بیروت باز هم صحنه آشوب و درگیریهای داخلی شد. مراسم تشییع کشتهشدگان چندین تن از اعضای حزبالله و حزب «أمل»، بار دیگر به آتش تنشهای دینی و مذهبی در لبنان دامن زد. به نظر میرسد شبهنظامیان شیعه وابسته به ایران در پاسخ به آن رخداد، به خشونتی شدیدتر متوسل خواهند شد.
بحران اقتصادی، بیکاری، فقر، و دیگر مشکلات لبنان، تا حد بسیار زیادی با تضادهای گروههای دینی و مذهبی مرتبط است. از یک سو، برخی از متحدان گذشته آن کشور، شیعیان را متهم به همکاری با جمهوری اسلامی ایران میدانند و در نتیجه، همافزاییهای اقتصادی خود را با لبنان کاهش دادهاند، و از سوی دیگر، ایران نیز کمکهای مالی خود را به گروههای شیعه در شمال لبنان محدود کرده است.
مهاجرت مسیحیان با شتاب بیش از نرخ تولد
البته پیچیدگی قدرت و نسبت آن با دین و مذهب در لبنان، بیش از هر چیز دیگر به کشورهای منطقه باز میگردد؛ تا آنجاکه ایران، عربستان سعودی، اسرائیل و سایر کشورها بر تنشهای دینی و مذهبی در این سرزمین تأثیر گذاشتهاند. حتی ساختار سیاسی لبنان نیز بر تنشهای دینی اثرگذار است. امروزه از ۱۲۸ جایگاه برای نمایندگان پارلمان لبنان، ۳۵ کرسی برای مسیحیان و ۶۵ کرسی برای مسلمانان در نظر گرفته شده است. این البته به معنای دستبالا داشتن مسلمانان در قدرت نیست، چرا که تنش میان احزاب شیعه و سنی آنقدر بالاست که در بیشتر مواقع، عنوان «مسلمان» برای احزاب شیعه و سنیمذهب تنها یک برچسب است، چرا که حرف آخر را در آن میان، اتحاد ملی میزند.
قاضی عباس الحلبی، استاد دانشگاه بیروت، معتقد است: «متاسفانه مسیحیان شام دارای استراتژی مشترک برای اتحاد با هیچیک از قدرتهای منطقهای نیستند. به همین دلیل است که عملا هیچ کس به آینده گروهی که خود در آن قرار دارد، اهمیت نمیدهد.»
حلبی با اشاره به مهاجرت روزافزون مسیحیان لبنان و کشورهای منطقه شام به خارج از کشور، میگوید: «بسیار ناراحتکننده است که میبینیم تعداد مارونیها در برزیل بیشتر از (شمار آنان در) کوه لبنان است، یا کلدانیهای بیشتری در دیترویت هستند تا در آلکوش در دشت نینوا، یا آشوریهای بیشتری در شیکاگو نسبت به دهوک، و شمار سریانیها در سوئد بیشتر از قامشلیها در سوریه است. این واقعیتها نشان میدهد که مسیحیان منطقه شام با شتاب نگرانکنندهای خانه و کاشانه پدری خود را ترک گفتهاند.
جایگاه سوم قدرت در لبنان تنها با هشت کرسی
دروزیها را نیز در این میان باید به شمار آورد. آنها سومین گروه دینی مهم پس از مسیحیان و مسلمانان لبنان هستند. دروزیها ۸ کرسی در مجلس دارند؛ در مقایسه با تنها ۲ کرسی برای علویان. این روزها آنان نیز مانند دیگر لبنانیها، از بحرانهای کشورشان رنج میبرند. گرایش سیاسی آنان بیشتر بر ایدههای ملیگرایانه استوار بوده است. لبنانِ عربیِ آزاد و مستقل، آرمان بسیاری از دروزیها است. شاید یکی از دلایل این گرایش را بتوان در مناسبات قدرت سیاسی و دخالتهای خارجی یافت. دروزیها نیز مانند دیگر لبنانیها از کمکهای تسلیحاتی ایران به شبهنظامیان جنوب لبنان دل خوشی ندارند.
آقای حلبی درباره تأثیر بحرانهای اقتصادی لبنان بر جامعه دروزی آن کشور میگوید: «رهبران دروزی، اثرات این دشواریها را دریافت کردند. آنها تلاش داشتند پیامدهای ناشی از این بحران را برای رهبری دروزی محدود کنند. کادرهای سازمانی از یکسو بر روی افزایش آگاهی مردم، و از سوی دیگر در زمینه ایجاد برنامههای کمک بهداشتی و اجتماعی، کمکرسانی و جیرهای کار کردند.»
او ادامه میدهد: «دروزیها گروه جداشدهای از منطقه نیستند. بنابراین، هر چه به آنها مربوط میشود، با رویدادهای منطقه شام درهم تنیده است. به عبارت بهتر، جامعه دروزی در هسته اصلی آن قرار دارند. برای آنها خطر همیشه وجود داشته است و در آینده نیز خواهد داشت.»
