در ۲۵ ژانویه گذشته، دولت ایران یک شهروند آمریکایی ایرانیتبار را بازداشت کرد. این نخستین رویداد از این نوع است که پس از روی کار آمدن جو بایدن بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا، رخ میدهد. شاید هدف ایران از این تنشافزایی این باشد که موضع خود را در مذاکرات مرتبط به توافق هستهای قوت بخشد و برگههای بیشتری برای چانهزنی در برابر آمریکا به دست آورد تا از عقبنشینی در پروندههای مهم دیگر، پیشگیری کند.
در واقع بازداشت دو تابعیتیها در رژیم ایران، در چارچوب آنچه به «دیپلماسی گروگانگیری» شهرت یافته است، قرار میگیرد؛ روشی که ایران در در طول ۴۰ سال همواره به آن توسل جسته است. این فرایند از زمانی آغاز شد که در ژانویه ۱۹۸۱ پس از پیروزی انقلاب، رژیم ایران دهها نفر از دوتابعیتیها و اتباع بیگانه را به اتهامات واهی و بیپایه گروگان گرفت و آنها را از عادیترین حقوق انسانی از جمله حق محاکمه عادلانه، محروم کرد.
یکی از تناقضات آشکار دولت ایران این است که رژیم آن به مزدوران، عوامل و جنگجویان وابسته خود تابعیت میدهد و از آنها در پیشبرد پروژههایش در کشورهای مختلف جهان بهرهبرداری میکند اما قوانین ایران (در تضاد با قوانین بینالمللی) دو تابعیتیها را به رسمیت نمیشناسد و هیچگونه امتیاز و مصونیتی برای آنها قائل نیست.
سیاست روشمند و سازمانیافته جمهوری اسلامی ایران در برابر دو تابعیتیها، از فلسفه نظری این رژیم درباره سیاست خارجی نشأت میگیرد که بر دشمنی و خصومت استوار است. این سیاست با گذشت زمان به سبک ویژهای تبدیل شده که به جای توسل به دیپلماسی مثبت و مبتنی بر همکاری و احترام متقابل، رژیم ایران از آن بهعنوان ابزاری برای اجرای سیاست خارجی کار میگیرد.
چنان چه حوادث و رویدادهای تاریخی نشان میدهند، ایران برای دستیابی به اهداف مختلف و متنوع، از مسائل متعلق به دو تابعیتیها، بهرهجویی کرده و از این طریق طرفهایی را در عرصه بینالملل، مورد تهدید قرار داده یا با آنها وارد معامله شده است. برخی از این اهداف عبارتاند از:
- مبادله دوتابعیتیها با مزدوران بازداشتشده و زندانیان رژیم که در بیرون از مرزها، برای پیشبرد برنامههای آن خدمت میکنند
- آزاد کردن پولهای بلوکه شده ایران در نتیجه تحریمها
- حمایت از اشخاصی که به تهران در دور زدن تحریمها کمک میکنند
- آرام کردن تنشهای فزاینده و باز گذاشتن کانالهای گفتوگو با برخی از کشورهای جهان
برای مثال، ایران در ماه دسامبر ۲۰۲۰، ژیائو وانگ، پژوهشگر آمریکایی چینیتباری که به اتهام جاسوسی در یکی از زندانهای ایران به سر میبرد را با مسعود سلیمانی، که به اتهام صادر کردن بدون مجوز مواد زیستی از آمریکا به ایران، در آمریکا زندانی بود، مبادله کرد.
