سرانجام سید ابراهیم رئیسی کابینه خود را معرفی کرد؛ کابینهای که وزارت ارشاد آن با محمدمهدی اسماعیلی است و اگر در مجلس رای بیاورد، میشود وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. این نامزد وزارت، برنامههای خود را در ۸۳ صفحه بهصورت فایل پیدیاف در وبگاه وزارت ارشاد منتشر کرده است و آن برنامهها، اهالی هنر را شگفتزده کرده است. حتی همایون اسعدیان، که اهل مدارا است، آنچنان به خشم آمده که در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «آقای اسماعیلی، برنامه پیشنهادی شما را خواندم،کمی دیر آمدید، همفکرانتان در این سالها آنقدر ما را خنداندهاند که نه دیگر حوصله خندیدن به این شوخیهای بیمزه شما را داریم، نه اشکی برای ریختن به حال خودمان... راستی خبر دارید دوستانتان وارد کابل شدند...؟؟؟ اینجا ایران است...»
پیش از آن که نگاهی به آن برنامه بیندازیم، کمی از اوضاع و احوال کنونی بگوییم تا فراموش نکنیم از کجا به اینجا رسیدیم.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
سال ۱۴۰۰ با شگفتیهایی همراه بود: تحریم گسترده انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری اسلامی از سوی مردم ایران و انتخاب شدن ابراهیم رئیسی در انتخاباتی که نه «تکرار» به کار مخالفانش آمد، نه «زیر میز» زدن. علی خامنهای، رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران، موفق شد برای اولین بار شخصی را از صندوق بیرون بیاورد که دلخواه صددرصدی او بود. البته وقتی محمود احمدینژاد هم رئیسجمهوری شد، همین شور و شعف را در اردوگاه خامنهای و هسته سخت قدرت و سپاه پاسداران شاهد بودیم. بهویژه آن که احمدینژاد توانسته بود در انتخاباتی که محمد خاتمی برگزار کرد، مهدی کروبی و اکبر رفسنجانی را شکست دهد و طبیعی بود که آن انتخاب دو چندان پیروزی بود؛ هم «رقیب» از صحنه خارج شد، هم «رفیق» کابینه را تشکیل داد. اما آن «رفیق» خیلی زود «نارفیق» شد و در انتخابات بعدی، خامنهای مجبور شد هزینه سنگینی تقبل کند و با تقلبی گسترده او را سرکار نگه دارد و رقبای انتخاباتیاش را حبس خانگی کند؛ حبس و حصری که کموبیش ادامه دارد، و بعد نوبت خود احمدینژاد شد که مغضوب شود و از صدر «سفره انقلاب» به ذیل آن تغییر مکان دهد.
دومین اتفاق عجیب در این روزها، بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان است. بازگشتی که مشخص است با چراغ سبز ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران و پاکستان و شاید روسیه و چین صورت گرفته است، و باید شاهد باشیم که چه اتفاقات زنجیرهای دیگری در منطقه خواهد افتاد. آنچه اسعدیان و رسولاف و سایر مخالفان و منتقدان دولت سیزدهم را وامیدارد تا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی رئیسی را طالبانی بخوانند، برخورد زنستیزانه و ضدفرهنگی طالبان و برنامه اسماعیلی ست.
بالاترین پستهای حکومتی اسماعیلی در صدا و سیما و در حد مدیرکلی بوده است، و در دولت هم معاون سیاسی-امنیتی و فرهنگی-اجتماعی استانداری اصفهان، بالاترین سمت او است. اغلب به عنوان مشاور و عضو شوراهای مختلف کار کرده است، و همکاری مفصلی هم با ابراهیم رئیسی در آستان قدس رضوی و قوه قضائیه داشته است.
از او چند کتاب هم منتشر شده است که عنوانهای این کتابها خود نشان از میزان «تسلط» او به فرهنگ و هنر دارد؛ مانند: «اندیشه سیاسی حضرت آیتالله خامنهای»، «اگر پهلوی ادامه مییافت»، «رجال ایرانی قرن چهاردهم»، و «جنگ جهانی علیه سوریه».
محمدمهدی اسماعیلی در برنامه خود مینویسد: «در سال ۱۳۹۷، از ۷۷ فیلم رصد شده، ۵۹ فیلم تخریب کننده انقلاب، ۶۱ فیلم ارائه کننده تصویر مثبت از زن بیحیا، و ۶۰ فیلم مروج وادادگی بودند. در موسیقی، شاهد اعطای مجوز به موسیقی راک و متال یا خوانندگان ترکیهای، عدم حضور هنرمندان انقلابی در شوراهای موسیقی، اعطای مجوز به هنرمندان ایرانی ضدارزش ساکن خارج، و احیای هنر و هنرمندان پیش از انقلاب هستیم.»
اسم فیلمها را نیاورده است، اما جالب است بدانیم جناب وزیربعدازاین، یا کارشناسان تحلیلگرشان، منظورشان از «زن بیحیا» چیست. حتما زنی که جلو نامحرم حرف میزند و میخندد بیحیا محسوب میشود! همین است که او و نگاهش را طالبانی جلوه میدهد.
