لوک گـُدار و کوئِنتین تارانتینو پر از ارجاعات، به فیلمهای دیگر است و این ارجاعات مختلف از پوستر و کتاب تا دیالوگ، به فیلمهای بسیاری از «آلفاویل: یک ماجرای عجیب لمی کوشن» (ژان-لوک گُدار) تا «بعضیها داغش را دوست دارند» و «سانست بولوار» (بیلی وایلدر) و «سکوت برهها» (جاناتان دمی) و «سنتوری» (داریوش مهرجویی) و فیلم قبلی خودش «شبهای روشن» ارجاع میدهد. البته ارجاعات به شکلی نیست که اگر کسی چیزی از آن فیلمها نداند متوجه ماجرا نشود و استقلال نسبی پیدا کرده است؛ اما به هر حال، کسانی که با این ارجاعات آشنا هستند، درک بهتری پیدا میکنند و حظ بیشتری میبرند.
فیلم آشکارا سورئال است. روایت افسانهواری را ارائه میدهد و در آن با ترکیبی از ژانرهای مختلف روبهرو هستیم. فضای عمومی آن اما نوآر است و تمام ماجرا در سراسر شبی در محاق میگذرد.
داستان با برشهای مختلف از میز کار و اتاق «مریم» شروع میشود و بعد او را نشان میدهد که در خواب عمیق فرورفته است و صدایی که میگوید: «آخر این داستان، مریم بعد از دو ماه از خواب بیدار میشود اما ما نمیفهمیم به آرزویش که بازیگری سینما است میرسد یا نه. اتفاقهای دیگری در راه است.» و بعد از آن تماسهای تلفنی و تلویزیونیِ به شیوه کابوسوارِ «مریم» با کارگردانی به نام «داوود مرادی» (امیر جعفری) که پوستر فیلم «سکوت برهها» پشت سرش است، ادامه پیدا میکند. به او میگوید از من سواستفاده کردی و من ۶۰ قرص خوردم. بعد تصویر خواهر مریم «مهتا» را، که دانشجوی پزشکی است، با چشمهای اشکآلود میبینیم و صدای رنجور «مریم» که مصراع «هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد» از شعر «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد را میخواند. «مهتا» در جستوجوی داوود مرادی ست تا راز به خواب رفتن خواهرش «مریم» را بیابد و برای همین به کافهی آلفاویل میرود. با ورود «علی نامور» (سینا حجازی)، داستان چرخ دیگری میخورد و با ورود «اعظم» (افسانه چهرهآزاد) برای بردن «مهتا» او را به «شهره» (آزاده صمدی) میرساند که به شدت کتک خورده است. داستان در دایرههای تو در تو جلو میرود و معلوم میشود «شهره» از برادرش کتک خورده است و «امیر» (امیر حسام شجاعی) که به عنوان ناجی، او را یاری میکرد در واقع شرخری بوده است که دنبال برادر او بود تا او را تحویل «غلامی» بدهد چون به پول آن احتیاج دارد! ماجرای «شهره» به بنبست میرسد و به فروشگاه تخفیفی «هفت» ختم میشود. آیا این «فروشگاه» همان برنامه «کافه هفت» نیست؟
«سراسر شب» شبی است که با «مهتا» ، دانشجوی پزشکی و عاشق سینما شروع میشود و با او که «ماه» این شب است و در این شب به بلوغ میرسد و شاهزادهای میشود که با سینما و عشق و بوسهای، خواهر به خواب رفتهاش «مریم» (الناز شاکردوست) را بیدار میکند.
در مورد «سراسر شب» میتوان هزاران کلمه نوشت و لایههای تو در توی آن را بیرون کشید. این فیلم یک فیلم روشنفکری متظاهرانه نیست و دیدنش در عین حال که برای کسانی که به سینمای متفکرانه علاقه دارند جذاب است، برای سایرین پسزننده و گیجکننده نیست.
بازی «الناز شاکردوست» در نقش دو خواهر «مریم» و «مهتا»، یکی از بهترین بازیهای او است و سینا حجازی در اولین حضور سینمایی خود، نقشی ماندگار بر جای گذاشته است. صحنههای حضور «مهتا» و «علی» از دلپذیرترین صحنههای عاشقانه و بلوغ است.
اینکه فرازد موتمن در ۶۳ سالگی میتواند اکران آنلاین فیلم شخصی خود را ببیند، جای خوشحالی دارد و این که او پس از این همه سال بالاخره توانسته است فیلمی بسازد که فیلم اوست، نشان میدهد وضعیت سینما در جمهوری اسلامی چقدر ویران است. هر چند در «سراسر شب»، «مهتا» به بلوغ میرسد و مشخص میشود «مرادی» آنگونه که تصور میشد گناهکار نیست، اما متاسفانه خود آقای موتمن به بلوغ نرسید چرا که فیلم سینمایی «چشم و گوش بسته» را ساخت و اینکه بعد از این هم، دوباره ممکن است فیلمهایی از آن دست بسازد. کاش «سراسر شب» آخرین ساخته او بود. امیدوارم دوباره به «سراسر شب» برگردد و دیگر هرگز «چشم و گوش بسته» فیلم نسازد. ایران به هنرمندان بندباز و شطرنجباز نیاز ندارد،بلکه به کارگردانان شجاع و مبارزی نیاز دارد که با سانسور، فساد و حضور نیروهای امنیتی مبارزه کنند؛ کسانی که کم نیستند و روز به روز بیشتر میشوند و مبارزهای که تازه شروع شده است.