این روزها بازار سوالهای بیجواب درباره برجام مانند نرخ دلار در بازار تهران داغ و پرنوسان است. معلوم نیست مذاکرات برجام مختل شده، با بنبست روبرو شده و یا به قول وزیر دفاع اسرائیل در «بخش اورژانس» بستری است؟ هر یک از بازیگران نمایشنامه برجام در حضور دیگران و جامعه بینالمللی به نحوی عمل میکنند که گویی در یک «استندآپ کمدی» حضور دارند و هدفشان تاثیرگذاری بر حاضران یک تئاتر است. هیچیک قصدی برای خاتمهدادن به این نمایش مسخره بینالمللی ندارند و اصلا از روی سناریوی خاصی هم بازی نمیکنند.
به عقیده جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مذاکرات برای بازگرداندن ایران و آمریکا به توافق برسر برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران با بنبست روبهرو شده و طرح اتحادیه اروپا دستکم تا به امروز توفیقی نداشته است. با اینکه اتحادیه اروپا از آغاز چندمنظوره عمل کرد و بهطور همزمان اهداف متعددی را پی گرفت، اما جایگاه اتحادیه در این توافق به نحوی نیست که بتواند در این معمای پرپیچوخم تمامی گرهها را یکجا و با یک اقدام بگشاید.
به علت تعداد زیاد بازیگران و منافعی که گاهی متعارض و گاهی همسو میشود، اتحادیه اروپا نمیتواند شیوه معمول گرهگشایی گامبهگام را با موفقیت بهکار گیرد و بهتدریج مشکلات را برطرف کند. علت این قضیه به ماهیت اختلاف و طبیعت بازیگران فعال در این معادله چندمجهولی بازمیگردد. هریک از بازیگران منافع ویژه خود را دنبال میکنند که در بیشتر موارد با منافع دیگران جمع نمیشود. اوضاعواحوال بینالمللی هم به این نبود تطابق و تعارض دامن میزند.
شاید نزدیکترین واحد درمجموع کشورهای عضو توافق اتمی ۱+۵، سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه باشند که بهویژه از آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین روزبهروز بیشتر به هم نزدیک شدهاند. تداوم جنگ در اوکراینکشورهای اروپایی و بهویژه سه قدرت یادشده را از ابعاد گوناگون به هم نزدیک و منافعشان را همسو کرده است؛ امنیت انرژی، مهار تورم، اوضاع اجتماعی و بازی قدرت سیاسی در اروپا، با سرنوشت این جنگ که تاکنون قریب هفت ماه از آن میگذرد، گره خورده است. طرف مقابل این تعارض، روسیه است که ازطرفی عامل ناامنی قاره اروپا است و از طرف دیگر در نقش یکی از اعضای ۱+۵ اهرم فشاری را در اختیار دارد که با توجه به بازی مسکو- تهران میتواند هم بالقوه و هم بالفعل -هرچند محدود- از آن استفاده کند.
مهمترین اهرم فشار مسکو کنترل صادرات گاز به اروپا است که بهویژه با پایان فصل تابستان و نزدیکی زمستانی که قطعا سرد خواهد بود، موجب هراس و نگرانی کشورهای این قاره شده است. تداوم جنگ در اوکراین و تلقین خطر اتمیشدن آن، اهرم فشار بالقوه مسکو است، در مقابل، حمایتهای وسیع اروپا موجب شده که اوکراین توان تهاجمی عقبراندن نیروهای مهاجم روسی را پیدا کند. مسکو تا به امروز نشان داده است که با تغییر نقشه تهاجمهای نظامی، خسارتهای مهم و موقتی وارد میکند، ولی ضدحملههای اخیر اوکراین محدودیت این اهرم را بهخوبی اثبات کرده است. اهرم بالقوه دیگر مسکو فریب تهران در نقش یک شریک است و تهران دوست دارد یکجانبه اسم آن را «شراکت استراتژیک» بگذارد.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
مسکو با شیوههای مختلف مانند حمایت از عضویت ایران در پیمان شانگهای یا موضعگیریهای کلی و پرابهام در عرصه بینالمللی و مذاکرات برجام، و همچنین وعدههای توسعه صنعتی و همکاریهای اقتصادی-نظامی درازمدت، از ضعف تصمیمگیری تهران استفاده میکند. این شیوه عمل، سیستم فاسد جمهوری اسلامی را تشنه نگاه داشته است. تصور ایران است که با حمایت مسکو و پکن دیگر نیازی به امضای توافق ندارد و میتواند امتیازهای بیشتری بگیرد و با حمایت مسکو تحریمها را بیاثر کند!
