هر زمانی معترضان دموکراسیخواه از سوی نیروهای امنیتی کشوری دستگیر و زندانی میشوند، معمولاً سازمانهای حقوقبشری و مدنی از دولتهای قدرتمند غربی میخواهند که با اعمال فشار و تحریمهای اقتصادی جلو سرکوب بیشتر دولتهای دیکتاتوری را بگیرند و به آزادی رهبران و معترضان دموکراسیخواه کمک کنند. اما، دولتهای غربی بنا به ملاحظات مختلف کمتر به شرکای اقتصادی و امنیتی خود فشار میآورند. واشنگتن و بروکسل فشار معناداری بر چین وارد نمیکنند.
جوزف نای، رئیس پیشین دانشکده دولتداری کندی در دانشگاه هاروارد و نظریهپرداز برجسته روابط بینالملل دقیقاً نوشتن این کتاب را تحت تاثیر رفتارهای ترامپ در سیاست خارجی آغاز کرد. ترامپ برخلاف رویه معمول در سیاست خارجی آمریکا، از همان روز اول آشکارا گفت که منافع کشورش در روابط با دولتهای خارجی در اولویت قرار دارد. او با این سخن از سوی منتقدین در جناح لیبرال به رفتارهای غیراخلاقی و انسانی در سیاست خارجی متهم شد.
نای در این کتاب میکوشد که اهمیت ارزشهای اخلاقی در سیاست خارجی را نه بر مبنای ایدهآلیسم بلکه پراگماتیسمی توضیح دهد که در سیاست معاصر آمریکا، به خصوص در حکومتهای روزولت، ترومن و آیزنهاور ریشه دارد. به گفته او، ارزشهای اخلاقی بخشی از قدرت نرم آمریکا است.
روابط بینالملل به منافع ملی خلاصه نمیشود و «برخی انتخابهای مهم در سیاست خارجی در مورد حقوقبشر یا تغییرات اقلیمی یا آزادی اینترنت» است که فراتر از سود و زیان محض دولت به حساب میآید. به گفته نای، اهمیت دادن به مشکلات و چالشهای مشترک بشر بعُد اخلاقی سیاست خارجی است که حل آنها متضمن همکاری دولتهای دیگراست.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
نای میگوید که سیاست خارجی اخلاقی به معنای تبلیغ ارزشهای حقوق بشری و دموکراتیک نیست. یک دولت نمیتواند منافع خارجی خود را یکباره قربانی ارزشها سازد، بلکه همیشه یک دادوستد بین ارزشهای اخلاقی و منافع در سیاست خارجی است. برخی مواقع دولتها مجبور هستند تصمیمهای خلاف ارزشهای اخلاقی خود بگیرند. چنانچه، روزولت برای تشویق مردم برای شرکت آمریکا در جنگ جهانی دوم دروغهای زیادی گفت. از جمله این که نیروهای آلمانی به زیردریایی نیرویهای آمریکا حمله کردند.
نای باور دارد که سیاست خارجی اخلاقی باید «دارای سه بُعد همخوان باشد: نیات، ابزار و عواقب. حفظ توزان میان سه بُعد معیار سنجش اخلاقی بودن سیاستهای خارجی است.» جورج بوش از ارزشهای آزادی و دموکراسی دفاع میکرد اما ابزار و عواقب سیاستهایش غیراخلاقی بود، چون منجر به کشته شدن مردم عادی عراق شد.
نای در بررسی سیاست خارجی ۱۴ رییس جمهور آمریکا نشان میدهد که سیاست خارجی آمریکا مملو از تصمیمهای خوب و بد است. ترومن برای پایان جنگ جهانی دوم بالای ژاپن بمب اتمی ریخت، اما در جنگ دو کره حاضر نشد که علیه چین و کره شمالی از این تسلیحات ویرانگر استفاده کند. او روزولت، ترومن و آیزنهاور را به خاطر کمک به بازسازی اروپا، ایجاد نظم جهانی جدید و بیرون کردن آمریکا از پوسته انزواگرایی ستایش میکند. این سیاستها به نفع ایالات متحده و دولتهای دیگر تمام شده است.
