سیانان در تازهترین گزارش خود درباره خیزش سراسری مردم ایران، به تشکیل شبکهای مردمی اشاره کرده است که به معترضان تحتتعقیب حکومت پناه میدهد.
در گزارش روز شنبه ۲۴ دسامبر (سوم دی) این رسانه، گفتوگویی با یکی از شرکتکنندگان در تظاهرات علیه حاکمان جمهوری اسلامی منتشر شده است. در این مصاحبه، یک فعال مدنی به نام لیلا به تغییر شرایط زندگی خود پس از شرکت در اعتراضهای سراسری اشاره میکند، اعتراضهایی که پس از مرگ مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد در ایران کلید خورد و بزرگترین خیزش ایرانیان علیه جمهوری اسلامی به شمار میرود.
به گزارش سیانان، لیلا که پیش از این نیز به دلیل فعالیتهای اجتماعی خود مدتی را در زندان گذرانده است، حالا سنگینی سایه تهدیدهای حکومتی را بیش از گذشته احساس میکند و بهناچار مدتی است از حضور در عرصههای عمومی اجتناب میکند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در بخشی از این گزارش، به نقل از لیلا که ماهها است نور خورشید را بهسختی دیده است، میخوانیم: «دلم برای حضور در هوای آزاد تنگ شده، برای آزادانه راه رفتن، دلم برای خانواده و اتاقم تنگ شده است. نیمههای شب به اینجا آمدم. تاریک بود. من حتی نمیدانم کجایم و خانوادهام هم نمیدانند.»
زندگی او اکنون تاحد زیادی محدود به یک چاردیواری است؛ در خانهای که مال خودش نیست، با افرادی که تا چند هفته پیش هرگز آنها را ندیده بود. وقتی نیروهای سرکوبگر خانه و خانواده این زن را تحت نظر گرفتند، او ناچار شد که به خانه غریبهها پناه ببرد.
سیانان با اشاره به اینکه با چندین نفر از فعالان اجتماعی و سیاسی که مانند لیلا در خانه دیگران پناه گرفتهاند، گفتوگو کرده است، نوشت: «تعداد این افراد معلوم نیست، اما آنچه مشخص است این است که شبکهای ناشناس از شهروندان نگران تشکیل شده است که بیسروصدا در خانههایشان را به روی فعالان نیازمند حمایت باز کردهاند. در این شبکه، مردم عادی با یک ماموریت مشترک به هم متصل شدهاند: محافظت از معترضان. این موضوع نشان میدهد که در کنار نمایش خارقالعاده خشم عمومی در خیابانهای ایران، مبارزه شجاعانه با رژیم به اشکال مختلف، علیرغم سرکوبهای گسترده، ادامه دارد.»
لیلا که پس از آزادی از زندان تلاش داشت زندگی از دست رفته خود را بازیابد و یک تجارت محلی راه انداخته بود، در جریان خیزش سراسری مردم علیه حکومت با شعار «زن، زندگی، آزادی» فهمید که یک بار دیگر باید به نقش فعالانه در اعتراضها بازگردد. او در کنار خانواده خود به راهپیماییها پیوست و نام و داستان معترضان بازداشتشده را در رسانههای اجتماعی به اشتراک گذاشت و بلافاصله، تهدیدها برای بازگرداندن لیلا به زندان شروع شد و سپس علیه او حکم صادر شد.
لیلا تاکید میکند که او و سایر معترضانی که پنهان شدهاند، از زندان نمیترسند اما ترجیح میدهند به زندگی مخفیانه ادامه دهند تا بتوانند به تداوم اعتراضها کمک کنند. او تاکید میکند: «بعد از کشته شدن مهسا امینی، میخواستند مرا ساکت کنند. میدانستم اگر بخواهم بمانم و به فعالیتهایم ادامه دهم، باید خودم را از دید آنها پنهان کنم. زندان مرا نمیترساند. من قبل از این هم در سلول انفرادی بوده و تحقیرها و شکنجههای روانی را تحمل کردهام. آنچه حالا از آن واهمه دارم، این است که بازداشت شوم و دیگر نتوانم به این جنبش کمک کنم؛ مانند افراد بیشماری که به زندان فرستاده شدند و از آنها نام و نشانی نیست. من حالا در رسانههای اجتماعی برای همراهی با قیام مردم با آنها ارتباط دارم و پیامهای دلگرمکنندهای میگیرم.»
با این حال، با گذشت زمان به نظر میرسد که ماموران جمهوری اسلامی تلاش خود را برای یافتن لیلا بیشتر کردهاند. او به سیانان میگوید: «یک ماشین با دو سرنشین جلو محل زندگی خانوادهام مستقر شده است. آنها بارها چند نفر از اعضای خانواده و دوستانم را بازداشت کردهاند و در بازجوییها دنبال محل اختفای من میگردند. من میدانم که در خانه ما دستگاه شنود وجود دارد؛ بنابراین از طریق دیگران و به صورت رمزگذاریشده، به اعضای خانواده پیام میدهم.»
در این گزارش اشاره میشود که معترضان از طریق یک شبکه مردمی به خانههای امن منتقل میشوند، اما گاهی این شرایط برای آنها تفاوتی با زندان ندارد زیرا تمام فعالیتهای بیرون از خانه را متوقف میکنند. لیلا نیز برای اینکه ردیابی نشود، دیگر به پزشک معالجش مراجعه نمیکند، کار با حساب بانکیاش را متوقف کرده است و هروقت پول لازم داشته باشد، بخشی از طلاهایش را میفروشد.
او میگوید: «زندگی برای من کاملا متوقف شده است. فقط نفس میکشم و کار میکنم. تنها چیزی که باعث میشود این شرایط را ادامه بدهم، این امید است که روزی بتوانم در ایران آزاد زندگی کنم. درست مانند زمانی که در زندان و سلول انفرادی بودم و به امید آزادی دوام میآورم.»