نشریه اورشلیمپست در یک مقاله تحلیلی نوشته است که بهدنبال توافق عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران برای برقراری مجدد مناسبات و کنارگذاشتن بالقوه برخی اختلافها، نگرانیهایی درباره موقعیت اسرائیل و بهعقبراندن آن مطرح شده است.
دلیل اینکه این تحول بهمعنای عقبگردی برای اسرائیل تعبیر شده است این است که تنها چند روز قبل از اعلام توافق تهران و ریاض، والاستریتژورنال و نیویورکتایمز در گزارشهایی نوشتند که عربستان سعودی شروطی را برای عادیسازی مناسبات با اسرائیل مطرح کرده است. این گزارشها از این نظر جالب بودند که به نظر میرسید ریاض در ازای افزایش روابط با اسرائیل، از آمریکا تضمینهای امنیتی طلب کرده است. بعد ناگهان دیدیم که عربستان سعودی و ایران در پکن توافقنامه امضا کردند.
اورشلیمپست روز جمعه ۱۷ مارس، در مطلبی باعنوان «اسرائیل چگونه میتواند از معامله ایران و عربستان سود ببرد؟» نوشته است که این توافق لزوما به معنی عقبگردی برای اسرائیل نیست. عربستان سعودی منافع مهمی در عراق، یمن، سوریه و عراق دارد و به احتمال زیاد، مخالف دستیابی تهران به سلاح هستهای است. روابط جدید میان دو طرف احتمالا به این معنی است که تهران بیشتر به نگرانیهای عربستان سعودی توجه میکند یا دستکم بهدلیل نقش واسطه چین به آنها اعتبار میدهد.
در برخی محافل گفته شده است که نفوذ آمریکا در خاورمیانه روبه کاهش است و قدرت تصمیمگیر در ریاض براساس این کاهش نفوذ هدایت میشود. در همین رابطه، مقالهای در وبسایت شبکه خبری سیانان منتشر شد که ادعا میکرد چین فرضیه تسلط ایالات متحده بر خاورمیانه را «درهم شکسته است».
اورشلیمپست واقعیت را پیچیدهتر از اینها میداند و نوشته است که در یکدههونیم گذشته ایالات متحده نشانههایی از کاهش منافع خود در خاورمیانه بروز داده است. بهعنوان مثال، دولت اوباما دنبال خروج از عراق بود، دولت ترامپ میخواست از سوریه و افغانستان خارج شود و دولت بایدن افغانستان را ترک کرد. آمریکا مبارزه جهانی خود علیه ترور را به مقابله با رقبای نزدیکی چون چین و روسیه تغییر داده است، امر بدیعی که سیاست اعلامشده آمریکا است.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
اما معنی تمام اینها برای اسرائیل چیست؟ درحالیکه برخی تمام این تحولات را بهمعنی عقبگرد مناسبات اسرائیل و کشورهای خلیج فارس میدانند، شواهدی نیست که نشان دهد توافق سعودی با جمهوری اسلامی به تضعیف موفقیت اسرائیل در خلیج فارس منجر خواهد شد. به نظر میرسد که پیمانهای ابراهیم از نظر تجاری و ارتباط شهروندان در برخی سطوح پرثمر بوده است. ممکن است توافق عربستان سعودی با ایران، ربطی به اسرائیل نداشته و محصول محاسبات و ملاحظات ریاض باشد. عربستان سعودی دیده است که چگونه قطر و ترکیه درعینحال که میتوانند سیاستهای مستقل خود را داشته باشند، کماکان از غرب امتیاز میگیرند. جایگاه قطر درقبال ایالات متحده به متحد اصلی و غیرعضو ناتو ارتقا یافته و همزمان میزبان حماس و طالبان بوده است. درعینحال، عربستان سعودی با انتقادهای زیادی در آمریکا، بهویژه در کنگره مواجه است و بنابراین، تصمیم ریاض میتواند ربطی به اسرائیل نداشته و درمورد منافع خودش باشد.
