داستان دو جنگ؛ چرا پاسخ جهان به جنگ اوکراین و جنگ کویت متفاوت بود؟

پاسخ‌ متفاوت به تهاجم روسیه به اوکراین و تهاجم عراق به کویت حاکی از انشقاق و بی‌نظمی بین‌المللی روزافزون است

با آغاز هزاره جدید، بسیاری از ناظران تصور می‌کردند دوره کشورگشایی با توسل به حمله نظامی گذشته است. اما روسیه مقابل چشم جهان و به‌رغم انکارهایش در واکنش به ابراز نگرانی از استقرار نیروهای نظامی‌ این کشور در مرز اوکراین، در فوریه ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کرد و جنگی که پوتین تصور می‌کرد به‌سرعت به پایان برسد تاکنون ادامه یافته است. در این بین، قدرت‌های جهان غیر از تحریم روسیه و کمک‌های تسلیحاتی به اوکراین، اقدام خاصی صورت نداده‌اند.

ریچارد هاس در مقاله‌ای که در پراجکت سیندیکیت منتشر شده است به تحلیل تفاوت پاسخ جهان به حمله عراق به کویت و حمله روسیه به اوکراین می‌پردازد.

او مقاله را  با شرح سناریوی جنگ عراق آغاز می‌کند و می‌نویسد رهبر خودکامه کشوری با ذخایر عظیم انرژی نیروهای نظامی‌اش را در مرز همسایه ضعیف‌تر مستقر می‌کند، کشوری که او مدعی است حق موجودیت مستقل ندارد. بعد با هدف تصرف کشور همسایه، حمله می‌کند. جهان با سوالی فوری اما دشوار مواجه می‌شود: چه باید کرد؟

این اتفاقی است که در تابستان ۱۹۹۰ رخ داد، وقتی صدام حسین، رئیس‌جمهوری وقت عراق، به کویت حمله کرد. ظرف چند روز، نیروهای عراقی کنترل کل کویت را به دست گرفتند، کشوری که صدام مدعی بود استانی از عراق است.

اکنون، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، جای صدام، روسیه جای عراق، و اوکراین جای کویت را گرفته است. مشابه آنچه در بالا ذکر شد در فوریه سال ۲۰۲۲ رخ داد، پوتین ارتش روسیه را در مرز اوکراین مستقر کرد، کشوری که او استقلالش را در مقاله‌ای که پیش‌تر در ژوییه ۲۰۲۱ منتشر کرد، رد کرده بود. پوتین نوشت: «اطمینان دارم که حاکمیت حقیقی اوکراین فقط در مشارکت و همکاری با روسیه ممکن است.»

به نوشته هاس، در هر دو مورد ابتدایی‌ترین قانون سیاست بین‌المللی نقض شد: به مرزهای کشورهای مستقل باید احترام گذاشته شود و مرزها را نباید با توسل به نیروی نظامی تغییر داد. در هر دو مورد، رهبر کشوری که حمله را آغاز کرد احتمال موفقیتش را دست بالا گرفته بود و جهان خطر را دست پایین گرفته بود و فکر می‌کرد بلوف است تا این‌که کار از کار گذشت و خلافش ثابت شد.

دیپلماسی و تحریم‌های اقتصادی در مقابله با چالش‌هایی که عراق و روسیه ایجاد کردند ناکام ماند. باید از نیروی نظامی استفاده می‌شد. ایالات متحده آمریکا در شکست یک حمله و مقاومت مقابل دیگری نقشی اساسی داشت.

Read More

This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)

نویسنده مقاله معتقد است تفاوت‌های مهم میان این دو سناریو نشان می‌دهد که دنیا تغییر کرده است. از روسیه شروع کنیم. در سال ۱۹۹۰، روابط آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به‌نسبت خوب بود. اتحاد جماهیر شوروی به‌رغم نزدیکی به عراق، از اقدام آمریکا برای مقابله با تهاجم عراق حمایت دیپلماتیک کرد.

امروز، اتحاد جماهیر شوروی وجود ندارد، و امپراتوری داخلی و خارجی‌اش را از دست داده است. روسیه، جانشین اصلی‌اش، کشوری خشمگین و منزوی است که به‌جای مخالفت با تهاجم، خودش مهاجم است.