اگر این متن را بدون آن که بدانید چه کسی نوشته است، بخوانید، تصور میکنید در مورد وزارت «فرهنگ و ارشاد» کشوری جز «جمهوری اسلامی» ایران نوشته شده است و گویی در این ۴۰ سال، مملکت «رهبر فرزانه» نداشته است.
این جملات را بخوانید: «وجود مفاسد در سیستم توزیع در سینما و خارج از سینما، کمبود سالنهای سینما با توجه به پراکندگی جنس و جمعیت (پراکندگی جمعیت را میشود فهمید اما پراکندگی «جنس» یعنی چی؟ خیال دارند سینماها را زنانه مردانه بکنند؟ یا منظورشان از «جنس»، مواد مخدر است!)، عدم برنامهریزی صحیح برای اکران فیلم در خارج از کشور، بدسلیقگی در شورای پروانه ساخت و شورای پروانه نمایش، تولید فیلمهای ضدارزش، غیر انقلابی و غیراخلاقی با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد، عدم اتخاذ موضع شفاف و برخورد در برابر فعالیت محکومین امنیتی و چهرههای سینمایی همسو با اهداف دشمنان، (احتمالا منظورشان محمد رسولاف و جعفر پناهی و چند سینماگر و فیلمساز دیگر است که حکم زندان گرفتهاند یا مدتی هم در زندان بودهاند.) اثرگذاری زیاد جشنوارههای خارجی بر تولیدات سینمایی داخلی، (نمیداند که یکی از اهداف جمهوری اسلامی در ایران طی ۴۰ سال گذشته، بردن جایزه از جشنوارههای بینالمللی، از جمله اسکار آمریکایی بوده است. در بخش دیگری در اهداف کمّی، حتی میزان جوایز جشنوارههای خارجی هم ذکر شده است! ) اعطای کمکهای مالی به تولیدات سینمایی ناهمسو با انقلاب اسلامی، و همچنین اعطای کمکهای مالی به خانه سینما که فاقد وجاهت قانونی بوده و معدل فعالیتهای آن در جبهه فرهنگی معارض انقلاب اسلامی دیده میشود، (نداشتن «وجاهت قانونی» خانه سینما مسبوق به سابقه است.) عدم نظارت و رهاسازی ارائه کنندگان فیلم و سریالهای خارجی (VOD)، عدم برخورد با رفتارهای ساختارشکنانه برخی مدیران، وجود سرمایهگذاری مشکوک در تولیدات سینمایی، کارگردانمحوری در تولیدات سینمایی، (میخواهند کارگردان را حذف کنند، در صورتی که قبلا چماقدارها را کارگردان میکردند.) عدم بازپرداخت وام و تسهیلات اعطایی به تولید کنندگان سینمایی، (یعنی به تهیهکنندگان خودی وام بلاعوض بدهیم و اگر وامی به تهیهکننده مستقلی دادیم و نتوانست بازپرداخت کند، به عنوان بدهکار به زندان بیندازیمش) وابستگی مالی سینمای کشور به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، (یعنی میگوید میخواهد این وابستگی را از بین ببرد، و این یعنی کاهش قدرت وزارتخانهای که میخواهد وزیرش شود.) ناکارآمد بودن قانون کپی رایت، وجود نگاههای سیاسی و بعضاً مخالف آرمانهای انقلاب در جشنواره فجر.»
بخشی هم در این برنامه وجود دارد به نام «تکالیف کمّی (کمیتی) در حوزه سینما برای ۱۴۰۰» که اساسا بیمعنا است و آنگونه که پیداست، از متن بالادستی یکی از شوراهای بیشمار موجود در کشور آمده است که در سال ۱۳۹۳ برنامهریزی کردهاند که در سال ۱۴۰۰ چند فیلم سینمایی ساخته شود و چند جایزه بینالمللی گرفته شود و مسایلی از این دست که طبیعتا برای برنامه وزارتخانهای که هنوز دایر نشده است، بیمعنا است. البته این فقط در حوزه سینما نیست؛ در بقیه حوزهها هم «تکالیف کمّی» آمده است.
بسیاری از اهالی هنر و ادبیات، از سینما و تئاتر تا موسیقی و مطبوعات و کتاب، در کلابهوس و جاهای دیگر در این مورد دارند حرف میزنند و بهزودی بیانیههای مختلف بیرون میآید. اما چیزی که در این میان غایب است، درک درست از آبان ۹۸ و شلیک به هواپیمای مسافربری و بیکفایتی در مدیریت کرونا است که فصل جدیدی از مناسبات مردم و حکومت را رقم زد و موجب شد از صندوقهای رای دوری کنند. کسانی که این موضوع را درک نکنند و تصور کنند ماجرا حول محورهای گذشته میگردد، بس به خطا میروند و روزی متوجه خواهند شد، که دیگر دیر شده است.