فراموش نکنیم که عربستان سعودی برای رسیدن به اینجا چه مسیری را پیمود. در دوران ریاستجمهوری اوباما، تصمیمهای واشنگتن در عراق و لبنان بر عربستان سعودی تاثیر گذاشت. ریاض از سال ۱۹۸۹ نقش مهمی در لبنان ایفا کرده است. با این حال، به نظر میرسد که آمریکا رشد شتابان حزبالله در عرصه قدرت در سال ۲۰۰۸ و تهدیدهایش علیه بیروت را بهانه کرده است. همزمان ایالات متحده در عراق از بهقدرت رسیدن نوری المالکی، چهره تحت حمایت ایران، حمایت کرد. به این ترتیب، دو کشور مهم در منطقه به جمهوری اسلامی ایران واگذار شدند. سیاست ایالات متحده در این زمینه پیچیده، اما در چارچوب تغییر گستردهتر دولت اوباما برای برقراری ارتباط با ایران بود. همزمان با «تنظیم مجدد» روابط آمریکا با روسیه و کار با دولت پوتین، واشنگتن پساز نادیدهگرفتن تجاوز مسکو به گرجستان، درنهایت تصمیم گرفت با رژیم اسد مقابله نکند تا به این ترتیب، امکان مداخله روسیه در سوریه فراهم شود. در همین مسیر، توافق اتمی با ایران در سال ۲۰۱۵ امضا شد و همه اینها باعث شد تا ریاض احساس کند که ایران بهسرعت در منطقه درحال رشد است.
عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ در یمن مداخله کرد تا از تسلط حوثیهای مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران بر آن کشور جلوگیری کند، اما این تصمیم ریاض برای ایستادگی در برابر حوثیها و همچنین مخالفت با برجام، باعث شد در سیاست خارجی واشنگتن درقبال مسائل ایران به حاشیه برود و محصول آن، روابط بسیار سرد با دولت اوباما بود.
تعجبی ندارد که با توجه به این شرایط، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای خلیج فارس، از بازیگری چین در منطقه استقبال میکنند. اما ریاض احساس کرده است که دولت ترامپ و اکنون دولت بایدن به روابط نزدیک با عربستان سعودی بازنگشتهاند و یک سیاست خارجی «مستقل» را بیشتر بهنفع خود میبیند و به این ترتیب، تلاش کرده است تا به روابطش با ایران بازگردد.
این نوع تغییر سیاست عجیب مینماید، چراکه ریاض وقتی ایالات متحده روی توافق با ایران کار میکرد، علیه ایران بود و اکنون زمانی که ایالات متحده در قبال تهران سختگیرانه رفتارمیکند، به آن نزدیک شده است؛ اما دلیلش تغییراتی دیگر در منطقه است. دوران درگیری و قطع روابط کشورها گذشته است و بسیاری از کشورها بهدنبال روابط دیپلماتیکاند.
اسرائیل در این میدان چگونه بازی میکند؟
اسرائیل به روابط دیپلماتیک جدیدی در منطقه دست یافته است. توافقهای ابراهیم در سال ۲۰۲۰ آغاز شد و از آن زمان اسرائیل نیز بخشی از مجمع نقب (نِگو) بوده و روابط گرم فزایندهای با مراکش، مصر و اردن و همچنین بحرین و امارات متحده عربی برقرار کرده است. شایعات درباره روابط اسرائیل با عربستان سعودی نیز افزایش یافته است، اما چنین روابطی تنها پس از تغییراتی از طرف اسرائیل میسر خواهد شد و در حال حاضر، اصلاحات قضایی اولویت دولت اسرائیل است و نه ریاض.