هاس در ادامه می‌نویسد سه دهه پیش، شورای امنیت سازمان ملل تهاجم عراق را محکوم کرد و نه تنها تحریم‌های اقتصادی علیه عراق بلکه استفاده از نیروی نظامی برای آزادسازی کویت را تایید کرد. امروز، در نتیجه حق وتوی دائمی روسیه، شورای امنیت به حاشیه رانده شده است.

او همچنین با مقایسه وضعیت چین در سه دهه پیش و امروز، می‌نویسد چین از تلاش بین‌المللی در مقابله با تهاجم عراق حمایت کرد یا دست‌کم مانع‌تراشی نکرد. آن زمان، رابطه چین و آمریکا بسیار بهتر از اکنون بود. علاوه بر این، چین کشوری ضعیف‌تر، و ابعاد اقتصادش کسر کوچکی از اقتصاد آمریکا بود، و راهبرد سیاسی چین پنهان‌سازی توانمندی‌هایش و خریدن وقت بود.

اکنون، چین سیاست همکاری بدون محدودیت با روسیه را در پیش گرفته و کنار روسیه ایستاده است و تحریم‌های اقتصادی را دور می‌زند.

در ادامه مقاله آمده است سی سال پیش، آمریکا نیم میلیون سرباز به خاورمیانه اعزام کرد و به نمایندگی از کویت مداخله کرد. این بار، آمریکا پس از مداخله نظامی ناموفق در افغانستان و عراق، در جنگ محتاط و از رویارویی مستقیم با روسیه مسلح به سلاح هسته‌ای نگران است. بنابراین، از درگیری مستقیم اجتناب و به تامین تسلیحات، مهمات، اطلاعات و آموزش اکتفا کرده است.

هاس می‌نویسد در حمله عراق به کویت، جهان در مخالفت با این تهاجم متحد شد. این بار، به دلایلی، بسیاری از کشورها تمایلی به مخالفت با روسیه ندارند. هند و سایر کشورها همچنان از روسیه نفت و تسلیحات می‌خرند.

علاوه بر این، توانایی آمریکا در بسیج کشورهای جهان تقلیل پیدا کرده است، زیرا در نتیجه اختلاف‌های داخلی و مخالفت گسترده جهانی با مداخله نظامی آمریکا در عراق و لیبی، احترام آمریکا در نظر جهانیان کاهش یافته است.

نویسنده مقاله معتقد است جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا، با توصیف این جنگ در قالب جنگ دموکراسی و اقتدارگرایی کمکی به اوکراین نکرده است. بیشتر کشورهای جهان دموکراتیک نیستند و اگر آمریکا بر تهدید آزادی یک کشور در نتیجه حمله کشوری دیگر تاکید می‌کرد، شاید پاسخ مساعدتری می‌گرفت، زیرا اکثر کشورهای جهان از این موضوع حمایت می‌کنند.

به عقیده هاس این تفاوت‌ها حاکی از آن است که ژئوپلتیک و رقابت قدرت‌های بزرگ و درگیری نظامی میان کشورها بار دیگر سر برآورده است. زمان فراغت پس از جنگ سرد به پایان رسیده است.

او در ادامه می‌افزاید آمریکا همچنان سردمدار است اما نباید این جایگاه را با هژمونی اشتباه گرفت. سایر کشورها قدرت گرفته‌اند و آمریکا از همان امتیازهای سال ۱۹۹۰ برخوردار نیست.

از همه مهم‌تر، تفاوت میان واکنش جهان به تهاجم در آن زمان و امروز هشداری است مبنی بر این‌که سازوکار جهانی تضعیف شده است. جهان زمانی که بیش از همیشه نیازمند همبستگی است تا با چالش‌های مشترک مانند بیماری‌های مسری، تغییرات اقلیمی، و فناوری‌های نوظهور از جمله هوش مصنوعی مقابله کند، بیش از همیشه دچار اختلاف و انشقاق شده است.

هاس در پایان می‌نویسد اتحاد و همبستگی در روابط بین‌الملل کیمیا شده است. «جامعه جهانی» کمابیش خیالی است. به نظر می‌رسد دوران پس از جنگ سرد زمینه‌ساز عصر جدیدی بوده که بیش از نظم، بر آشوب و انشقاق بنا شده است. عصر جدید شاید هنوز نامی نداشته باشد، اما واقعیت مقابل چشم همه حی و حاضر است.

بیشتر از جهان