جوزف نای در دهه نود با نظریه «قدرت نرم»، به کارگزاران سیاست خارجی آمریکا نشان داد که برای اعمال نفوذ و جلب همکاری و هواداری کشورهای دیگر الزاماً نیازی به استفاده از قدرت سخت نیست. در آن زمان نهادها و فرهنگ سیاسی و اقتصادی آمریکا اعتبار زیادی به این کشور بخشیده بود که با جنگ عراق و افغانستان، بحران مالی ۲۰۰۸ و روی کارآمدن ترامپ خیلی به اعتبار آن آسیب رسید.
بخشی از این آسیب، به عدم رعایت احتیاط و دوراندیشی در سیاست خارجی که از نظر نای فضیلت به حساب میآید، و استفاده بیرویه از تهدید نظامی از سوی دولت آمریکا بر میگردد. نویسنده میگوید که کارگزاران سیاست خارجی باید به عواقب نیات و برنامههای خود در استفاده از قدرت سخت بیندیشند. چون، «وقتی چرخ جنگ به حرکت درآمد، احتمال پیامدهای ناخواسته[منفی] خیلی بالاست.»
قدرت نرم از آن رو برای این استاد بازنشسته هاروارد اهمیت دارد که «رهبری آمریکا نمیتواند معادل سلطه و مداخله نظامی در جهان باشد.» در حالیکه نظریهپردازان محافظه کار بر طبل مهار چین میکوبند، نای در عین حمایت از اصل «رقابت استراتژیک»، خواهان همکاری دو قدرت بزرگ جهان نیز است. از این نظر، انتخابهای اخلاقی برای رییسجمهور شامل همکاری جهانی برای مقابله با چالشهای مشترکی چون جنگ هستهای، تغییرات اقلیمی و پیامدهای اختلال آفرین تحولات تکنولوژیک است. تصمیماتی که جلو تغییرات اقلیمی را بگیرد و جان انسانها را نجات بدهد، هم اخلاقی و هم مطابق منافع ملی آمریکا است.
او به همین علت در انتقاد از سیاست خارجی رییسجمهور پیشین این کشور میگوید که «نادیده گرفتن مشکلات جهانی ناممکن است و انزواگرایی نمیتواند یک انتخاب باشد. ناسیونالیسم در برابر گلوبالیسم یک انتخاب دروغین است. انسانها میتوانند هویتهای چندگانه داشته باشند.»
نای تصور میکند که «هژمونی و تک قطبی بودن [آمریکا] پس از ۱۹۸۹ همواره یک توهم بوده است.» این کشور حتی در اوج قدرت خود در جنگ سرد، نیازمند دیگران بود. چون، « ایالات متحده همیشه به شبکهای از همکاریهای چندجانبه و چندلایه متکی بوده است و این کشور زمانی موفق عمل کرده است که رییس جمهور [آن] این واقعیت را درک کرده است.»
هرچند نای از توازن میان ارزشهای اخلاقی و منافع ملی در سیاست خارجی سخن میگوید، اما انتخابهای اخلاقی تابع موازنه قدرت و نفوذ متقابل است. معمولا برخی کشورها به راحتی اعتراضات و نگرانی کشورهای دیگر را نادیده میگیرند. انتخابهای اخلاقی در سیاست خارجی میتواند هزینههای زیادی بر کشورهای متوسط و فقیر تحمیل کند.
مشخصاب کتاب: جوزف نای/اهمیت اخلاق در سیاست خارجی: روسای جمهوری و سیاست خارجی از روزولت الی ترامپ/انتشارات دانشگاه آکسفورد/۲۵۶ص/۲۰۱۹