کرن سیتن، تحلیلگر اسرائیلی، در مقالهای که روز چهارشنبه، ۲۹ تیر (۲۰ ژوییه) در روزنامه «اورشلیم پست» منتشر شد، از اهمیت عملیاتهای اسرائیل برای مقابله با حکومت ایران در سوریه گفت، و این کشور عربی را در مرکز درگیریهای دو کشور دانست. سوریه از همان آغاز تشکیل اسرائیل، با آن جنگیده است. اما سیتن به این اشاره میکند که اسرائيل روزگاری ارتش سوریه را دشمنی جدی محسوب میکرد که سلاحهای غیرکلاسیک نیز دارد، و حالا که دیگر چنین نیست، ارزیابی تلآویو هم تغییر کرده است.
دکتر کارمنیت والنسی، رئیس برنامه پژوهشهای سوریه در موسسه مطالعات امنیت ملی دانشگاه تلآویو، به «اورشلیم پست» گفت: «در سالهای اخیر اسرائیل هدف جدیدی اتخاذ کرده است. با توجه به تمام چالشهایی که بشار اسد درون سوریه با آنها روبهرو است، فرصتی برای ایجاد شکاف بین دمشق و تهران وجود دارد. اسرائیل باور دارد که ایران برای حکومت اسد و ثبات آن، بیشتر ضرر است تا سود. اسرائیل به دنبال تشدید شکافها بین ایران و سوریه است.»
سیتن توضیح میدهد که این تلاشهای اسرائیل تاکنون به موفقیتهایی هم انجامیده است. اسد کوشیده است حرکت ایرانیها را در سوریه محدود کند. او که برای بازسازی کشور جنگزده خود به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نیاز دارد، حالا میکوشد همکاری با این کشورها را به ایران ترجیح دهد. دکتر والنسی میگوید: «برنامه ایران برای برپایی حضور قوی در سوریه، بدون شک با مانع مواجه شده است.» او میافزاید که تلاشهای اسرائیل، و نیز کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، به دست آمریکا، از عوامل مهم در این زمینه بوده است.
سیتن در این مقاله به پیشینه حضور اسرائیل میپردازد. در پی جنگ داخلی سوریه، حکومت و ارتش بشار اسد تضعیف شدند و تنها با کمک حکومت ایران بود که توانستند سرپا بمانند. اسرائیل در آغاز در مورد اینکه چه موضعی بگیرد، مردد بود: آیا میبایست به اپوزیسیون کمک میکرد تا حکومت ضداسرائیلی اسد را سرنگون کند، یا موضع نظاره و بیطرفی در پیش گیرد. تلآویو نخست راه دوم را برگزید؛ در عین آنکه مخفیانه میزان محدودی از کمکهای بشردوستانه را نیز ارائه میداد. اما با ادامه جنگ، به ویژه هنگامی که حکومت ایران حضوری گستردهتر در سوریه یافت و به مرزهای شمالی اسرائیل نزدیک شد، پای تلآویو نیز وسط کشیده شد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
روسیه از آغاز از حکومت اسد پشتیبانی کرده بود، اما دخالت نظامی مستقیم آن در سال ۲۰۱۵ کار را پیچیدهتر کرد. مسکو ورق را در جنگ برگرداند و طولی نکشید که اسد توانست کنترل حلب، دومین شهر بزرگ کشور، را بار دیگر در اختیار گیرد. سیتن مینویسد: «سوریه به صحنهای بدل شد که در آن منافع عمده ژئوپلیتیک، همزمان تصادم و موجودیت مشترک دارند. اسرائیل میبایست راهبردش را تغییر میداد.»
اینجا بود که اسرائیل به رویکرد «جنگافروزی بین جنگها» روی آورد که هدف اصلیاش درگیریهای محدودی بود که جلو استقرار ایران در سوریه را بگیرد. سیتن مینویسد: «ارزیابی در اسرائیل این است که اسد به دلیل شماری از منافع داخلی و منطقهای، علیه اسرائیل تلافیجویی نخواهد کرد.»
طبق این راهبرد جدید، اسرائیل دست به صدها حمله در خاک سوریه زده است که بیشتر نیروهای حزبالله لبنان و سایر نیروهای تحت پشتیبانی تهران را هدف میگیرند. حزبالله از خاک سوریه برای در اختیار گرفتن سلاحهایی استفاده میکند که شاید روزی در حمله اسرائیل به کار روند. این حملات اسرائیل البته با هماهنگی با روسیه انجام میشوند که متحد امنیتی تلآویو است. ماه گذشته یکی از چشمگیرترین حملات اسرائيل را دیدیم که طی آن، فرودگاه بینالمللی دمشق هدف حمله قرار گرفت و چند هفته تعطیل شد. روسیه این بار حمله را محکوم کرد.
سیتن مینویسد که کارشناسان، حزبالله را با توجه به داشتن هزاران موشک نقطهزن، بلافصلترین و خطرناکترین خطر پیش روی اسرائیل میدانند. دکتر یهودا بلانگا از دانشکده مطالعات خاورمیانه دانشگاه بار ایلان، میگوید: «تصمیم راهبردی اسرائیل، پیشگیری از دستیابی حزبالله به سلاحها یا قابلیتهایی است که بتوانند توازن را بر هم بزنند.»
در این میان، روابط اسرائیل و روسیه اهمیت بسیاری دارد.
بلانگا با اشاره به سفر اخیر ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، به تهران، و برگزاری نشست دیگری از روند آستانه، میگوید: «اسرائیل باید بیشتر روی گفتوگو با روسیه سرمایهگذاری کند. این واقعیت که روسیه و ایران نظر مشابهی در مورد آینده سوریه ندارند، مزیتی است که اسرائیل باید از آن استفاده کند.»