ایران همچنین خانم کایلی مور گیلبرت، شهروند استرالیایی-بریتانیایی و استاد دانشگاه در استرالیا را در نوامبر ۲۰۲۰ در مقابل آزادی سه ایرانی که به جرم حمله به دیپلماتهای اسرائیلی در سال ۲۰۱۲ در تایلند محکوم و زندانی شده بودند، مبادله و آزاد کرد. به همین ترتیب رژیم ایران کوشید تا بر دولت بریتانیا فشار وارد کند و در برابر رها کردن شماری از شهروندان ایرانی دارای تابعیت بریتانیایی از زندانهای خود، دولت بریتانیا ۴۵۰ میلیون پوند استرلینگ بدهیهایی را که از بابت فروش اسلحه از دهه ۷۰ بر عهده دارد، به ایران بپردازد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
گذشته از آن، رژیم ایران با هدف قرار دادن دوتابعیتیها، اهدافی را در داخل نیز دنبال میکند. این رژیم به بهانه حفظ کشوراز نفوذ بیگانه، جلوی هرگونه فعالیت دوتابعیتیها را میگیرد و فرقی نمیکند که فعالیت آنها سیاسی باشد یا فرهنگی و دانشگاهی یا محیط زیستی. افزون بر آن، رژیم ایران از موضوع دوتابعیتیها در جهت تحکیم سلطه امنیتی خود بهرهبرداری میکند و روایت خود از وجود توطئه خارجی بر ضد ایران را مورد تاکید و تثبیت قرار میدهد.
رسانههای تبلیغاتی رژیم نیز در بدنام کردن دوتابعیتیها نقش اساسی ایفا میکنند و متهمان را جزیی از تلاشهای غرب برای نفوذ و رخنه در کشور و کارکردن به سود طرفهای بیرونی، قلمداد میکنند. تبلیغات رسانههای رژیم، بر افکار عامه نیز تاثیر منفی میگذارد و در نتیجه، حق متهمان برای یک محاکمه عادلانه از آنها گرفته میشود و روایت رژیم از وجود توطئه خارجی، سرکوب و قلعوقمع اعتراضات را توجیهپذیر جلوه میدهد.
البته دیپلماسی گروگانگیری، همواره بهعنوان منبع نگرانی برای کشورهای غربی به شمار میرود. چنانچه مایک پمپئو، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، از سیاست رژیم ایران درباره دوتابعیتیها ابراز انزجار کرد و با زشت خواندن آن، خواستار توقف فوری این رویکرد شد. بوریس جانسون، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا، نیز زمانی که در سال ۲۰۱۷ از ایران دیدار کرد، گفت: «زندانی کردن بیگناهان و بهرهبرداری ابزاری از آنها برای فشار دیپلماتیک، کار شایستهای نیست». تیم سازمان ملل متحد هم که در مورد توقیف خشونتآمیز دوتابعیتیها فعالیت دارد، تاکید کرده است که ایران این سیاست را به گونه روشمند و سازمانیافته، اعمال میکند. اما طبق عادت، ایران هیچ گونه اعتنایی به انتقادهای بینالمللی و مخالفت افکارعامه جهانی نشان نمیدهد؛ تا جاییکه ایالاتمتحده آمریکا، بریتانیا و آلمان، دوتابعیتیها و شهروندان خود را از سفر به ایران، بر حذر داشتهاند.
شاید بعضیها گمان کنند که روند بازداشت و زندانی کردن دوتابعیتیها در اوقات تنش با غرب شدت مییابد، اما شگفتانگیز است که این روند در اوقات تفاهم و مذاکرات نیز تشدید میشود و میزان حملات بر دوتابعیتیها در این هنگام هم بالا میرود. چنانچه مطابق آمار رویترز، پس از امضای توافقنامه هستهای در ۲۰۱۵ تا نوامبر ۲۰۱۷، دستکم ۳۰ نفر افراد دوتابعیتی در ایران بازداشت شدهاند. در واقع این روند، پس از این سیر صعودی پیدا کرد که رهبر ایران در سپتامبر ۲۰۱۵ از خطر نفوذ در مراکز تصمیمگیری کشور اظهار نگرانی کرد و ابراز داشت: «بزرگترین خطری که کشور را تهدید میکند، تلاش دشمنان برای نفوذ و رخنه در مراکز تصمیمگیری است».