اینکه ایران میتواند نفتش را با تخفیف به چین بفروشد و حتی در تخفیفدادن از روسیه هم جلو بزند، وصله موقتی است که به قیمت هدردادن منافع ملی بر زخم موجود زده میشود و به بقای موقت جمهوری اسلامی کمک میکند. مجموعه این روابط و رویای تشکیل یک مثلت نظامی-اقتصادی قدرت با چین و روسیه، همراه با تمایل ذاتی تهران برای اتمیشدن، موجب میشود که رغبت و علاقهمندی برای حل مسئله برجام وجود نداشته باشد. درنتیجه سهم تهران در این «استندآپ کمدی» کلمات و عبارتهایی است که در لحظه به ذهن سخنگویان بسیار آن از وزارت امور خارجه گرفته تا مشاوران گروه مذاکره میرسد و بر زبانشان جاری میشود.
وقتی طرفهای اروپایی، مثلا جوزپ بورل این حرفها و استدلالها را مشاهده میکنند، به این نتیجه میرسند که اروپا «دیگر نمیتواند چیزی تازه برای رفع بنبست ارائه کند و هیچ موردی برای پیشنهاد دادن ندارد». زمانی که این تحلیلها و نگرانیها به شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی که متشکل از نمایندگان ۳۵ کشور است منتقل میشود، با توجه به اینکه بههرحال نمایندگان ایران، روسیه و چین هم در این شورا حضور دارند، بهرغم وجود یک اکثریت، نهایتا به تکرار آنچه قبلا گفتهاند بسنده میکنند و از ایران میخواهند در مورد آثار اورانیوم کشفشده در سه مکان اعلامنشده به آژانس توضیح دهد.
هفته گذشته طرفهای اروپایی توافق هستهای یعنی بریتانیا، فرانسه و آلمان حتی تا حد ابراز «تردید جدی» در تمایل جمهوری اسلامی به بازگشت به توافق پیش رفتند. ولی نهایتا راهی برای ادامه دیالوگ باز گذاشتند! شاید ایران بازگردد و شاید نفت ایران بهجای رفتن به چین با ۳۰ درصد تخفیف، به قیمت واقعی بازار به اروپا بیاید و بخشی از اروپا را گرم کند! - البته اگر در ایران هم کسی چنین محاسباتی را انجام بدهد!
اسرائیل هم بازیگر دیگر این «استندآپ کمدی» است. گاهی به نظر میرسد جتهای اسرائیلی فقط منتظر چراغ سبز آمریکا ماندهاند تا تمامی تاسیسات اتمی ایران را منهدم کنند. ناگهان به یادشان میآید که بدون سوختگیری در وسط راه نمیتوانند این ماموریت را انجام دهند و سپس سرداران سپاه ترجیعبند انهدام اسرائیل را با پهپادهای انتحاری میخوانند. درنهایت، اسرائیل خواهان توافق درازمدتتر با ایران میشود. شاید وجود یک دشمن درازمدتتر برای اهداف درازمدتتر موثرتر است.
بهاینترتیب است که زمان میگذرد، بدون اینکه مسئله حل شود. گذشت زمان قطعا به نفع آمریکا نیست، چرا که انتخابات میاندورهای کنگره در ماه نوامبر درپیش است و انجام هرگونه معامله با ایران قبل از انتخابات، نتایج سیاسی پیشبینینشدنی برای دموکراتها و شخص جو بایدن خواهد داشت. با گذشت زمان از خروج اختیاری دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین آمریکا، از برجام، بهقدرت رسیدن دموکراتها و ناتوانی ایران در رسیدن به توافق در ۲۰ ماه اول ریاست جمهوری جو بایدن، اولویتها در فضای سیاسی آمریکا با سایر کشورهای عضو برجام متغیر و بعضا متعارض شده است. البته در خود ایران نیز جابهجایی قدرت از حسن روحانی به ابراهیم رئیسی صورت گرفته، ولی تفاوت قضیه در این است که در آمریکا احزاب نگران ازدست دادن رای و حمایت مردماند، درحالیکه در جمهوری اسلامی مردم نقشی ندارند و همه ساعتها با کوک رهبری کار میکند یا از کار میافتد.
