همهساله هشتم سپتامبر به عنوان روز جهانی «سواد آموزی» در سراسر جهان گرامی داشته میشود. اهمیت این گرامیداشت سالانه از آن روست که موضوع «سوادآموزی» به عنوان مسالهای «حقوق بشری» مورد بحث است. در چهاردهمین جلسه کنفرانس عمومی یونسکو به تاریخ بیست و ششم اکتبر ۱۹۶۶، روز هشت سپتامبر به عنوان روز جهانی سواد آموزی اعلام شد تا فرصتی برای دولتها و جامعه مدنی جهت برجسته نمودن پیشرفتهای سطح سواد جهانی و تامل بر چالشهای مداوم سواد آموزی در جهان فراهم شود. تحقیقات نشان میدهد بیش از ۵۷۳ میلیون زن و دختر در سراسر جهان بیسواد هستند. از ۵۷ میلیون کودک که به مدرسه نمیروند، ۳۱ میلیون آنها دختر هستند.
در اوایل قرن بیستم، با آغاز دوره مدرنیزاسیون، تحت حکومت رضا شاه پهلوی، آموزش نقش مهمی در بهبود زندگی و شکوه زنان ایران داشت. با تاسیس اولین مدرسه ابتدایی دخترانه در سال ۱۹۰۷ آموزش زنان ایران بطور رسمی آغاز شد. در اواسط قرن بیستم و تا پیروزی انقلاب اسلامی، زنان توانستند به فرصتهای مهمتر آموزشی دست یابند و پس از انقلاب با وجود محدودیتها و قوانین نابرابر برای آموزش زنان، آنها توانستند اکثریت شرکت کنندگان در دانشگاهها را تشکیل دهند.
طبق آمار دریافت شده از رئیس نهضت سوادآموزی، در ایران هشت میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بیسواد مطلق هستند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما نکته قابل تامل این آمار تقریبی این است که از میان جمعیت بیسواد ایران دو سوم زن و یک سوم آنها مرد هستند. طبق آمار ارائه شده توسط برخی از رسانههای داخلی ایران، «ترک تحصیل در میان دختر بچههای شش ساله و بالاتر در استانهای سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی بالاترین نرخ بیسوادی در کشور را تشکیل میدهد» این آمار نشان میدهد که برنامه سواد آموزی در مناطق محروم ایران بطور جدی عمل نمیکند و البته دختران این مناطق همیشه قربانی اصلی این نوع سیاستهای نابرابر بودهاند. اجباری نبودن تعلیم و تربیت، تابوهای فرهنگی، سیاستهای ضد زن، آپارتاید جنسیتی، تعطیلی مدارس، داشتن زبان مادری متفاوت با زبان رسمی مدارس، فرهنگ عشیرهای در برخی از مناطق جنوبی کشور، همه با هم دست به دست دادهاند که دختران این مناطق و بطورکلی کودکان ازعلم و تحصیل عقب بمانند.
در مناطق محروم ایران، فقر عامل مهمی در عدم آموزش زنان است. اگرچه آموزش و پرورش یکی از عناصر اصلی در ریشه کن کردن فقر است، هر دو موضوع در هم تنیده شدهاند. این مناطق از فقر رنج میبرند زیرا اکثر مردم بیسواد هستند و اکثر جمعیت بیسواد هستند زیرا والدین نمیتوانند هزینه مدرسه را بپردازند. اگر یک پسر و یک دختر در یک خانوادههای محروم وجود داشته باشد، پسر به احتمال زیاد برای ادامه تحصیل ترغیب میشود، زیرا او میتواند شغل پیدا کند و از خانواده حمایت کند. از طرف دیگر، دختر پس از مدرسه و یا پس از اتمام دوران ابتدایی (در برخی موارد در دوره ابتدایی) به مردی داده میشود و از خانه میرود. دلیل دیگر باز ماندن دختران و کودکان بهطورکلی نداشتن امکان فارسی صحبت کردن در مدارس است.
در ایران مسئولین به تنوع زبانی که با حقوق انسانی هموطنان کرد، بلوچ، عرب، و آذری مرتبط است، توجهی نمیکنند و سیاستهای آموزشی آنها در این مناطق گویای این واقعیت است که دولت ایران با بهکارگیری استراتژیهای مختلف به خاموش کردن و سرکوب سیستماتیک اقلیتهای قومی و مذهبی دست میزند. آشکار است که نتایج این نوع سیاستهای تبعیض و بی احترامی به زبان مادری دیگر اقوام در بیسوادی کودکان این مناطق محروم از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد.
دیدگاه دولت دربارهی تحصیل زنان و دختران نگران کننده است. زهرا آیتاللهی فعال اصولگرا، رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان و از اعضای حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته است: «اینکه دختران با خانواده همسرشان برخورد داشته باشند واجبتر است تا بخواهند انواع و اقسام فرمولهای شیمی، فیزیک و ریاضی را یاد بگیرند». آنها از باسوادی زنان هراس دارند زیرا زنان تحصیل کرده در مقایسه با زنان بیسواد از حقوق انسانی خود آگاهی می یابند و نظرات خود را در مورد مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیان میکنند. این زنگ خطری است برای حکومتهای تمامیتخواه که صدا و تواناییهای زنان را برای رسیدن به قدرت سرکوب میکنند.