اسرائیل چگونه میتواند از روابط عربستان سعودی و ایران سود ببرد؟
اورشلیمپست با در نظر گرفتن احتمال سرمایهگذاری عربستان سعودی در ایران، نوشته است که این تنها درصورتی است که تهران از حمایت از حوثیها در یمن دست بردارد و همچنین انتقاد از ریاض در رسانههای خود را متوقف کند. نفع عربستان در ثبات است، چه در یمن و چه در عراق و لبنان. همه اینها مسائل مهمیاند که بر اسرائیل اثرگذارند. ایران در سالیان گذشته بهدنبال از آنِ خود کردن عراق و تقویت شبهنظامیان در آنجا بوده است. این شبهنظامیان میتوانند با پهپاد و موشکهای ایرانی اسرائیل را تهدید کنند. شبهنظامیان تحت حمایت جمهوری اسلامی به انتقال سلاح به سوریه و لبنان نیز کمک میکنند.
درعینحال، آشفتگی سیاسی در لبنان میتواند تهدیدی برای اسرائیل باشد. توافق عربستان سعودی و ایران میتواند مصالحه برسر ریاستجمهوری لبنان را میسر و خلا قدرت در آنجا را پر کند. به نوشته اورشلیمپست، با توجه به موضع تهدیدآمیز حزبالله علیه اسرائیل، اگر توافق تهران و ریاض بر لبنان اثر بگذارد، ممکن است مشکلات اساسی لبنان حل شود.
یمن یکی دیگر از مناطقی است که ایران با استفاده از آشفتگیها پای خود را در آن محکم کرد. ایران پهپادها و موشکهای خود را به یمن منتقل کرده است و حوثیها تهدیدهایشان علیه اسرائیل را افزایش دادهاند و درعینحال، جمهوری اسلامی کشتیهای تجاری در دریای عمان را تهدید میکند. توافق اخیر میتواند به آتشبس در یمن یا نوعی توافق منجر شود و شاید جریان تسلیحات ایرانی به یمن کاهش یابد.
توافق با عربستان سعودی ممکن است با روابط جدید ریاض و دمشق نیز همراه شود. معلوم نیست که این چه معنایی برای رژیم سوریه خواهد داشت، اما شاید باعث بازگشت آن به اتحادیه عرب شود. این احتمالا باعث کاهش نفوذ ایران در دمشق نخواهد شد، اما میتواند به ایران پیام بدهد که انتقال موشک به سوریه، رژیم سوریه را بیثبات میکند و ممکن است به وقوع پیامدهایی برای تلاشهای اسرائیل بهمنظور پایاندادن به استقرار ایران در سوریه منجر شود.
مهمتر از همه، توافق ایران و عربستان سعودی ممکن است به کاهش غنیسازی اورانیوم در ایران و تلاش آن برای دستیابی به سلاح هستهای منجر شود. عربستان سعودی نمیخواهد توافقی را امضا کند و بلافاصله ببیند که ایران بمبی برای تهدید منطقه تولید کرده است. بدون شک ایران بدون سلاح هستهای در منطقه به معنی ثبات آن است. چین که نگرانیهای عربستان سعودی را میداند، ممکن است این موضوع را با ایران درمیان بگذارد. چین و ایران قرارداد ۲۵ ساله دارند و چین با کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز توافقهای دیگری دارد.
فرصتهای دیگری نیز در حال پدیدارشدناند. ترکیه ممکن است با سوریه آشتی کند و توافق ایران و سعودی ممکن است بر شماری از کشورها اثر بگذارد که برخی از آنها مایه نگرانی اسرائیلاند.
احتمال دارد که عربستان سعودی این مسیرها را بهطور مستقل و از مسیر ملاقات با مقامهای جمهوری اسلامی در بغداد پیگیری کند، و درعینحال، به واشنگتن اطمینان دهد که میتواند روابطش با اسرائیل را افزایش دهد.
با تمام اینها، جمهوری اسلامی ایران میخواهد بر این باور باشد که توافق جدیدش با ریاض شکستی برای اسرائیل و آمریکا است. بهنوشته اورشلیمپست، این میل ایران است و لزوما علاقهمندی عربستان سعودی نیست. حال که روابط برقرار شده است، ریاض میتواند به سوپاپ اطمینانی درباره ایران و تهدیدهای گروههای نیابتی آن در منطقه بدل شود.