قرار است صحنه آخر این «استندآپ کمدی» روز ۲۱ ماه سپتامبر (چهارشنبه ۳۰ شهریور) در نیویورک به روی صحنه برود؛ یعنی روزی که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری منتخب رهبری قرار است در صحن عمومی سازمان ملل متحد در برابر نمایندگان جامعه جهانی بایستد و از روی کاغذ، سناریوی از قبل نوشتهای را روخوانی کند. از نشانهها پیداست که جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا نیز قرار است همان روز سخنرانی داشته باشد.
آیا ابراهیم رئیسی سعی خواهد کرد برای سوالهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی که بخشی از تشکیلات جهانی ملتها است پاسخی ارائه کند؟ – نه، چیزی بیش از اینکه دبیرکل آژانس «سیاسیکاری» میکند، نخواهد گفت.
آیا ابراهیم رئیسی خواهد گفت حاضر است پیشنهاد اروپا را برای احیای برجام بپذیرد تا بار سنگین تحریمها از دوش ملت ایران برداشته شود؟ – نه، او ترجیعبند تکراری «تضمین انتفاع ایران از برجام» و اینکه جمهوری اسلامی «بههیچوجه در برابر قلدری آمریکا کوتاه نخواهد آمد» را تکرار خواهد کرد.
علاوه بر آن، آقای رئیسی ادعا خواهد کرد که جمهوری اسلامی برخلاف همه فشارها به «مسیر توسعه و پیشرفت خود» ادامه میدهد و البته او نخواهد گفت این چگونه توسعهای است که عواید آن برای پر کردن جیب آقازادههای مورد اعتماد و مقیم کانادا و آمریکا مصرف میشود و نه در راه برطرفکردن نیازهای مردم که از آب آشامیدنی تا داروهای موردنیاز روزمره –که اتفاقا مشمول تحریمها هم نیستند– در فشار قرار دارند و اصلا در بازار سیاه زندگی میکنند تا وابستگان به حاکمیت بتوانند بهراحتی از رانت حکومتی استفاده کنند و برج بسازند.
البته ابراهیم رئیسی در نیویورک به قتل شبهعمد مهسا (ژینا) امینی، دختر ۲۲ سالهای که در بازداشت گشت ارشاد درگذشت، یا به احکام غیرعادلانه اعدام فعالان جنسیتی، هنرمندان، مخالفان زندانی و در حصر خانگی، کاملا بیاعتنا خواهد بود. این موارد در مقابل اتهام بزرگتری که رئیسی در پرونده خود دارد، اهمیتی ندارد. او توانسته است از پرونده قتلهای سال ۱۳۶۷ دفاع هم بکند، حالا چه نیازی دارد وارد مقوله مهسا امینی شود، بهویژه که اینبار انگشت اتهام بهسمت فرمان رهبری و حکم آتش به اختیار او نشانه رفته است.
اما روز ۲۱ شهریور این صحنه «استندآپ کمدی» کمی متفاوت خواهد بود و شاید به جدیترین پرده آن تبدیل شود. اپوزیسیون تکهتکه ایران در خارج از کشور برای بزرگترین گردهماییاش مقابل سازمان ملل در نیویورک و چندین شهر بزرگ اروپایی (در کشورهای فرانسه، هلند، آلمان، سوئد و...) و کانادا برنامهریزی کرده است. این اپوزیسیون دارای نقاط ضعف بیشماری است که موجب تجزیه و محدودیت همبستگی آنان شده است. از طرفداران حکومت پادشاهی تا چپ افراطی، میانه و راست، جمهوریخواه سکولار و خلاصه همه نوع ترکیب سیاسی در اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور وجود دارد که البته بعضا سازمانیافتهترند، اما اگر در کشورهای مختلفی که زندگی میکنند وابسته به احزاب و جریانهای حزبی آن کشور باشند، این وابستگی الزاما موجب اتحاد عملی در مورد مسائل ایران نمیشود و درنتیجه، در عین کثرت، متفرقاند و توانایی برای یافتن نقاط اشتراکی که بتواند بین آنها اتحاد و قدرتمندی ایجاد کند را ندارند. این اپوزیسیون بر سر اتمیشدن جمهوری اسلامی یا احیای برجام نیز عقاید متضادی دارند.
گرچه اپوزیسیون ایرانی توان تاثیرگذاری بر حرکت داخلی را ندارد، ولی همینقدر که توانسته یک احساس و درد مشترک در میان صدها گروه، دسته، محفل و جریان مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور پیدا کند و آنها را دعوت به این نمایش قدرت کند، خود یک تحول عمده است، هرچند باید منتظر روز ۲۱ شهریور بود و بعد به ارزیابی عملکرد آنان پرداخت.