بنیامین نتانیاهو، با شکستن رکورد اولین رهبر اسرائیل، «داوید بن گوریون»، در حال حاضر نخستوزیری با طولانیترین زمان خدمت در اسرائیل است.
نتانیاهو شغلش را با راهاندازی کلیپهای تصویری برای تشریح اسرائیل به مخاطبان آمریکایی آغاز کرد. با گذشت ۳۰ سال، هنوز هم با انتشار ویدیوهای فیسبوکی، با اختلاف فراوان در این بازی پیشتاز است. اما روایت نتانیاهو اکنون به تناقضات عجیب و غریبی دچار شده است. وقتی که او در مورد نوآوریها و تکنولوژی اسرائیل حرف میزند و از قدرتش برای ساختن پلهایی در سراسر دنیا، امید و مثبت اندیشی القا میکند. اما در مقابل، تحلیلهایش در مورد تهدیدهای امنیتی سرشار از هراسافکنی و بدبینی است. شکنندگی ذاتی و نیاز دایم به جلوگیری از مصیبت بعدی، تنها درسی است که او از تاریخ یهود یاد آموخته است.
تراژدی دوران حکومت نتانیاهو در این است که هراسافکنی و ایجاد بدبینی در لفاظیهای او غالب شده است و با بیشرمی برای هدف گرفتن و ترساندن رقبای داخلی بهکار میرود.
نتانیاهو امیدوار بود که چهارمین دوره متوالی دولتش را نقطه عطف سیاسی سکانداری در اوج نشان دهد. با این حال، او دوباره برای مبارزه در مسیر دومین انتخابات در ۶ ماه گذشته، مجبور به راهاندازی کارزار انتخاباتی شده است.
کارزار انتخاباتی قبلی او به سیاستهای بیبنیان آلوده بود، و سالها تجاوز به حداقلهای دموکراسی را به اوج رساند. او رقبایش را بهعنوان چپگراها به سخره گرفت، به رسانهها حملهور شد، و صحت و سلامت انگیزه پلیس و دادستانها را برای تعقیب قضایی پروندههای فساد علیه خود، زیر سوال برد.
انتخابات ماه آوریل پیوندی بود میان حزب «لیکود» نتانیاهو (حزب راستگرای سکولار) و حزب آبی و سفید که توسط «بنی گرنتس» فرمانده سابق ژنرالهای نیروی دفاعی اسرائیل طراحی شده بود. اما او همچنان اطمینان داشت که با کمک متحدان پیشین از راستگرایان و جناحهای مذهبی، موفق به ایجاد یک ائتلاف حداکثری خواهد شد.
اما نتانیاهو، این استاد تاکتیک، اشتباه محاسبه کرده بود.
دادستان کل اسرائیل در ماه فوریه نتانیاهو را به رشوهخواری، کلاهبرداری و خیانت در امانت متهم کرده بود. در مذاکرات ائتلافی، نتانیاهو تنها یک درخواست داشت؛ این که متحدانش به او مصونیت قضایی اعطا کنند. به دلیل موقعیت ضعیف او در مذاکرات، هر حزبی چانهزنی سختی را به راه انداخت. آویگدور لیبرمان، رهبر «یسرائیل بیتنو»، به افزایش تعداد سربازان مشمولان خدمت از دانشآموزان ارتدوکس اصرار داشت. حزبهای افراطی ارتدوکس خواستار تلطیف این قرار بودند. هیچیک از حزبها کوتاه نمیآمدند، تا جایی که نتانیاهو مجبور شد پارلمان تازه انتخاب شده را منحل کند. در نهایت، رهبری قاطع و مستحکم او پوشالی از آب درآمد.
با این وجود، نتانیاهو توانست حزب لیکود خود را سه بار متوالی در ۱۰ سال گذشته وارد دولت کند. پیروانش به او مانند یک شعبدهباز درود میفرستند.
