نخستین باری که احساس کردم نامم در فهرست یهودیان گروه نئونازیها است، فکر کردم مطرح کردنش ارزشی ندارد.
پیش از خواب، پیامهای توئیترم را نگاه میکردم که با شگفتی متوجه پیامی حاوی بخشهایی از چند توئیت سابقم شدم که با یک عکس قدیمی همراه بود. کسی که این پیام را برایم فرستاده بود، فکر میکرد مرا غافلگیر کرده چون در طول سالها گاه خودم را سفیدپوست و گاه رنگین پوست عنوان کرده بودم.
فرض بر این است که یک نازی میفهمد چرا، زیرا به عنوان یک یهودی گاه حس میکردم از منافع سفیدپوست بودن محرومم. اما باید گفت حس همدردی، از خصوصیات شناخته شده گروههای راست گرای افراطی نیست.
حساب کاربری کسی که این پیام را برایم فرستاده بود مسدود کردم تا این که فرد دیگری همان پیام را فرستاد و همان پاسخ را گرفت. این، در طول یک ساعت پنج بار تکرار شد تا این که من – بدون نگرانی خاصی – نتیجه گرفتم که مشخصاتم، جایی، وارد نوعی فوروم نازیها شده است. تصمیم گرفتم در این مورد چیزی به دوستان و خانوادهام نگویم. به طرفی غلطیدم و خوابیدم. در سال ۲۰۱۹، و با توجه به اوضاع درهم سیاسیمان، این واقعه به نظرم امری غیرقابل اجتناب رسید که نباید درموردش بیش از حد نگران شد.
اما هفتهها گذشت و هرازگاهی بار دیگر با آن پیام روبرو میشدم. مثل بازی کامپیوتری «زدن موش کور»، به نظر غیرواقعی میرسید که در آن باید به سرعت حساب کاربری نژادپرستان راست گرای افراطی را در شبکههای اجتماعی، مسدود میکردم.
هفته گذشته، مقالهای که در نشریه اینترنتی «مادر جونز» چاپ شده بود، به دستم رسید که اوضاع را روشنتر توضیح میداد. در این مقاله نوشته شده بود: «عوامل ضد یهود در حال ایجاد فهرستی از یهودیان در اینترنت هستند که از ناسیونالیسم سفید پوستان انتقاد میکنند». پس ظن من درست بود؛ از رنجم بیرون آمدم و وارد یاس و ناامیدی دیگری شدم. به خاطر تقبیح نژادپرستی سفیدپوستان راست گرای افراطی، نام مرا به فهرست یهودیانی افزوده کرده بودند که دشمن تلقی میشوند. با توجه به تاریخ، تصویر خوبی نبود.
مقاله «مادر جونز» روشن کرد که این فهرست، نخست در «فورچن» در ماه ژوئیه شروع و پس از آن که حتی نتواسته بود استانداردهای پائین استفاده از این سایت را رعایت کند، حال به کانال تلگرام منتقل شده است. درست مثل این که از یک شهر مرزی در «غرب وحشی» به خاطر رعایت نکردن قانون اخراج شوید.
شگفت زده ماندم، نه تنها به خاطر این که نامم در آن فهرست بود بلکه درک این که سوءظن اولیهام تاثیر چندانی بر من نگذاشته بود. ما به نقطهای از تاریخ رسیدهایم که ظرافت و نکات دقیق و ظریف از میان رفته است. زیرنویسها جای صفحات اصلی را گرفتهاند.
«بیل بِر» کمدین، بخشی از برنامههایش را به نحوه انعکاس غیرواقعی و اغراق آمیز تعصب در فیلمها اختصاص داده بود. همیشه میگفت: «نژادپرستی واقعی بی صداست. نامحسوس است. مردم اول به دور و برشان نگاه میکنند تا کسی در اطراف نباشد. (این جا و آن جا) دفع مسئولیت میشود....» از اینها بیشتر از ده سال نمیگذرد، اما تئاتری از قرن پیش به نظر میرسد. امروز نژادپرستی صدایی رسا دارد – و در آینده نزدیک محو نمیشود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
ارنست همینگوی مینویسد ورشکستگی به دو صورت اتفاق میافتد: «به تدریج، و بعد ناگهان». به نظر میرسد ما هم به همین گونه به این نقطه رسیدهایم. ما شاهد گسترش راست گرایی افراطی در دو سوی اقیانوس (آمریکا و اروپا) بودهایم، و خودمان را متقاعد کردهایم که داستانهای وحشتناک قرن گذشته هرگز تکرار نخواهد شد. اما شعار «دیگر هرگز» برای جلوگیری از آنهایی که با آن موافق نیستند، کافی نیست.
پدربزرگم سالهای نوجوانیش را در اردوگاههای یهودیان آلمان نازی از جمله آشویتس گذراند، تنها به خاطر آن که یهودی بود. او حالا دارای سه «نتیجه» است و به زودی ۹۰ ساله میشود. این روزها، خاطراتش را به شاگردان مدارس میگوید تا شاید به نسلهای آینده در مورد خطرات و عواقب نفرت درس بدهد.
عاقبت آن این است: اخیرا به نوهاش گفته شد در فهرست یهودیان نازیها است. ارزش مطرح کردنش را دارد، اما نه برای پدربزرگم.
© The Independent