افغانستان در انتظار برگزاری کنفرانس صلح بین دولت و طالبان در استانبول است. اجلاسی که دو نوبت به تاخیر افتاده و حالا قرار است پس از ماه رمضان و عید فطر برگزار شود.
هدف این اجلاس، ایجاد نوعی توافق کلان بین گروه طالبان و دولت افغانستان درباره آینده این کشور است. نتیجه این توافق خود را در ساختار و گرایشهای دولت آینده افغانستان نشان خواهد داد؛ دولتی که قرار است پس از امضای توافقنامه صلح بین طالبان و دولت افغانستان زمام امور را به دست گیرد. حال سؤال این است که این دولت چگونه دولتی خواهد بود و چه ویژگیهایی خواهد داشت و به چه سمت و سویی خواهد رفت؟
برای افغانستان، سه نوع حکومت متصور است: حکومتی سکولارتر که آینده موردنظر شماری از سیاستمداران افغان است، حفظ حکومت کنونی یا تشکیل امارت اسلامی موردنظر طالبان.
از آنجا که توافق صلح بین طالبان و دولت کنونی افغانستان انجام میشود و بازیگران اصلی صلح و هر نوع توافقی، دولت و طالبان هستند، بهطور منطقی هر یک از آنها باید برای رسیدن به صلح و توافق، کمی از دیدگاهها و نظرات خود کوتاه بیایند و به طرف دیگر نزدیک شوند و به او امتیاز دهند.
نتیجه منطقی این مسیر، این است که دولت افغانستان به دیدگاههای طالبان و طالبان، به دیدگاههای حاکم بر دولت کنونی افغانستان نزدیک شوند. این که در دولت آينده افغانستان، دیدگاههای طالبان دست بالا را خواهد داشت یا رویکرد مقامات دولت کنونی، به نتیجه مذاکرات بستگی دارد؛ این که طالبان در مذاکرات صلح دست بالا را داشته باشد و شرایط خود را دیکته کند یا دولت کنونی افغانستان موفق شود ضمن حفظ ساختارهای موجود، طالبان را بهعنوان عضوی جدید به دولت و ساختار موجود اضافه کند.
پیش از این، دولت کنونی افغانستان با گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی افغانستان که در حال جنگ با دولت بود، برای صلح و پایان دادن به درگیری و خشونت توافق کرد. در نتیجه این توافق، گلبدین حکمتیار مبارزه مسلحانه با دولت را کنار گذاشت و در ازای دریافت امتیازاتی برای خود و شبهنظامیان تحت امرش، به کابل بازگشت؛ ولی درمجموع میشود گفت حکمتیار و حزب او در ساختارهای دولتی و نظامی موجود، جذب و هضم شدند. محمد اشرف غنی، در مقام ریاستجمهوری باقی ماند و امتیاز عمدهای به معنای واگذاری سمتهای ارشد یا تغییرات ساختاری در دولت که مطابق میل حزب اسلامی و حکمتیار باشد، رخ نداد؛ به گونهای که حکمتیار اخیرا با اعتراض به وضعیت موجود، دولت را به وفا نکردن به عهد و نقض توافق متهم و تهدید کرده است که تجمعات اعتراضی به راه خواهد انداخت.
به نظر میرسد دولت افغانستان قادر به تکرار این رویکرد و بازی در مقابل طالبان نیست. طالبان بسیار قدرتمندتر از حزب اسلامی و گلبدین حکمتیار است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
دولت افغانستان در شرایطی با حزب اسلامی وارد توافق شد که دولت آشکارا دست بالا را داشت و حزب اسلامی و گلبدین حکمتیار در موضعی نبودند که از دولت امتیازات عمدهای بگیرند. چنین وضعیتی در مورد طالبان صادق نیست. طالبان بخش عمدهای از افغانستان به ویژه مناطق پشتوننشین جنوب، جنوب غربی، شرق و حتی مناطقی از شمال افغانستان را در اختیار دارد. برخلاف سالهای اولیه بعد از حمله آمریکابه افغانستان در سال ۲۰۰۱ که به سرنگونی حکومت طالبان و پناه بردن سران و فرماندهان این گروه به کوهها و نیز آن سوی خاک افغانستان و داخل خاک پاکستان منجر شد، طالبان حالا یک قدرت نظامی و سیاسی جدی در افغانستان است. قدرتی که با تکیه بر پیروزیهای نظامی و گسترش مناطق تحت کنترل خود، حاکمیت دولت مرکزی بر مناطق مهمی از افغانستان را از بین برده و حاکمیت محلی طالبان را جایگزین آن کرده است.
از طرف دیگر، توافق دوحه بین آمریکا و طالبان باعث شده است تا این گروه در برابر دولت افغانستان احساس قدرت بیشتری کند. طالبان حتی تا مدتها حاضر نبود دولت افغانستان را بهعنوان طرف مذاکراتی خود به رسمیت بشناسد و با آمریکا مذاکره میکرد. نگاهی به مواضع این گروه در سالهای اخیر نیز نشان میدهد طالبان خواستار پیوستن به دولت کنونی نیست بلکه بهطور جدی درصدد بازگرداندن نوع حکومت دلخواه خود به افغانستان است.
در چنین شرایطی، هر نوع توافق صلح به جای آن که دولت کنونی افغانستان را از جمهوری اسلامی کنونی به سمت یک دولت سکولار مبتنی بر حقوق شهروندی مرسوم سوق دهد، در عمل باعث نزدیکتر شدن «جمهوری اسلامی افغانستان» به سمت «امارت اسلامی افغانستان» خواهد شد. این که دولت کنونی چه میزان به امارت اسلامی نزدیک شود، به نتایج مذاکرات و نیز نحوه تشکیل دولت آینده افغانستان بر اساس توافق یا انتخابات بستگی خواهد داشت.
اگر در مذاکرات صلح، اصل بر تعیین دولت آينده افغانستان بر اساس توافق سیاسی و مبتنی بر مشخص کردن سهم طالبان و بازیگران درون دولت باشد، مردم افغانستان از روند تعیین دولت حذف خواهند شد و به دموکراسی نوپای افغانستان ضربهای جدی وارد خواهد شد. از طرف دیگر اگر مبنای تشکیل دولت جدید افغانستان، انتخابات باشد، با توجه به تجربههای پیشین در انتخابات ریاستجمهوری، بعید نیست طالبان با شخصیتهای سیاسی در مناطق پشتوننشین به نوعی همکاری تاکتیکی انتخاباتی وارد شوند تا شانس خود را برای پیروزی در انتخابات افزایش دهند.
هر یک از سناریوهای فوق که در مذاکرات صلح مبنا قرار گیرد، به نظر میرسد دولت کنونی افغانستان با ساختار کنونی حفظ نخواهد شد و طالبان به دولت نمیپیوندند؛ بلکه دولتی جدید از ترکیب دولت کنونی و طالبان ایجاد خواهد شد. به نظر میرسد چنین دولتی نه تنها افغانستان را به سمت یک دموکراسی سکولارتر هدایت نخواهد کرد بلکه لاجرم و در نتیجه توافق با طالبان، دولت موجود را به سمت طالبانیتر شدن هدایت میکند و حتی ممکن است بازیگران کنونی حاضر در دولت افغانستان به تدریج حذف شوند و فرماندهان و سران طالبان یا سیاستمدارانی نزدیک به طالبان و با حمایت طالبان، به عنوان سران آينده افغانستان ظهور کنند.