آیا جادوی او رنگ باخته است؟ اگر این بار هم موفق نشود، آیا آیا بهمعنای پایان او خواهد بود؟
حتی یک نتانیاهوی صدمه دیده هم میتواند از تمامی رقبایش پیشی بگیرد. او اصلاحات حیاتی را که منجر به شکوفایی اقتصادی در اسرائیل شد، به خود نسبت میدهد. بیکاری بسیار کم شده است و زندگی برای بسیاری از شهروندان اسرائیل مطبوع است. او متحدان پوشالی زیادی را در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین، اروپای شرقی و سراسر خاورمیانه بهدست آورده است. او مرتبا با ولادیمیر پوتین دیدار میکند، ولی ارتباط شخصی خاصی با دونالد ترامپ دارد.
نتانیاهو مدتها قبل ایران را به عنوان یک خطر جدی معرفی کرد و خواستار کمکهای بینالمللی برای توقف برنامه هستهای ایران شد. او مخالفت خود را با توافق هسته ای ۲۰۱۵ به عنوان یک قرارداد ضعیف اعلام کرد که نه میتوانست قابلیت هستهای ایران را از بین ببرد، نه با برنامههای موشکی ایران برخورد کند، و نه مانع حمایت ایران از گروههای خطرناک تروریستی شود.
کنارهگیری رئیس جمهوری ایالات متحده دونالد ترامپ از این توافق و راهاندازی مجدد تحریمها، برای کمپین نتانیاهو و مهار ایران یک برد شیرین بود.
به مجرد نمایان شدن احتمال سقوط اسد، نتانیاهو از خطر پاگیری نیروهای نظامی جایگزین ایران و حزبالله برای حفظ آن (حکومت بشار اسد)، آگاه شد. برای جلوگیری از قدرتمندتر شدن ایران و حزبالله در سوریه، دستور صدها حمله موشکی را صادر کرد. ضمن تشدید حملات به مواضع ایران و تسلیحات پیشرفتهاش در سوریه، میزان خسارات جانی را تا حد امکان محدود نگه داشت تا از تشدید تقابلها پیشگیری کند.
اما از این گذشته، نتانیاهو تمایل چندانی به استفاده از نیروی نظامی نشان نداده است. حماس صدها حمله موشکی به اسرائیل انجام داده است، اما نتانیاهو در پاسخ تنها مجوز حمله هوایی محدودی را صادر کرد و به تمامی درخواستها مبنی بر حمله زمینی گسترده به غزه، بیاعتنایی کرد. او حتی به منظور پایان دادن به درگیریهای مرزی، با ملایمتر کردن محاصره غزه موافقت کرد.
برنامه نتانیاهو برای کرانه غربی در این دههها تغییر نکرده است. علیرغم اشاراتی به راه حل «دو دولتی» در ۲۰۰۹، او برای فلسطینیها تنها «خودگردانی» را در نظر میگیرد، نه «خودمختاری» و حق حاکمیت ملی، چه رسد به تشکیل یک دولت فلسطینی. نتانیاهو ادعا میکند که قصد کنترل دائمی کرانه غربی را ندارد، ولی گامی برای اثبات این ادعا برنمیدارد. علیرغم همکاریهای چندین ساله بین نیروهای امنیتی اسرائیلی و فلسطینی، او میپندارد که هیچ شریک فلسطینیای ندارد و اکنون، زمان مناسبی برای هیچ امتیازدهی مخاطرهآمیزی نیست. واقعیت این است که رهبری فلسطین در غزه و رامالله نیز قدمهای بسیار اندکی برای تغییر این نگرش برداشته است.
نتانیاهو یک سخنران و استاد مجرب رسانهای است. اومیتوانست از این استعدادهای ژرف برای رهاسازی کشور چندفرهنگی اما کوچکش، و پایان دان به بنبست فلسطین، بهره گیرد. در عوض، تفرقه را تشدید کرد، ارکان دموکراسی اسرائیل را نادیده گرفت، و روز به روز هراسناکتر و بدبینتر شد، و به وسواس شدیدی برای ماندن در قدرت بهعنوان هدف غایی، دچار شد.
متاسفانه این موضوع میتواند ماندگارترین یادگار او باشد.
جیمز سورن فرمانده افسران مرکز ارتباطات و ارزیابیهای بریتانیا- اسرائیل است؛ اتاق فکری که پژوهشها و ارزیابیهایی را در پیوند با اسرائیل و خاورمیانه فراهم میکند.
© The Independent