به گفته این مدرس دانشگاه، «گرایش سیاسی دروزیها در احزاب لبنان، متمایل به استقلالطلبی و عربگرایی است. آنها به دنبال دستیابی به استقرار دولت تماما ملی هستند.»
پس از استعفای سعد حریری، انفجار بندر بیروت و دیگر وقایع سیاسی لبنان، اوضاع زندگی آنان نیز مانند دیگر هموطنانشان وخیمتر شده است. آنها بیش از آن که دل در گرو کشورهای خارجی داشته باشند، رویای لبنانی آزاد را در سر میپرورانند.
آیندهای برای تکدرخت سرو
تنوع و تکثر ادیان در لبنان به این سه دین و مذاهب آنها مربوط نمیشود. بهائیان، جمعیت کوچکی از یهودیان، منداییها، و پیروان دیگر ادیان نیز در آن کشور پیشینهای دراز داشتهاند. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که لبنان تنها کشور منطقه است که در آن آزادی عقیدتی نمود عملی دارد؛ یعنی هر شهروند حق تغییر دین و فرقه خود را دارد و بیتوجه به آن، از تمام حقوق مدنی و اجتماعی خود برخوردار خواهد بود.
بحرانهای انباشته شده طی سالهای گذشته، بهویژه پس از انفجار چهارم اوت در بندر بیروت، تأثیرات عمیقی بر زندگی مردم آن کشور بر جای گذاشته است.
برخی از گروهها و احزاب مسیحی و مسلمان و دروزی و شیعیان، بهویژه حزبالله و حزب أمل را تنها دلیل عقبماندگی اقتصادی کشورشان میدانند. با مرور تاریخ لبنان، میتوان به این واقعیت دست یافت که همزیستی مسالمتآمیز پیروان ادیان و مذاهب گوناگون در آن کشور یک افسانه است. به عبارت دیگر، میتوان گفت که گرچه حضور دروزیها، مسیحیان مارونی، ارمنیها، و مسلمانان شیعه و سنی پیشینهای دور و دراز در لبنان دارد، اما جنگ و خونریزی همواره بر صلح و دوستی غلبه داشته است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
پس از سقوط امپراتوری عثمانی، لبنان هم استقلال یافت، اما مستقل شدن آن از سیطره یک امپراتوری اسلامی، مانند دیگر کشورهای عرب منطقه نبود. جمعیت مسیحیان لبنان چنان نزدیک به جمعیت مسلمانان آن است که هیچ گریزی از تقسیم قدرت سیاسی میان مسیحیان و مسلمانان وجود نداشت.
تنشهای قومی و دینی روزبهروز نمود بیشتری مییافت، تا آن که طی نیمه دوم دهه ۱۹۷۰، جنگهای داخلی در لبنان شدت گرفت. در سال ۱۹۷۵، فلسطینیهایی که برای مبارزه با اسرائیل به خاک لبنان رفته بودند، به قدرت مسلحانهای تبدیل شدند که ارتش اسرائیل برای مهار آن ناچار شد به مناطقی از لبنان حملهور شود. خانه و کاشانه لبنانیها یکی پس از دیگری ویران شد؛ چه مسلمان باشند، چه مسیحی. در این میان، گروههایی چپگرا از مسیحیان مارونی که خود را قربانی حملات فلسطینیان به اسرائیل میدیدند، دست به انتقام زدند. حزب قوات در آن تنشها دست بالا را داشت. آن انتقام که به کشتار فلسطینیان در اردوگاههای صبرا و شتیلا منجر شد، آتش خشم مسلمانان علیه مسیحیان را برافروختهتر کرد.
پس از گذشت نیم قرن از آن روزها، هنوز هم بوی خون از خیابانهای بیروت و دیگر شهرهای لبنان میآید. شرایط ژئوپولیتیک منطقه نیز بر این وضعیت تأثیرگذار بوده است.
چنان که در ابتدای این گزارش نیز گفته شد، ایران هم در به راه افتادن این جوی خون بیتقصیر نبوده است. پروفسور حلبی دراین باره میگوید: «درست است که آنها به حزبالله کمک کردند تا جنوب لبنان را از اشغال اسرائیل آزاد کند، ولی نباید فراموش کرد که حضور نیابتی ایران در لبنان هزینه زیادی در بخش اقتصادی به بار آورده است، چرا که مانع از حضور عربستان سعودی و اروپا میشود. من فکر میکنم توافق هستهای میان ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران، سبب نرمتر شدن رقابتها در اینجا خواهد شد. در چنان وضعیتی، ممکن است شرایط اقتصادی و بحران بیکاری در این کشور بهبود یابد.
این پرسش که آیا باز شدن بنبست سیاسی-اقتصادی لبنان میتواند راهگشای رفع درگیریهای دینی و مذهبی در آن کشور باشد، پاسخی دشوار دارد. از هرچه بتوان گذشت، نمیتوان فراموش کرد که «جنگهای صلیبی»، در منطقه شام، یعنی فلسطین، سوریه و لبنان، روی داده است. شاید ناخودآگاه جمعی مردم این سرزمینها نیز با آن سویه تاریک تاریخ، بیگانه نباشد.