در واقع، سیاست متناقض دولت ایران در این زمینه از کشمکش جناحهای درونی نظام نشأت میگیرد؛ زیرا جناح امنیتی و نظامی اصولگرایان، نگرانیهای امنیتی دارند و در اندیشه امنیت ملی کشور، برجستهسازی نقش این جناح، حفظ دستاوردهای خود در درون نظام و مبارزه علیه حریفان هستند. به همین ترتیب، روحانیان تندرو اصولگرایان نگرانیهای فرهنگی و سیاسی هم دارند و هر دو جناح در حفظ جایگاه خود متفقالرای هستند و تلاش میکنند که اصلاحطلبان دستاوردی نداشته باشند تا منجر به کاهش میزان محبوبیت و مشروعیت خود آنها نشود؛ همانگونه که در سال ۲۰۱۵ اتفاق افتاد.
این سناریو ممکن است در آینده نیز تکرار شود و اگر پیش از انقضای دوره ریاستجمهوری روحانی در نیمه دوم سال جاری، توافقی میان ایران و دولت بایدن صورت گیرد، اصولگرایان به کارشکنی ادامه خواهند داد و برای محافظت از ایدئولوژی خط انقلاب و تسلط سپاه بر قدرت، حالت دشمنی با غرب را زنده نگه خواهند داشت و مانع بهبودی روابط با آن خواهند شد.
در کل، کسانیکه به گشایش و بهبودی روابط با ایران دلبستهاند و به بازگشت سریع دولت بایدن به برجام امیدوار هستند، باید این حقیقت را دریابند که ایران برای فشار آوردن بر دیگران و معامله با آنها، از یک استراتژی فراگیر پیروی میکند که پدیده بازداشت و زندانی کردن دوتابعیتیها را نمیتوان از آن جدا دانست.
آخرین اقدام ایران در پیروی از این نوع استراتژی، توقیف کشتی کرهجنوبی توسط سپاه پاسداران بود که برای وارد کردن فشار بر دولت کره صورت گرفت تا میلیاردها دلار ایران که به دلیل تحریمهای آمریکا در سئول بلوکه شده است را آزاد کند. اقدام دیگر ایران در این راستا که اخیرا روی داد، غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم بود.
اینها همه اقداماتی هستند که ایران برای تقویت جایگاه خود بر سر میز مذاکراتِ توافق هستهای یا مذاکراتِ مربوط به سیاستهای تهدیدآمیز منطقهای و برای به دست آوردن امتیازات بیشتر از دشمنان، به آن متوسل شده است.
شکی نیست که این رفتار ایران زمانی خطرناکتر میشود که به یک عادت همیشگی و الگوی دائمی مبدل شود و تهران بهعنوان یک تاکتیک گسترده برای فشار و معامله از آن استفاده کند. ازاینجهت بسیار مهم است که ایستادگی در برابر ایران به گونه دستهجمعی و مطابق با یک دیدگاه فراگیر و با در نظر گرفتن تمام تهدیدهایی که از جانب این کشور متصور است، صورت بگیرد. همچنان برای وارد کردن فشارهای سیاسی و اقتصادی بر ایران، باید از یک رهیافت چند بعدی پیروی شود؛ بهویژه از اهرمهای فشاری که از دوران ترامپ به ارث مانده است، باید استفاده بهینه کرد و این فشارها به رایگان کنار نگذارد.
دیپلماسی بازداشت و زندانی کردن دوتابعیتیها و بهرهبرداری ابزاری از آنها در معاملات سیاسی، یک عمل نکوهیده و نفرتانگیز است که جلوی آن باید گرفته شود و دولت بایدن باید آن را در فهرست مسائل بسیار مهم در مذاکرات بگنجاند؛ در غیر این صورت، شهروندان دوتابعیتی و اتباع بیگانه، همواره در معرض خطر بازداشت خشونتآمیز قرار دارند و به برگه فشاری در دست تهران مبدل خواهند شد.