حال خوب، انرژی مثبت، خوشبینی و پرهیز از منفیگرایی، ویژگیهای آدمهای مثبت، قوی و موفق در جامعه ما تلقی میشود. هزاران جلد کتاب خودیاری و روانکاوی مثبت، ساعتها سخنرانی مربیان و سخنرانان انگیزشی با آن لبخندهای محو ناشدنی، میکوشند که این خصوصیات را در خود بپرورانیم. به هر حال، چیزی حدود ۱ میلیارد دلار در این صنعت خفته است.
ویتنی گودمن در کتابش در نقطه مقابل صنعت خودیاری و روانکاوی مثبت میایستد که در آمریکا، جایی که او بهعنوان رواندرمان کار میکند، اصلا این طرز فکر خوبی نیست. اینجا، همه بهدنبال حال خوب و انرژی مثبتاند، و از هر کسی، در هر حال انتظار میرود که با لبخندی به لب، از چیزهای خوب حرف بزند و نگاهش به همه چیز مثبت باشد.
به اعتقاد گودمن، با این نگرش، «معنای انسان مثبتگرا این است که مانند روبات هر چیز را خوب ببیند، غیر از آن مشکل در شخصیت او است.»
گودمن در آغاز کتاب مشخص میکند که مخالف مثبتگرایی نیست. او به نقل از کارشناسان مینویسد که احساسهای مثبت مانند خوشبینی و اعتمادبهنفس به بهروزی و طول عمر انسان کمک میکند، اما مثبتگرایی در جایی سمی میشود که احساسها و حالات ناخوشایند مانند اندوه و فشارهای ناشی از تروما و وضعیت دشوار خود را سرکوب میکنید و انتظار دارید که با مثبتاندیشی و تلقین خوشبینی این حالات از شما دور شود.
در مقابل، با مثبتگرایی سالم میپذیریم که خوشبختی و رنج بخشی از زندگی است. حال خوب همیشه وجود ندارد و باید به تقلاها و رنجهای خود اذعان کنیم. این نکته در عصر شبکههای اجتماعی بیشتر مهم است که کاربران تصویر نادرست و «فیک» از زندگی واقعی خود به دست میدهند. نویسنده میگوید که تحقیقهای روانکاوی این را تایید نمیکند که خوشبینی و مثبتگرایی الزاما شادی و حس خوشبختی را به زندگی ما میآورد.
نویسنده میگوید که فرهنگ مثبتگرایی سمی باعث شده است که اطرافیان و همکاران ما به شنیدن شکایتها و رنجهای ما کمتر علاقهای داشته باشند. این باعث میشود دردها و کاستیهای خود را از دیگران پنهان کنیم و همیشه به خوشحالی تظاهر کنیم.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
گودمن به این نکته مهم اشاره میکند که مثبتگرایی سمی تجارب و وضعیت رنجآور دیگران را نادیده میگیرد. خوشبینی و مثبتگرایی واقعیت عینی فرد را نمیتواند تغییر دهد، مگر این که شرایط او نیز تغییر کند. مثلا، از یک انسان گرفتار تبعیضهای مذهبی و جنسیتی بهدشواری میتوان انتظار داشت که مانند فردی که در وضعیت مشابه او قرار ندارد، خوشبین و مثبت اندیش باشد یا بماند. انسانی که ستم میبیند، عصبانی است؛ وقتی کسی کار خود را از دست میدهد، افسرده و غمگین است. بدترین چیز در این وضعیت بهگفته نویسنده، دلداری الکی و تشویق آنان به مثبتگرایی یا دیدن نیمه پر لیوان است.
نویسنده به خوبی میگوید که «مثبتگرایی سمی در این گونه وضعیتها مسئولیت را به دوش افراد و نه نظامها و نهادها میاندازد که خوشبینی و تفکر مثبت را ناممکن میسازند.» در این حالت دشوار است که بنا به روانکاوی مثبت، تصور کنیم که اراده و خوشبینی فرد برای تغییر وضعیت وی کافی است.
این نکته در یافتههای نویسنده جالب است که تفکر و اراده مثبت برای کسانی که اعتماد به نفسی بالا دارند بیشتر جواب میدهد و در کسانی دیگر میتواند به افسردگی و اضطراب بیشتر بینجامد. در واقعیت امر، برخلاف اندرزها و آموزههای کتابهای خودیاری و مبلغان مثبتگرایی، «افکار شما قدرتمندند اما تمام واقعیت شما را نمیسازند.» آدمها، مکانها و رویدادهای زیادی روی شما تاثیر میگذارند.
زن موفق در فرهنگ عامه کسی است که هم در کار خود موفق است، هم مادر و همسر فداکار و عالی است. جامعه توقع دارد که او از بابت این «موفقیت»ها شکرگزار باشد و احساس شادی و خوشبختی در زندگی خود کند. این مثبتگرایی سمی به این زنان اجازه نمیدهد که در مورد مادری، زندگی زناشویی یا استرس کار شکایت کنند. اگر لب به شکایت باز کنند، این زنان «شاکی» بهعنوان موجودات نقنقزن و زیادهخواه تصور میشوند. در نتیجه، گودمن میگوید که بسیاری افراد ترجیح میدهند برای ناراحت نکردن اطرافیان دردها و شکایات خود را قورت دهند.
شبکههای اجتماعی مثبتگرایی و تظاهر به خوشحالی را تشدید کرده است. نویسنده به دوستی اشاره میکند که به خاطر جدایی از شریک زندگیاش گریه میکرد اما در همان حال، مبایلش را برداشت و ۱۰ عکس سلفی با این جمله در اینستاگرامش منتشر کرد: «زندگی زیباست.»
گودمن اعتقاد دارد که باید عواطف و حالات منفی خود را انکار نکنیم. ما نمیتوانیم با القای خوشبینی و جستن دیوانهوار حال خوب و انرژی مثبت، از دردها، اضطرابها و تروماهای خود فرار کنیم. باید ریشههای واقعی این دردها را بیابیم و به آنها رسیدگی کنیم.
در جای دیگر از کتاب، نویسنده نگاه ما را به خوشبختی زیر سوال می برد. معمولا، خوشبختی در اهدافی مانند تحصیل، خانه، شغل و امکانها تعریف میشود که کل افراد در طول زندگی برای رسیدن به آن برنامهریزی کردهاند و انرژی خود را صرف آن میکنند، اما نویسنده بهعنوان کسی که این مسیر را پیموده است میگوید که «نیاز مداوم به یافتن شادی و خوشبختی افرادی را ویران کرده است که با وجود رسیدن به آنچه جامعه بهعنوان اهداف خوشبختی تعریف کرده است، احساس شادی دیرپا نکردهاند.»
گودمن میگوید که شاید تفاوت در این است که برخی اوقات ما بهدنبال زندگی شادیمحوریم تا معنامحور. «در زندگی شادیمحور تمرکز ما روی حال خوب، توجه محض به شادی و کیف کردن است. اما در زندگی معنامحور، شما بهدنبال چیزی میگردید که به زندگی شما ارزش میدهد و راهی برای رسیدن به آن را پیدا میکنید.» شاید در این مسیر همیشه حال خوب و انرژی مثبت اهمیتی نداشته باشد.
مشخصات کتاب:
ویتنی گودمن/مثبتگرایی سمی/انتشارات اوریون اسپرینگ/۳۰۴ ص/ ۲۰۲۲.