در هفتههای اخیر موج تازهای از بازداشتها در ایران آغاز شده است که نویسندگان نامهای سرگشاده (که به «نامهی ۱۴ نفره» معروف شد)، یکی از اهداف آن هستند. آنها در نامه خود ضمن انتقاد از وضعیت فعلی کشور و ناامیدی از اصلاحپذیری نظام جمهوری اسلامی، از آیتالله سیدعلی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، خواسته بودند که از مقام خود کنارهگیری کند و راه را برای تغییر بنیادی قانون اساسی را بگشاید. واکنشهای سیاسی و امنیتی به این نامه و نامههای بعد از آن که با تهدید و بازداشت برخی از نویسندگان و امضا کنندگان نامه همراه بود، ناخودآگاه مرا به یاد یکی از سخنرانیهای آیتالله خامنهای در مورد انتقاد از رهبری انداخت.
در آبان ۱۳۸۸، در جریان دیدار و گفتوگوی «جوانان نخبه علمی کشور» با رهبر جمهوری اسلامی، یکی از حاضران بدون هماهنگی با مجری مراسم و به دعوت آیتالله خامنهای، پشت تریبون قرار گرفت و به شکلی صریح، از برخی سیاستها و رویههای حکومتی انتقاد کرد.
آن دانشجو در بخشی از سخنان ده دقیقهایاش که به موضوع «نقد رهبری» اختصاص داشت، گفته بود: «من شاید چهار- پنج سال است كه به صورت جدیتر روزنامه میخوانم و مجلات را مطالعه میكنم. این مدت واقعاً بهیاد نمیآورم كه مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم ... نقد رهبری را هم به شكل عمومی میشود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس میكنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و كینه میشود؛ مثلاً یك چیزی كه در ابتدا یك انتقاد ساده است، چون بستر مناسبی برای بیان پیدا نمیكند، ممكن است جنبه مغرضانه به خود بگیرد و كمكم بیانصافیهایی پیدا شود».
واکنش آیتالله خامنهای به آن سخنان در همان جلسه اینگونه بود: «خیال نکنید من از شنیدن اینجور حرفها ناراحت میشوم. نه...، من از این که این حرفها زده نشود، ناراحت میشوم. در جلساتِ دانشجویی، دانشگاهى که اینجا هستند، بنده گاهى که ببینم حالا بعضىها روى ملاحظه، روى احترام، روى هرچه، بعضى از این حرفها را که خیال میکنند من خوشم نمىآید، نمیزنند، از نگفتنش ناراحت میشوم، از گفتنش مطلقاً ناراحت نمیشوم».
ولیفقیه جمهوری اسلامی در ادامه با اشاره به موضوع نقد رهبری هم گفته بود: «اینى هم که گفتند از رهبری انتقاد نمیکنند، شما بروید بگویید انتقاد کنند. ما که نگفتیم از ما کسی انتقاد نکند. ما که حرفی نداریم. من از انتقاد استقبال میکنم. البته انتقاد هم میکنند. دیگر حالا جاى توضیحش نیست. انتقاد هم هست، فراوان هست، کم هم نیست، بنده هم میگیرم، دریافت میکنم و انتقادها را میفهمم».
افزونبر این مورد، رهبری جمهوری اسلامی در سخنرانی نوروز سال ۱۳۹۷ خود هم ادعا کرده بود که آزادی بیان در جمهوری اسلامی تضمین شده است، و تاکید کرده بود که «هیچ کس بهخاطر اینکه نظرش مخالف نظر حکومت است مورد تعقیب و فشار قرار نمیگیرد. هر کس چنین ادعایی کند، دروغ گفته است و بنا هم نیست کسی متعرض اینها شود».
کافی است محتوای نامهای را که موضوع برخوردهای اخیر بوده است، بررسی کنید تا مشخص شود که آنچه جمهوری اسلامی «انتقاد» یا «آزادی بیان» استنباط میکند، هیچ سنخیتی با معیارهای پذیرفته شده این مفاهیم ندارد. آیا انتقاد از شیوههای حکمرانی و اعتراض به سیاستهایی که خسارتهای آن بر زندگی بسیاری از مردم تاثیر گذاشته است، چیزی جز «نظر مخالف نظر حکومت» داشتن است، که به ادعای آیتالله خامنهای «هیچ کس بهخاطر»ش «مورد تعقیب و فشار» قرار نگرفته است؟ پس این بگیر و ببندها نشانه چیست؟
آیا انتقاد از کارکردهای شورای نگهبان که به بیخاصیتی نهادهای مهمی همچون ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس انجامیده است، چیزی جز «نظر مخالف نظر حکومت» داشتن است؟ آیا اعتراض به مقاومت حکومت برابر آرای عمومی مردم در انتخابات، و خنثیسازی و ممانعت از تحقق خواستهای اکثریت جامعه، که نتیجهاش، تاکیدی بر «اصلاحناپذیری» نظام است، چیزی جز بیان «نظر مخالف نظر حکومت» است؟
حتی درخواست کنارهگیری از رهبری جمهوری اسلامی هم نباید و نمیتواند «تعقیب» و «تهدید» و «تحدید» همراه داشته باشد، چرا که آن هم چیزی جز «نظر مخالف نظر حکومت» داشتن نیست. مجموعه حکومت با هر سازوکاری، فردی را در سمتی قرار داده است و حالا بخشی از جامعه آن فرد را فاقد صلاحیت میداند. بیان این باور، کمترین حق آن بخش از جامعه است و واکنشهای نهادهای امنیتی و قضایی، نه تنها اصل چنین مطالبهای را از بین نمیبرد، بلکه تاییدی بر بخش دیگری از همین نامه مورد بحث است؛ آنجا که نویسندگان نامه نوشتهاند: «با این توصیف و بر خلاف تعریف نخستین قانون اساسی، نه از «جمهوریت» خبریست و نه از آزادی!»
بهراستی، آنچه در هفتههای اخیر در واکنش به این نامه دیدهایم، چیزی جز تایید محتوای آن است؟